سبحان الله- پاک و منزه است خدا ، و الحمد لله- و ستایش و سپاس مخصوص خداست ، و لا اله الا الله- و معبودى بجز خدا نیست ،و الله اکبر- و خدا بزرگترین است .
دانستن این چهار خصوصیت در شکل گرفتن یک تلقى درست و کامل از توحید داراى تأثیرى عمیق است . زیرا هر یک از این چهار خصوصیت یک بدنه و یک نما از عقیده توحید را نشان مىدهند .
تکرار این جملات فقط بدان خاطر نیست که بر معرفت ذهنى انسان و آگاهى و اطلاع او افزوده شود ، بلکه دانستن صفات و خصوصیات خدا و تکرار ذکر او، بزرگترین فایدهاش باید این باشد که در انسان حرکت و مسئولیتى پدید آید و وظیفه و تکلیفى فراخور آن حقیقتى که بدان معرفتیافته بر دوش او گزارده شود .
سبحان الله
خدا پیراسته و پاک است ، از داشتن شریک، از ظلم، از مخلوق بودن ، از انجام کارى بر خلاف حکمت و مصلحت ، از همه نقایص و کمبودها و پلیدی هایى که در موجودات هست و از همه صفاتى که لازمه مخلوق بودن و« ممکن »بودن می باشند .
با گفتن این جمله و یادآورى این خصوصیت براى خدا نمازگزار به یاد مىآورد که در مقابل چه موجود و چه ذات قابل ستایشى به کرنش و تعظیم برخاسته است . احساس مىکند تعظیم و تواضع او در برابر نیکى و کمال مطلق انجام شده است ، ذکر سبحان الله ، پاکى و نزاهتخدا را به ما مىآموزد.
و الحمد لله
بشر در سراسر تاریخ پر ملال زندگىاش همواره به خاطر برخورداری هاى گوناگون ، به خاطر گرفتن امتیازهاى کوچک و بزرگ ، به خاطر چند روزى بیشتر زیستن و حتى در موارد بسیار، به خاطر نان بخور و نمیرش در برابر کسانى که در خلقت با او برابر بوده و هیچ مایه اصیلى را از او بیشتر و سرشارتر نداشتهاند ، زبان به ستایش و سپاس گشوده و تن و جان خود را تسلیم صاحب نعمتان کرده است.
به یاد آوردن اینکه « همه سپاسها و ستایشها از آن خداست» مىفهماند که نعمتها همه از آن خداست ، پس هیچ کس به حقیقت ، مالک چیزى نیست تا از آن راه بتواند ، و حق داشته باشد کسى را اسیر و مطیع و بنده خویش سازد.
تسبیح (سبحان الله) به معنای اعلام انزجار از طرز فکر مشرکان است : «سبحان الله عما یشرکون»(حشر/23 ) و «سبحان الله عَما یصفون» (صافات/159 ) ؛ در حقیقت ، « سبحان الله » تبرّی عمومی از همه کسانی است که نسبت به خدای سبحان دارای بینش شرک آلودند
و لا اله الا الله
این ، شعار اسلام که نمودارى از جهان بینى و ایدئولوژى را به تصویر کشیده است .
در این شعار یک « نفى » و یک « اثبات » وجود دارد .
نخست ، همه قدرتهاى طاغوتى و غیر خدایى را نفى مىکند . خود را از بردگى هر نیروى اهریمنى نجات مىدهد . هر دست و بازویى را که به شکلى او را به راهى مىکشاند ، قطع مىکند ،هر قدرتمندى جز خدا و هر نظامى جز نظام الهى و هر انگیزهاى جزانگیزههاى خداپسند را به دور مىریزد و خود را از همه زبونیها و ذلتها و اسارتها ، بندها و بندگیها مىرهاند .
و الله اکبر
پس از آن ، یک انسان عادى که هنوز با واقعیت هاى جاهلى دست به گریبان است ، احساس غربت و وحشت مىکند و خود را تنها مىیابد . در این لحظه ی غربت است که نیازمند قدرتی مافوق بشری به سراغ او می آید :
الله اکبر-خدا بزرگتر است: از همه چیز، از همه کس ، از همه قدرتها و قدرتمندیها ، از آنکه بتوان او را به وصف آورد . طراح سنتها و قانونهاى تکوینى جهان ، چه در طبیعت و چه در تاریخ ، اوست . پس پیروزى نهایى که در گرو سازگارى با این قوانین و سنتهاست ، تنها در پایبندى به فرمان او میسر است و بندگان و فرمانبران او تنها جبهه پیروزمند در کشمکش تاریخى بشریتاند.
کسى که در برابر قدرت گونههاى بشرى خود را کوچک و ضعیف و بىاراده مىیابد ، اگر بفهمد و بداند که برترین قدرتها خداست دلش اطمینان و آرامش مىیابد و در باطنش نیرویى بی سابقه شعله مىکشد ، و همین است که او را برترین و نیرومندترین از همه مىسازد.
چهار ذکر تسبیحات اربعه چه ارتباطی با هم دارند؟
تسبیح (سبحان الله) به معنای اعلام انزجار از طرز فکر مشرکان است : «سبحان الله عما یشرکون»(حشر/23 ) و «سبحان الله عَما یصفون» (صافات/159 ) ؛ در حقیقت ، « سبحان الله » تبرّی عمومی از همه کسانی است که نسبت به خدای سبحان دارای بینش شرک آلودند .
