این دعا به غلط به دعای فرج معروف شده است. دعای فرج " الهی عظم البلاء ..." است. ما در دعای "اللهم کن لولیک ..." به صورت کلی، از خداوند می خواهیم که امام زمان(علیه السلام) را تحت حمایت کامل خود بگیرد و او را تا رسیدن به هدف نهاییاش (استقرار عدل در سراسر زمین) از هر جهت یاری کند.
به عنوان مقدمه باید یاد آور شویم که جهان هستی، بر پایه اسباب و مسببات پایه ریزی شده است؛ به گونهای که برای تحقق هر امری باید زمینه ها و شرایط آن فراهم شده باشد. دعا کردن نیز در این نظام، جایگاه خاص خود قرار دارد و در کنار سایر شرایط و یکی از آنها شمرده میشود. از این رو، وظیفه هر انسان دعا کردن است؛ همان گونه که باید تلاش و کوشش نیز داشته باشد.
حقیقت دعا، اظهار عجز و فقر و نیاز به درگاه پروردگار عالم وخالق جهان است. انسان هنگام دعا، با حضرت حق ارتباط ویژه برقرار کرده و ضمن اعتراف به حقارت و کوچکی خود، عظمت باری تعالی را زنده میکند. او خود را مالک چیزی نمی داند، و در برابر خداوند، خویش را هیچ به حساب می آورد و عبودیت و بندگی اش را اظهار می دارد.
بنده هستی خود را از آن خدا و خود را محتاج درگاه او می داند و لذا سر به آستان او می گذارد. و این نمایش ارتباطی زیبا بین خدا و بنده است. در این حال، بنده نزد خدا عزت می یابد، به او نزدیک تر می شود و عنایت ویژه حق را شامل حال خود میکند. نیازش پذیرفته، حاجتش روا، و دعایش مستجاب می شود.
در این میان دعا به ساحت مقدس امام که ولی نعمت ما و واسطه فیض الهی است ـ جایگاه ویژهای دارد و وظیفه انسان دعا برای او است باید دانست تردیدی نیست که دعا، از عبادتهای بزرگ است و آثار فراوانی دارد و دعا کردن برای سلامتی امام عصر(علیه السلام) از بهترین اقسام دعا است. درباره تاثیر دعا، از دو زاویه میتوان نگاه کرد:
الف. تاثیر دعا نسبت به امام؛ ب. تأثیر دعا برای دعا کننده؛
از نگاه اول، دعا در سلامتی حضرت، مؤثر است؛ زیرا ایشان به این جهت که انسان است و در همین عالم زندگی میکند، در معرض آفات و بلایا هست و دعا میتواند در دور کردن بلاها و مرضها از وجود عزیزش مؤثر باشد. این، با ارادهی خدا مبنی بر حیات و سلامتی امام، منافاتی ندارد؛ زیرا که ارادهی خدا از طریق اسباب اعمال میشود و دعا از مهمترین وسیلهها و سببها برای جریان اراده خدا در زندگی است.
از نگاه دوم، آثار دعا کردن فراوان است از جمله:
دعا کردن راهی است برای این که امام عصر را یاد کنیم و به این وسیله با آن عزیز ارتباط روحی و معنوی پیدا کنیم و این ارتباط ثمرات بسیاری برای رشد و کمال روحی ما دارد.
دعا کردن برای امام، نوعی عرض ارادت و محبت نسبت به او است که قطعاً از سوی آن منبع کرم بی پاسخ نخواهد ماند و دعا کننده را مورد لطف و عنایت خاص خود قرار خواهد داد.
دعا کردن برای امام، یعنی آن وجود عزیز را بر بسیاری از موجودات و پدیدهها مقدم دانستن و وجود و نقش او را مد نظر قرار دادن. این موضوع، سبب زیاد شدن محبت آن عزیز در دلها و جانها میگردد؛ زیرا ذکر محبوب سبب فراوانی محبت نسبت به او است.
با توجه به این که ایشان، واسطهی فیض الهی در عالم هستیاند، صلوات و صدقه به نیت ایشان خود نوعی وسیله برای کسب فیوضات بیشتر است.
اما ترجمهای از این دعای شریف:
در ابتدای دعا از لفظ "الله" مدد می گیریم . "الله" لفظ خاص خدا و ندا است و همه صفات کمالی او را در بر می گیرد. استفاده از این لفظ، نشانه آن است که مطلبی بزرگ، مهم و فراگیر از خداوند مسئلت می کنیم.
سپس اراده خداوند را خواستارم: "کن" اراده خداوند دو گونه است: تکوینی(مربوط به خلق و عالم هستی) تشریعی(مربوط به قوانین) ما در این دعا، اراده از نوع اول را ـ که حتمیت دارد و تخلف از آن معنا ندارد ـ را خواستاریم.
در ادامه دعا لفظ "ولی" را برای امام عصر(علیه السلام) به کار می گیریم. ولی خدا، یعنی کسی که قرین خداست و بین او و خدا مانع و فاصله نیست. بر این اساس او برترین مخلوق خداوند است و از او کسی به خدا نزدیک تر نیست. در معنای ولی، سرپرستی نیز نهفته است. پس او از طرف خدا سرپرست امور عالم هستی است و تصرف در امور می کند. این بالاترین مقامی است که یک مخلوق می تواند داشته باشد و لذا اطاعت مطلق از او واجب است. " أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ"(نساء/59) آنگاه ولی را معرفی می کنیم: "الحجة بن الحسن" هر کس باید امام و رهبر و راهبر خود را بشناسد. بداند هادی او چه کسی است. پیامبر فرمودنده است: "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة"؛"کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است". باید انسان بداند رهرو چه کسی است و به پیروی از او به کجا می رود. ما در این فراز، امام خود را معرفی می کنیم و او همان امام مهدی(علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است.
در ادامه دعا، نیازهای خودا را می خواهیم. خدایا! برای مهدی: ولی، حافظ، قائد، ناصر، دلیل و عین باش.
"ولی" یعنی سرپرستی امور مهدی(علیه السلام) را خود به عهده بگیرد و لحظهای از او غافل نشو. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مکرر می فرمودند: "رب لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا"؛"پروردگارا! به اندازه چشم به هم زدنی مرا به خود واگذار مکن". از پیامبر در این زمینه پرسیدند. فرمودند: برادرم یونس لحظه ای به حال خود رها شد، سرانجامش گرفتاری در شکم ماهی بود. همه نیازمند عنایت خداییم، و ولی خدا به خاطر مقام بلندش، دستگیری بیشتر را می طبد.
"حافظ" ؛ یعنی، خدایا، تو او را از گزند حوادث و کیدها حفظ کن و نقشههای دشمنان و شیاطین را در مورد او نقش بر آب کن. خدایا او را از بلاها و بیماری ها محافظت کن، تا بتواند به خوبی ولایت خود را اعمال کند.
"قائد"؛ یعنی: رهبر و راهنمای او، تو باش و مدیریت برنامه های او را به عهده بگیرد. این انقلاب بزرگ جهانی نیازمند به راهبری ها و هدایت های ویژه خداوند است.
"ناصر"؛ یعنی، خدایا! یاور و مددکار او باش. هر حرکتی که بخواهد به سر انجام برسد، باید مورد حمایت و یاری قرار گیرد تا نتیجه مطلوب از آن حاصل آید. و چه کسی بهتر از خداوند که قدرت مطلق بوده، و بهترین در تحقق برنامهها است.
"دلیل" ؛ یعنی، خدایا! راهنما و دلیل او باش. اگر آدمی وارد جادهای شود که تا به حال در آن گام ننهاده متحیر می ماند؛ زیرا نمی داند راه چگونه است. او نیاز به دلیل و راهنما دارد که او را همراهی کرده و راه را برای او توضیح دهد و به مقصدش برساند. کاروان ها در زمان گذشته، برای رسیدن به مقصد از دلیل و بلد راه سود می جستند. ما از خداوند می خواهیم که خودش دلیل و راهنمای امام باشد تا زمینه های ظهور او فراهم گردد، و با قیام زیبایش عدالت را در جهان حاکم گرداند.
"عین"؛ ، اصلی ترین عضو شناخت، چشم است. آدمی با چشم، کران تا کران جهان را میبیند و محیط خود را درک می کند. خطای دید باعث خسارت جبران ناپذیری میشود. ما از خدا می خواهیم خودش عین باشد و امام از طریق او، جهان و حرکت خود را ببیند. دید خدایی دیگر خطا ندارد و بدون نقص و انحراف است. سر انجام این اراده و عنایت های ویژه حضرت حق آن است که زمین از آلودگی ها و نافرمانی ها به دست امام مهدی(علیه السلام) و با قیام آسمانی اش پاک می شود و عبادت الهی بدون شرک محقق گردد:" یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً"(نور،55) و هدف از خلقت تحقق می یابد. " وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ"(ذاریات،56) ما از خداوند می خواهیم این نعمت ارزشمند، پس از پدید آمدن مدتهای طولانی ادامه یابد تا انسانهای زیادی در سایه این حکومت به سر انجام نیک نایل شوند.