تحمید « الحمد لله » یعنی حمد مخصوص خداوند است و چون خدا میدانست که بندگان ، شکر او را به طور شایسته ادا نمی کنند ، خودش بر خود ، حمد روا داشت . یعنی او خود را چنین حمد کرده است ، تا دیگران آگاه شوند .
اما تهلیل (لا اله الاّ الله) برای نفی هر گونه الهه باطل و اثبات الوهیت خداوند هستی است ، (لا اله الاّ الله) کلمه توحید است و هیچ عملی بدون آن مقبول نیست : « لایَقبل اللهُ الأَعمال اِلا بَها و هی کَلِمة التقوی» (بحار/ج 9 /ص 294)
حتی خیرات کافر نیز مورد قبول نیست ، زیرا اگر کسی اهل «لا اله الاّ الله » نبود ، ترازوی اعمالش سبک است و کسی که میزان اعمال او سبک و تهی باشد ، اهل دوزخ است :
« و أَما مَن خَفّت مَوازینه فأُمه هاویة و ما أَدریک ماهیة نار حامیة »(قارعه/ 8-11)
از این رو تهلیل ، کلمه تقواست و کلمهای است که ترازوی اعمال انسان را سنگین میکند: « یَثقل لله بها المَوازین یَوم القیامة» (بحار/ج 9 /ص294) و وقتی ترازو سنگین شد ، صاحب عمل در « عیشة راضیة » به سر میبرد: « فأما مَن ثَقلت مَوازینه فهو فی عیشةٍ راضیة » ( قارعه/ 6-7 )
آنگاه در تفسیر تکبیر (الله اکبر) فرمود: « فهی کلمة أَعلی الکَلمات و أحبها الی الله عزّ و جلّ »(بحارالانوار / ج9 /294) ؛ کلمه تکبیر از سایر کلمات ، برجسته تر و نزد خداوند محبوبتر است .
امام صادق علیه السلام مى فرماید: یکى از سخت ترین و مهم ترین امورى که خداوند بر خلق خود لازم کرده ، ذکر کثیر است ، آنگاه فرمود: منظورم ذکرِ ((سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر)) نیست ، گرچه این هم جزء آن است ، لکن مرادم ((ذِکْرُ اللّهِ عِنْدَ ما اَحَلَّ وَ حَرَّمَ)) یاد خدا بهنگام کارهاست
جایگاه تسبیح
تسبیح و تنزیه خدا، ریشه تمام عقاید و تفکرات صحیح اسلامى است :
توحید ، یعنى منزّه دانستن خدا از شریک ؛ « سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یُشْرِکوُنَ» (طور/ 43)
عدل ، یعنى منزّه دانستن خدا از ظلم ؛ « سُبْحانَ اللّهِ اِنّا کُنّا ظالِمینَ » (قلم / 29 )
نبوت و امامت ، یعنى منزه دانستن خدا از بى هدفى ، بى برنامگى و رهاکردن مردم در دریاى هوس ها و سلیقه ها ؛ « وَ ما قَدَروُا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِذْ قالُوا ما اَنْزَلَ اللّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَئ ؛ آنها مى گویند خداوند پیامبرى نفرستاده ، در حقیقت خدا را درست نشناخته اند.»(انعام / 91 )
معاد، یعنى منزه دانستن خدا از اینکه آفرینش را پوچ و باطل ، و پایان جهان را نابودى قرار دهد؛ « رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَک »(آل عمران / 191) ، « اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ اَنَکُمْ اِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ ؛ آیا گمان کردید ما شما را بیهوده آفریدیم و بازگشت شما بسوى ما نیست ؟»(مؤمنون / 115) آرى خدا از این کار عبث و بیهوده منزّه است .
تسبیح خدا، نه فقط سرچشمه عقاید اسلامى ، بلکه مایه بسیارى از کمالات روحى و معنوى است :
سبحان اللّه ، سرچشمه رضاست . اگر او را از هر نقصى منزّه بدانیم ، به مقدّرات او رضا مى دهیم و تسلیم مشیّت حکیمانه او مى شویم .
سبحان اللّه ، سرچشمه توکل است . کسى که از هر نیازى بدور و از هر ضعف و عجزى منزّه است ، چرا بر او تکیه و توکل نکنیم ؛ « سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِّىُ »(یونس / 68)
سبحان اللّه ، مایه عشق به خداست . ذاتى که از هر عیب و نقص پاک باشد ، محبوب انسان است و به او عشق مى ورزد.
سبحان اللّه ، مقدمه حمد و ستایش خداست . ستایش از ذاتى که هیچ زشتى و ناپسندى در او راه ندارد . لذا در تسبیحات اربعه ، سبحان اللّه مقدم بر الحمدلِلّه آمده است .
سبحان اللّه ، کلید نجات از همه خرافات و بافته هاى بشرى است ؛ « فَسُبْحانَ اللّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمّا یَصِفُونَ » (انبیاء /22)
به فرموده على علیه السلام ذکر حضرت ابراهیم بهنگام ساختن خانه کعبه، ((سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَر)) بوده است
پاداش تسبیح
امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل مى کند که وقتى بنده اى (( سُبْحانَ اللّهِ )) مى گوید ، هرچه زیر عرش الهى است همراه او تسبیح مى گوید و به گوینده این کلمه ده برابر پاداش مى دهند و وقتى (( اَلْحَمْدُ لِلّهِ)) مى گوید ، خداوند نعمت هاى دنیا را بر او ارزانى مى دارد تا با خدا ملاقات کند و بر نعمت هاى آخرت وارد شود .(وسائل الشیعه / ج 7 / ص 187)
تسبیح عملى
امام صادق علیه السلام مى فرماید: یکى از سخت ترین و مهم ترین امورى که خداوند بر خلق خود لازم کرده ، ذکر کثیر است ، آنگاه فرمود: منظورم ذکرِ ((سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر)) نیست ، گرچه این هم جزء آن است ، لکن مرادم ((ذِکْرُ اللّهِ عِنْدَ ما اَحَلَّ وَ حَرَّمَ)) یاد خدا بهنگام کارهاست ، اگر کارى اطاعتِ خداست ، انجام دهد و اگر معصیت اوست ترک کند.(کافی / ج 2 / ص 80)
تکرار تسبیح
شخصى وارد خانه امام صادق شد. آن حضرت را در حال رکوع دید که به تسبیح خدا مشغول است و تا 60 مرتبه تسبیح را تکرار کرد و در سجده تا 500 مرتبه .(وافی / ج 2 / ص 107)
تکرار تسبیح ، نه فقط در نماز، بلکه در مناسک حج مطرح است . هنگام نظر به حجرالاسود، بهنگام سعى بین صفا و مروه و موارد دیگر تکرار تسبیح سفارش شده است .
چنانکه در نماز، علاوه بر ذکر رکوع و سجود، در رکعت سوّم و چهارم نیز تکرار تسبیحات اربعه آمده است که طبق روایات شیعه و سنّى مراد از باقیات الصالحات در آیه 46 سوره کهف ، همین تسبیحات اربعه است .(المیزان / ج 13 / ص 540) چنانکه به فرموده على علیه السلام ذکر حضرت ابراهیم بهنگام ساختن خانه کعبه ، ((سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَر)) بوده است .
(وسائل الشیعه / ج 4 / ص 1207 )
بسم الله الرحمن الرحیم
کاروانِ ستاره ها، امشب در زیباترین جشنِ عشق و سرور حاضرند؛ شبی که از ناوکِ مژگانِ فرشتگان، غزلِ محبت میبارد و لحظه ها، بی صبرانه در گذرگاهِ وصالِ دو شاخه ی مهربانی، پایکوبی می کنند. صدای افلاکیان، سکوت را پس می زند و خورشید، شعاعِ عشق میگسترد. قصرِ شادمانی، از استواری ایمان، برخود می لرزد. دست های تقدیر، در پیِ شکوفه های اخلاصند و نسترن ها، می آیند تا حضور زهرا سلام الله علیها و علی علیه السلام را جشن بگیرند. غبار قدم هایشان، چونان ژاله ای، طراوت گل هایِ زند گی را بی قرار می سازد.
خانه کوچک علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام کهکشانی میشود که یازده خورشید تابناک از مدار نورانی آن سر برمیآورند و عالمی را در نور عظمت خود غرق میکنند. پیوند علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام عرش را مَسرور می کند و پایه های دین خدا را استوار.
اول ذیحجه سالروز ازدواج امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها را به پیشگاه با عظمت حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه و عموم شیعیان و ارادتمندان اهل بیت علیهم السلام تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
حضرت فاطمه علیه السلام چون به سن ازدواج رسید، اکثر بزرگان و شخصیت هاى برجسته عرب مسلمان، به مقام خواستگارى برآمدند، ولى رسول خدا با عکسالعمل منفى همه را مأیوس کرد و در برابر اصرار آنان خشمگین شد....
حتى در تاریخ و حدیث آمده است: از جمله خواستگاران، دو مرد ثروتمند و توانگر عبدالرحمن عوف و عثمان بن عفان بودند. آنان ثروت خود را به رخ پیامبر صلى اللَّه علیه و آله کشیده. مثل سایر دنیاپرستان دم از مهریه زیاد و رفاه زندگى سر دادند و مىگفتند: ما حاضریم در برابر ازدواج با فاطمه علیهاالسلام یک صد شتر گران قیمت و ده هزار دینار طلا مهریه دهیم.
«فغضب النبى صلى اللَّه علیه و آله من مقالتهما... و قال لعبد الرحمن: انک تهول على بمالک؟!
رسول خدا از سخن آنان به خشم آمده و به عبدالرحمن فرمودند: آیا مىخواهى از طریق مال دنیا مرا فریب دهى؟!
در احادیث دیگرى از طریق شیعه و سنى آمده است که خلیفهى اول و دوم نیز به ترتیب به خواستگارى فاطمه علیه السلام آمدند و خیلى سماجت کردند، ولى جوابى گرفتند که دیگران مأیوسانه گرفته بودند.
اینک توجه خوانندگان عزیز را به چند حدیث در این زمینه جلب مىکنم:
1- ان ابابکر و عمر خطبا فاطمه علیه السلام، فرد هما رسولاللَّه (ص) و قال: لم اومر بذلک، فخطبها على علیهالسلام فزوجه ایاها.