«یا ایها النبی، قل لازواجک و بنائک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّّ من جلابیبهنّ ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً؛ ای پیامبر به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو روسری های بلند بر خود بیفکنند، این عمل مناسب تر است، تا (به عفت و پاکدامنی) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند و خداوند آمرزنده ی مهربان است» . (1) (سوره احزاب، آیه ی 59)
در این نوشته، بر آنیم که آیه ی مورد نظر را مورد بررسی قرار داده و برخی از نکات پیرامون آن را که نتیجه ی مطالعه ی کتب تفسیر ی می باشد، به رشته ی تحریر درآوریم. شایسته ی یادآوری است که این نوشته، قصد تفسیر آیه را ندارد و تنها به بیان نکات اجمالی آن بسنده می کند، اما پیش از طرح نکات، لازم است مفهوم حجاب بررسی گردد.
مفهوم حجاب
حجاب ، در لغت به معنای مانع و پرده و پوشش آمده است. حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بعد ایجابی و سلبی است. بعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است و این دو بعد باید در کنار یکدیگر باشند؛ تا حجاب اسلامی محقق شود. گاهی، ممکن است یک بعد باشد ولی دیگری نباشد که در این صورت، نمی توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می تواند اقسام متفاوتی داشته باشد، از جمله حجاب ذهنی، فکری و روحی، علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می کند، نام برده شده است، مثل حجاب و پوشش در نگاه که به مردان و زنان، در مواجهه با نامحرم توصیه شده است.
«جلابیب» جمع جلباب، به معنای مقنعه ای است که سر و گردن را می پوشاند. (2) و یا پارچه ی بلندی است که تمام بدن و سر و گردن را می پوشاند. (3) مرحوم امین الاسلام طبرسی، در «مجمع البیان» ، در ذیل آیه می نویسد، «جلباب» عبارت از روسری بلند است که هنگام خروج از خانه، زنان به وسیله ی آن، سر و صورت خود را می پوشانند ... مقصود این است که با روپوشی که زن بر تن می کند، محل گریبان و گردن را بپوشاند. با توجه به معانی جلباب و از جمله، این معنی که پارچه ی بلندی برای پوشیدن تمام بدن و سر و گردن است، در معنای امروزی، می توان پوشش «چادر» را با «جلباب» همانند و مشابه در نظر گرفت و از آن جا که در این آیه، به طور مشخص به استفاده ی زنان و دختران از جلباب اشاره شده است، می توان نتیجه گرفت که طبق فرموده ی رهبر معظم انقلاب اسلامی، چادر به عنوان یک حجاب برتر مطرح شده است.
پوشش، معرف شخصیت و عفت زن مؤمن است و موجب می گردد که افراد لاابالی جرأت نکنند به او جسارت کرده و به دید شهوت و هوسرانی به او بنگرند. این آیه، بیان می دارد: زنان مؤمن برای این که مورد آزار افراد هرزه قرار نگیرند، به گونه ای خود را بپوشانند که زمینه ای برای بی حرمتی به آنها فراهم نگردد.
خداوند در این فرموده اش، ابتدا فلسفه ی حجاب را تبیین می کند و با تهدید و زور، دستور حجاب را مطرح نمی کند و سپس، به بیان الگوی عملی پوشش، یعنی جلباب که پوشش خاص آن زمان بوده است، اشاره می کند. در اینجا، می توان نتیجه گرفت که برای ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش مناسب در جامعه، باید ابتدا پایه های اعتقادی و بینش افراد را نسبت به این موضوع، محکم کنیم و این، یعنی نهادینه سازی باورهای درست و فرهنگ سازی دقیق. بنابراین، تهدید و اجبار، هیچ گاه به عنوان اولین راهکار، اثر بخش نخواهد بود.
این آیه، به پیامبر فرموده است که ابتدا، به زنان و دختران خود و بعد، به زنان مؤمن بگو که حجاب را رعایت کنند. یعنی، در امر به معروف، اول از خودی ها و نزدیکان شروع کنیم، سپس به سراغ دیگران برویم. همچنین در احکام الهی ، تفاوتی میان همسران و دختران پیامبر، با دیگر زنان وجود ندارد . احکام دینی، باید مورد توجه و استفاده ی همه قرار گیرد. (4)
هر پدیده ای، آثار و پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. حجاب نیز، به عنوان یک راهکار عملی، آثار فردی و اجتماعی مختلفی را به دنبال خواهد داشت.
آثار و پیامدهای رعایت حجاب
الف- آثار فردی
در خصوص آثار فردی رعایت حجاب، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. احترام به شخصیت زن، به واسطه ی رعایت حجاب، 2. مصونیت ارتباطات زن با مردان غریبه، 3. حفظ اعتقادات مذهبی برای افراد، 4. حفظ عفت زن و جلوگیری از فساد و ناهنجاری.
ب - آثار اجتماعی
آثار اجتماعی رعایت حجاب فراوانند که برخی از آنها عبارتند از:
1. سلامت نسل جدید جامعه، 2. پیشگیری از فساد اخلاقی، 3. مبارزه با مظاهر بی دینی، 4. حفظ کیان خانواده.