حکم بن ظهیر از سدى نقل مىکند که: ابوبکر و عمر هر دو به خواستگارى حضرت فاطمه علیهاالسلام آمده، ولى رسول خدا هر دو را رد کرد و فرمود: من به این کار مأمور نیستم. سپس على علیهالسلام از او خواستگارى نمود، حضرت فاطمه علیهاالسلام را به تزویج او درآورد.
2- عن على علیهالسلام: خطب ابوبکر و عمر فاطمه الى رسولاللَّه (ص) فابى رسولاللَّه علیهما، فقال عمر: انت لها یا على!....
على علیهالسلام نقل مىکند: ابوبکر و عمر به سراغ فاطمه آمدند، ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله خواستگارى آنان را نپذیرفت، آنگاه عمر گفت: یا على تو به سراغ او برو....
3- عن عبداللَّه بن بریده، عن ابیه،: ان ابابکر و عمر خطبا فاطمه الى النبى (ص) فقال: انها صغیره، فخطبها على علیهالسلام فزوجها منه.
عبدالله برید از پدرش نقل مىکند: ابوبکر و عمر از فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله خواستگارى کردند، ولى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: او صغیر است و چون على علیهالسلام خواستگارى کرد به او تزویج فرمود.
4- عن انس بن مالک: جاء ابوبکر الى النبى فقعد بین یدیه فقال:... تزوجنى فاطمه! فسکت عنه، او قال: اعرض عنه، فرجع ابوبکر الى عمر فقال: هلکت و اهلکت. قال: و ماذاک؟ قال: خطبت فاطمه الى النبى فاعرض عنى قال: مکانک حتى آتى النبى فاطلب مثل الذى طلبت، فاتى عمر النبى فقعد بین یدیه فقال: یا رسولاللَّه،! تزوجنى فاطمه! فاعرض عنه....
انس بن مالک، که یکى از دشمنان امیرالمؤمنین علیهالسلام و از طرفداران سرسخت خلفاى ثلاثه به شمار مىآید، مىگوید: ابوبکر به حضور پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله رسیده و از خدمات و سوابق خویش بسیار تعریف کرد. آنگاه گفت مىخواهم دخترت فاطمه علیهاالسلام را به من تزویج کنى. پیامبر اسلام چون این سخن بشنید، با وى سخنى نگفته و از او چهره برگردانید و ابوبکر با شرمندگى به پیش عمر آمد و چنین اظهار داشت.
من دیگر هلاک شدم. عمر گفت: مگر چه شده؟ ابوبکر جواب داد: من به خواستگارى فاطمه علیهاالسلام رفته بودم، ولى....
عمر گفت: اجازه بده من نیز خواستگارى کنم، این بگفت و به سراغ خانهى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آمد و مو به مو سخنان ابوبکر را تکرار کرد، ولى جواب همان بود که رفیق دیرینش شنیده بود. لذا عمر با شرمندگى بیشتر به نزد ابوبکر برگشت و چنین سخن آغاز کرد:
او منتظر فرمان الهى است، هان رفیق! هرچه زودتر بلند شو تا به سراغ على علیهالسلام رویم و از او درخواست کنیم که مانند ما به خواستگارى فاطمه برخیزد....
این احادیث که همگى آنها از طریق اهل سنت نقل گردید، مىرساند که شیوخ عرب و بزرگان قریش و از جمله خلفاى ثلاثه با تمام سماجت از فاطمه ى زهرا خواستگارى کرده و از خود مدح و ستایش نمودهاند.... ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله همهى آنان را رد کرده و طبق فرمان الهى با درخواست امیرالمؤمنین موافقت نموده است.
پیامک ها:
عاقد: خدا
شاهد: رسول خدا (صلی الله علیه واله)
دفتر: لوح محفوظ
مکان: عرش
عروس: کوثر
داماد: حیدر
سالروز ازدواج آسمانیشان مبارک
...................................
لباس یاس برتن کرد زهرا
کنار دست او بنشست مولا
محمدخطبه خواند زهرا بلی گفت،
غلط گفتم بلی نه "یاعلی" گفت.
*سالروز این پیوند آسمانی مبارک
بسم الله الرحمن الرحیم
کاروانِ ستاره ها، امشب در زیباترین جشنِ عشق و سرور حاضرند؛ شبی که از ناوکِ مژگانِ فرشتگان، غزلِ محبت میبارد و لحظه ها، بی صبرانه در گذرگاهِ وصالِ دو شاخه ی مهربانی، پایکوبی می کنند. صدای افلاکیان، سکوت را پس می زند و خورشید، شعاعِ عشق میگسترد. قصرِ شادمانی، از استواری ایمان، برخود می لرزد. دست های تقدیر، در پیِ شکوفه های اخلاصند و نسترن ها، می آیند تا حضور زهرا سلام الله علیها و علی علیه السلام را جشن بگیرند. غبار قدم هایشان، چونان ژاله ای، طراوت گل هایِ زند گی را بی قرار می سازد.
خانه کوچک علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام کهکشانی میشود که یازده خورشید تابناک از مدار نورانی آن سر برمیآورند و عالمی را در نور عظمت خود غرق میکنند. پیوند علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام عرش را مَسرور می کند و پایه های دین خدا را استوار.
اول ذیحجه سالروز ازدواج امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها را به پیشگاه با عظمت حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه و عموم شیعیان و ارادتمندان اهل بیت علیهم السلام تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
حضرت فاطمه علیه السلام چون به سن ازدواج رسید، اکثر بزرگان و شخصیت هاى برجسته عرب مسلمان، به مقام خواستگارى برآمدند، ولى رسول خدا با عکسالعمل منفى همه را مأیوس کرد و در برابر اصرار آنان خشمگین شد....
حتى در تاریخ و حدیث آمده است: از جمله خواستگاران، دو مرد ثروتمند و توانگر عبدالرحمن عوف و عثمان بن عفان بودند. آنان ثروت خود را به رخ پیامبر صلى اللَّه علیه و آله کشیده. مثل سایر دنیاپرستان دم از مهریه زیاد و رفاه زندگى سر دادند و مىگفتند: ما حاضریم در برابر ازدواج با فاطمه علیهاالسلام یک صد شتر گران قیمت و ده هزار دینار طلا مهریه دهیم.
«فغضب النبى صلى اللَّه علیه و آله من مقالتهما... و قال لعبد الرحمن: انک تهول على بمالک؟!
رسول خدا از سخن آنان به خشم آمده و به عبدالرحمن فرمودند: آیا مىخواهى از طریق مال دنیا مرا فریب دهى؟!
در احادیث دیگرى از طریق شیعه و سنى آمده است که خلیفهى اول و دوم نیز به ترتیب به خواستگارى فاطمه علیه السلام آمدند و خیلى سماجت کردند، ولى جوابى گرفتند که دیگران مأیوسانه گرفته بودند.
اینک توجه خوانندگان عزیز را به چند حدیث در این زمینه جلب مىکنم:
1- ان ابابکر و عمر خطبا فاطمه علیه السلام، فرد هما رسولاللَّه (ص) و قال: لم اومر بذلک، فخطبها على علیهالسلام فزوجه ایاها.
حکم بن ظهیر از سدى نقل مىکند که: ابوبکر و عمر هر دو به خواستگارى حضرت فاطمه علیهاالسلام آمده، ولى رسول خدا هر دو را رد کرد و فرمود: من به این کار مأمور نیستم. سپس على علیهالسلام از او خواستگارى نمود، حضرت فاطمه علیهاالسلام را به تزویج او درآورد.
2- عن على علیهالسلام: خطب ابوبکر و عمر فاطمه الى رسولاللَّه (ص) فابى رسولاللَّه علیهما، فقال عمر: انت لها یا على!....
على علیهالسلام نقل مىکند: ابوبکر و عمر به سراغ فاطمه آمدند، ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله خواستگارى آنان را نپذیرفت، آنگاه عمر گفت: یا على تو به سراغ او برو....
3- عن عبداللَّه بن بریده، عن ابیه،: ان ابابکر و عمر خطبا فاطمه الى النبى (ص) فقال: انها صغیره، فخطبها على علیهالسلام فزوجها منه.
عبدالله برید از پدرش نقل مىکند: ابوبکر و عمر از فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله خواستگارى کردند، ولى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: او صغیر است و چون على علیهالسلام خواستگارى کرد به او تزویج فرمود.
4- عن انس بن مالک: جاء ابوبکر الى النبى فقعد بین یدیه فقال:... تزوجنى فاطمه! فسکت عنه، او قال: اعرض عنه، فرجع ابوبکر الى عمر فقال: هلکت و اهلکت. قال: و ماذاک؟ قال: خطبت فاطمه الى النبى فاعرض عنى قال: مکانک حتى آتى النبى فاطلب مثل الذى طلبت، فاتى عمر النبى فقعد بین یدیه فقال: یا رسولاللَّه،! تزوجنى فاطمه! فاعرض عنه....
انس بن مالک، که یکى از دشمنان امیرالمؤمنین علیهالسلام و از طرفداران سرسخت خلفاى ثلاثه به شمار مىآید، مىگوید: ابوبکر به حضور پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله رسیده و از خدمات و سوابق خویش بسیار تعریف کرد. آنگاه گفت مىخواهم دخترت فاطمه علیهاالسلام را به من تزویج کنى. پیامبر اسلام چون این سخن بشنید، با وى سخنى نگفته و از او چهره برگردانید و ابوبکر با شرمندگى به پیش عمر آمد و چنین اظهار داشت.
من دیگر هلاک شدم. عمر گفت: مگر چه شده؟ ابوبکر جواب داد: من به خواستگارى فاطمه علیهاالسلام رفته بودم، ولى....
عمر گفت: اجازه بده من نیز خواستگارى کنم، این بگفت و به سراغ خانهى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آمد و مو به مو سخنان ابوبکر را تکرار کرد، ولى جواب همان بود که رفیق دیرینش شنیده بود. لذا عمر با شرمندگى بیشتر به نزد ابوبکر برگشت و چنین سخن آغاز کرد:
او منتظر فرمان الهى است، هان رفیق! هرچه زودتر بلند شو تا به سراغ على علیهالسلام رویم و از او درخواست کنیم که مانند ما به خواستگارى فاطمه برخیزد....
این احادیث که همگى آنها از طریق اهل سنت نقل گردید، مىرساند که شیوخ عرب و بزرگان قریش و از جمله خلفاى ثلاثه با تمام سماجت از فاطمهى زهرا خواستگارى کرده و از خود مدح و ستایش نمودهاند.... ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله همهى آنان را رد کرده و طبق فرمان الهى با درخواست امیرالمؤمنین موافقت نموده است.
پیامک ها:
عاقد: خدا
شاهد: رسول خدا (صلی الله علیه واله)
دفتر: لوح محفوظ
مکان: عرش
عروس: کوثر
داماد: حیدر
سالروز ازدواج آسمانیشان مبارک
عن الفضیل بن یسار قال: سالتُ ابا عبدالله - علیه السّلام - عن الذّارِعینَ مِنَ المراةِ هما من الزّینةِ الّتی قالَ الله تبارکَ و تعالی و لایبدینَ زینتهن الاّ لبُعُولتهنّ؟ قالَ: نَعَم ... .
فضیل بن سیار می گوید: از امام صادق - علیه السّلام - سؤال کردم آیا ساعد (بین مچ و آرنج) از زینت هائی است که خداوند می فرماید: زینت هایتان را جز برای شوهران و محارم خویش آشکار نکنید؟ امام فرمودند: آری، همچنین زینت های زیر مقنعه (مثل گردن بند) و نیز النگو، از آن زینت ها هستند.
«وسائل الشیعه، ج 14، باب 109، ح 1»
قال على - علیه السلام -:
اغتنموا الدعاء عند اربع : عند قرائة القران و عند الاذان و عند نزول الغیث و عند التقاء الصفین للشهادة ؛
در چهار زمان دعا را غنیمت شمارید:
1 - هنگام قرائت قرآن .
2 - هنگام اذان .
3 - هنگام نزول باران .
4 - هنگام رو به رو شدن دو لشگر مؤ منین و کفار براى جنگ .
(وسائل الشیعه ، ج 4، ص 1114)
وال استریت (به انگلیسی: Wall Street) خیابان بسیار معروفی است در محله منهتن کلانشهر نیویورک در ایالات متحده آمریکا. ساختمان بازار بورس نیویورک که بزرگترین بورس جهان از نظر میزان معمالات و حجم مالی است، در خیابان وال استریت قرار دارد.
همچنین مرکز بزرگترین مراکز اقتصادی ایالات متحده آمریکا و چند بورس مهم اقتصادی این کشور از جمله بازار بورس نیویورک (NYSE)، بازار بورس نزدَک (NASDAQ)، بازار بورس آمریکا (AMEX)، بازار بورس تجاری نیویورک (NYMEX) و میز بازرگانی نیویورک (NYBOT) در این منطقه قرار دارد.
در طول زمان، نام وال استریت به عنوان «مکان افراد دارای نفوذ اقتصادی در آمریکا» شهرت گرفتهاست.
خیابان وال استریت از شرق و از سرپائینی خیابان برادوی به خیابان جنوبی در تنگه رودخانه شرقی متصل میشود.
جرج واشنگتن، اولین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در عمارت فدرال در خیابان وال استریت، به عنوان اولین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، قسم یاد کرد.[1]
کلیسای تاریخی ترینیتی که در مسیحیت به معنای سه اقنوم در خدای واحد است، در تقاطع خیابان برادوی و وال استریت در دانتاون منهتن قرار دارد.
روزنامه مشهور اقتصادی وال استریت ژورنال، نام خود را از «خیابان وال استریت» وام گرفتهاست.
طمع خوب است ...
وقتى که به بازارهاى پر سودِ اقتصادى فکر مىکنید، فقط چند نقطه روى زمین است که دوست دارید آنجا را از نزدیک ببینید. در واقع، اگر شما اقتصاددان و یا فعالِ دنیاىِ اقتصادى باشید، براى تفریحات به دیزنى لند یا فلوریدا نمىروید، بلکه راهىِ یکى از سرزمینهاىِ طلایى مىشوید.
یکى از مناطقى که تا به حال کمترین افرادِ شناخته شده روى کره زمین آنجا را دیدهاند، دژِ طلایىِ ایالاتِ متحده آمریکا، خزانه طلاىِ فورت ناکس در کنتاکى است. تا صد مترى آنجا، حتى درختى هم روییده نشده و هیچ پرندهاى نمىتواند از فرازش عبور کند. بهشتِ دوستدارانِ طلا که خزینهاى به ارزشِ بیش از 4500 تن شمشِ طلا را در خود جا داده است. رویاىِ بسیارى در دنیا، رسیدن به این گنجینه ارزشمند است که با گنجِ باستانىِ قارون مقایسه مىشود. صاحبِ این خزانه، هر کشورى که اراده کند را مىتواند به دست بیاورد.
اما هر چقدر که رسیدن به دژِ طلاىِ فورت ناکس مشکل است، رفتن به یک سرزمینِ طلایىِ دیگر، بسیار ساده است. کافى است به نیویورک و محله معروفِ منهتن بروید تا به وال استریت وارد شوید. جایى که فقط درباره پول سخن گفته مىشود و در هر دقیقهاش، میلیونها دلار، کسب مىشود و از دست مىرود. وال استریت، مرکزِ تجارىِ ایالاتِ متحده آمریکاست. محله منهتن، جدا از آنکه رستورانهاى بسیار شیک و خوبى دارد، جدا از آنکه در خودش سنترال پارک و خیابان برادوى را جا داده است، اما به خیابال وال استریت هم مىرسد، یعنى همان جایى که فقط درباره پول و دلار سخن مىگویند.
در اهمیتِ این خیابان کافى است که بدانید بازار بورس نیویورک، بازار بورس نزدک، بازار بورس تجارى نیویورک، مرکز بازرگانى نیویورک و... در این خیابان قرار گرفتهاند. بد نیست بدانید که جورج واشنگتن، در این خیابان به نامِ اولین رئیس جمهورِ آمریکا، سوگند وفادارى به پرچم و خاک را خورد.
اما با این حال، وال استریت یک چهره محبوب میانِ ساکنانِ آمریکا نیست. زیرا بسیارى از کمبودهاى اقتصادى شهروندانِ آمریکایى و حتى در سایرِ نقاطِ دنیا، به خاطرِ اختلاس ها و فسادهاى مالىِ وال استریتىهاست. امروزه اگر به اشغالِ وال استریت توسطِ جوانان و زنان و مردانِ معترضِ آمریکایى دقت کنیم، متوجه مىشویم که همه آنان از شعارهاى پر سر و صداىِ وال استریتىها (که به این نام شناخته مىشوند) ابراز انزجار مىکنند. شعارى که فقط به یک چیز فکر مىکند و مىگوید: طمع، خوب است...
جنبش وال استریت
اعتراض والاستریت نتیجه مستقیم رکود اقتصادی آمریکاست که از سال 2006 آغاز شد. افزایش بیکاری در جامعه، کاهش دستمزدها و مشکلات فراوان اقتصادی جامعه آمریکا را به نقطهای از شکست رسانید که تحمل آن برای مردم این کشور چندان ساده نیست. ادامه مشکلات اقتصادی آمریکا از یکسو و ناتوانی دولتمردان در عمل به وعدهها از سوی دیگر به موازات ادامه سیاستهای جنگطلبانه آمریکا، این جامعه را به نقطهای رساند که دیگر به نظر قابل برگشت نمیرسد، هرچند که در ابتدا تعداد تظاهرکنندگان کم باشد و به شدت نیز سرکوب شود.
سرکوب قیام کوچک و مسالمت آمیز مردم نیویورک در برابر والاستریت که با دستگیری حدود 100 نفر، کتک زدن معترضین و پاشیدن گاز فلفل روی صورت چند زن معترض تشدید شد، این قیام کوچک را به مرور به مرکز توجه رسانهها و افکار عمومی در سراسر جهان بدل کرد.
پس از آنکه ویدئوهای استفاده از گاز فلفل علیه 4 زن معترض در برابر ساختمان والاستریت سر و صدای فراوانی را در بین آمریکاییها ایجاد کرد، پلیس نیویورک مجبور به واکنش شد و رسوایی بزرگی برای آن به بار آمد.
با کارشناسان
دکتر «نرسی قربان»، کارشناس اقتصاد بینالملل، معتقد است: «تا به امروز سابقه نداشته است که در وال استریت بدون مجوز چنین اعتراضی شکل بگیرد. درست است که مشکلات اقتصادی در آمریکا و دیگر کشورها وجود دارد، اما این تجمع و اعتراض بیشتر به این موضوع مربوط است که تعدادی از بانکهای آمریکایی و تعدادی از افراد از این بحران پول میسازند.»
دکتر «فرهاد خرمی»، استاد دانشگاه نیز بر این باور است که: ریشه این اعتراضها به بحران اخیر اقتصادی آمریکا که از سال 2008 خود را نشان داد، برمیگردد. بیکاری در آمریکا بهوجود آمد و تا به امروز 9.1 درصد باقی مانده است، متاسفانه دیدگاه خوبی از سوی سیاستمداران آمریکایی برای حل این مشکل بیان نشده و اوباما نیز اعلام کرده است که شاید این روند طولانی باشد.»
این استاد دانشگاه درباره ادامهدار بودن این اعتراضها نظری کاملا متفاوت با دکتر نرسی قربان دارد و بر این باور است که جنبش وال استریت گذراست و ممکن است دو هفتهای این تظاهراتها طول بکشد. به این دلیل چنین اعتراضهایی گذراست که چاره دیگری در دولت وجود ندارد. به عنوان مثال در یونان گفته میشود که دولت عوض شود، در حالیکه با تغییر دولت بحران اقتصادی همچنان ادامه خواهد داشت.
نوام چامسکی، سیاستمدار، محقق، زبانشناس، نویسنده و استاد دانشگاه ام آی تی آمریکا می گوید: اعتراضات علیه وال استریت در اصل اعتراضاتی است علیه موسسات مالی؛ بانک ها بزرگتر شده اند،سود موسسات اقتصادی بیشتر شده است و از سوی دیگر نرخ بیکاری در حد رکود اقتصادی رسیده است؛ اعتراض این افراد به سیاست های مالی مثل مالیات و قواعد اداره شرکت هاست که با ایجاد و تداوم یک دور باطل در امور باعث بدتر شدن اوضاع شده است.
فقر جدی مردم و از سوی دیگر رفاه و ثروت به صورت پدیده ای برای برخی از مردم باعث شده است تا این چرخه باطل بیشتر و بیشتر ادامه یابد و در چرخه ای باطل ازموضوعات اجتماعی زمان اعتراضات فرا رسیده است. وی در تشریح انتقادات از اینکه پیش بینی شده است هزینه انتخاباتی برای انتخابات سال دو هزار و دوازه آمریکا برای هر نامزد از یک میلیارد دلار فرار تر خواهد رفت، گفت : این پول از کجا می اید، بسیاری از این پول از سوی موسسات مالی تامین می شود.
در سال دو هزار و هشت میلادی پولی که باعث پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری شد بیشتر از سوی موسسات مالی تامین شد.انتظار می رود که این پول باز گردد و بازخواهد گشت.
فرق اول:
از اخبار استفاده میشود که امام تشریع کننده نیست. احکام و قوانین شریعت و حلال و حرام به او وحی نمیشود. بلکه احکام و قوانین دین بطور کامل بر پیغمبر اکرم نازل شده و آن حضرت هم بعض آنها را که لازم بوده در اختیار مسلمانان قرار داده امّا همه آنها را بطور کلی تعلیم علی بن ابی طالب(ع) نمود. حضرت علی هم تمامی آنها را کتبی و شفاهی در اختیار امام بعد از خودش قرار داد. و به همین کیفیت از هر امامی به امام دیگر انتقال یافت تا کنون که در اختیار امام دوازدهم میباشد.
فرق دوم:
پیغمبر رسما با عالم غیب تماس میگیرد و فرشته وحی را مشاهده مینماید و ملکوت جهان هستی را رؤیت میکند لیکن ارتباط امام به چنین مرتبه نیست. امام فرشته را مشاهده نمیکند، بلکه مطالب در دلش القا میشود، یا صدای فرشته وحی به گوشش میرسد، و بدینوسیله حقائق و واقعیات را درک میکند.
فرق سوم:
پیغمبران مستقیما با جهان غیب تماس میگرفتند و حقائق را دریافت مینمودند، و در این باره، به تأیید و راهنمایی دیگران نیازی نداشتند، لیکن ائمه اطهار به تأییدات و تقویت و راهنمایی پیغمبر احتیاج داشتند.
امام حسین - علیه السلام - فرمودند:
خود را از قسم و سوگند برهانید که همانا انسان به جهت یکی از چهار علّت سوگند یاد می کند: در خود احساس سستی و کمبود دارد، به طوری که مردم به او بی اعتماد شده اند، پس برای جلب توجّه مردم که او را تصدیق و تأیید کنند، سوگند می خورد. و یا آن که گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است، و می خواهد با سوگند، سخن خود را تقویت و جبران کند. و یا در بین مردم متّهم است ـ به دروغ و بی اعتمادی ـ پس می خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف نماید. و یا آن که سخنان و گفتارش متزلزل است ـ هر زمان به نوعی سخن می گوید ـ و زبانش به سوگند عادت کرده است.
تنبیه الخواطر، ص 429
قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : مَن فَجَرَ بِاِمرَأَةٍ وَلَهَا بَعلٌ، اِنفَجَرَ مِن فَرجِهِمَا مِن صَدِیدٍ وَادٍ مَسِیرَةَ خَمسَ مِائَةَ عَامِ یَتَأَذَّی أَهلُ النَّارِ مِن نَتِنِ رِیحِهِمَا، وَ کانَا مِن أَشَدِّ النَّاسِ عَذَاباً.
پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - فرمودند: هرکه بازن شوهرداری زنا کند، رودخانه ای از چرکابه به طول پانصد سال راه از شرمگاه آن دو جاری شود به طوری که دوزخیان از بوی گند آنها اذیت شوند و عذابشان از همه دوزخیان سخت تر باشد.
«بحار الأنوار، ج 76، ص 366»
...............................................................................
پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
فِى الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِى الدُّنیا وَ ثلاثٌ فِى الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتى فِى الدُّنیا فَیَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ یُعَجِّلُ الفَناءَ وَ یَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتى فِى الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِى النّارِ ؛
زِنا، شش پیامد دارد: سه در دنیا و سه در آخرت. سه پیامد دنیائیش این است که: آبرو را می بَرد، مرگ را شتاب می بخشد و روزى را می بُرد و سه پیامد آخرتی اش: سختى حسابرسى، خشم خداى رحمان و ماندگارى در آتش است.
خصال، ص 321، ح
امام رضا علیهالسلام می فرمایند:
انباشته کردن شکم از تخم مرغ آبپز باعث گرفتگى قلب و تنگى نفس مىشود.
طب الرضا، ص 75.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادواره سرتیپ پاسدار شهید حاج حبیب لک زائی
چهارده توصیه حیات بخش از آیت الله دهکردی
رمضان ماه مسابقه
تبریک
اینگونه نهی از منکر کنید
شهدای هفتم تیر
بازخوانی حادثه 6 تیر 60 (ترور مقام معظم رهبری)
گل صداقت
شناخت امام حسین علیه السلام واجب است.
بار الها درد را درمان توئى
[عناوین آرشیوشده]