در این نوشتار، آیه ی 59 سوره ی احزاب و نکات پیرامون آن را بررسی کردیم، اما در مورد انواع حجاب، با مطالعه ی کتب تفسیری و آیات قرآنی دیگر، مشخص می شود که انواع حجاب در قرآن، به سه بخش تقسیم شده است.
انواع حجاب قرآنی
1. حجاب چشم
«قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم؛ ای رسول، به مردان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند» . (سوره ی نور، آیه ی 30)
«قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ؛ ای رسول، به زنان بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند» . (سوره ی نور، آیه ی 31)
2. حجاب در گفتار
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است.
«فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض؛ زنها که نازک و نرم با مردان سخن نگویید، مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است، به طمع افتد» . (سوره ی احزاب، آیه ی 32)
3. حجاب رفتاری
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه ای راه نروند که با نشان دادن زینت های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند.
«و لا یضربن بارجلهنّ لیعلم ما یخفین من زینتهنّ؛ و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود» . (5) (سوره ی نور، آیه ی 31)
از مجموع این مباحث، به روشنی استفاده می شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم، در خلال رفتارهای مختلف آنها، مثل نحوه ی پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن، به منزله ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرمی است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند.
در انتها، این نوشتار را با بیان سخنانی از استاد شهید «مرتضی مطهری» که در تبیین فلسفه ی حجاب در اسلام، تلاش علمی فراوانی داشت، به پایان می رسانیم: «عده ای می گویند: چون حجاب، به معنی پرده است، اسلام خواسته است زن باحجاب باشد، یعنی همواره پشت پرده بوده و در عزلت و گوشه نشینی باشد، اما باید بدانیم آنچه درباره ی پوشش زن است کلمه «ستر» به کار می رود. پوشش زن، در اسلام آن است که در معاشرت با مردان، بدن خود را پوشانده و از جلوه گری، پرهیز کند»
در محضر آیت الله حسین مظاهری
مسئولیت در خانه، بسیار سنگین است. یک زن اگر بتواند آن مسئولیتى را که در خانه به دوش اوست مثل شوهرداری، تربیت فرزند، و... را انجام دهد کار بزرگى انجام داده است. اگر یک مرد همان گونه که اسلام به او دستور داده، بتواند مسئولیتش را در قبال خانواده انجام دهد کار بزرگى کرده است. از جمله دستورات اخلاقى اسلامى در خانه، خوش رفتارى است. خوش رفتارى در خانه داراى مصادیق گوناگونى است. یکى از مصادیق خوش رفتارى زن و مرد نسبت به هم این است که باید نسبت به هم با “وفا” باشند. معنى “وفا” نسبت به هم این است که اگر زن و یا مرد یک بدى و یک نا اخلاقى از همدیگر در محیط خانه ببینند، این باعث نشود که خوبىهاى همدیگر فراموش شود. معمولا انسان چه با خداى خود و چه با بندگان خدا، این ناسپاسى را دارد.
یعنى پروردگار عالم که این همه نعمت به ما داده است، اگر یک روز مریض شویم، یک اتفاق و مصیبتى براى ما رخ بدهد، جزع و فزع ما بلند مىشود و کار به کفر نعمت مىکشد. مثلاً شما چندین سال به کسى خوبى مىکنید، اما یک وقت یک حرف نیشدار به او مىزنید، معمولا انسانها این گونه هستند که آن خوبىها تمام مىشود و فراموش مىشود و آنچه بر سرش داد و فریاد بلند است آن نااخلاقى بود که انجام شد. قرآن مىفرماید طبع انسان این گونه است. “و ما قدر الله حق قدره...”(1) یعنى حق و حدود خدا را هیچ کس نمىتواند بجا بیاورد. در جاى دیگر مىفرماید: “وان تعدّوا نعمت الله لاتحصوها انّ الانسان لظلوم کفّار” (2 )انسان اگر بخواهد نعمتهاى خدا را شمارش کند نمىتواند، در عین حال او ظالم و ناسپاس است.
طبع انسان این گونه است که سبک سر آفریده شده است. اگر یک مصیبت کوچکى به او برسد جزع و فزع او بلند مىشود و چنانچه اگر به او نعمتى برسد تکبر مىکند.
انسان نسبت به خدا این گونه است، نسبت به بندگان خدا هم همین گونه است. چند سال خوبى به یک نفر با گفتن یک حرف نیشدار تمام مىشود و آن شخص دیگر خوبىهاى شما را فراموش مىکند. در خانه هم همین طور است. زن خوبىها کرده، از صبح تا شب زحمت کشیده است حال اگر شما وارد خانه شوید و عیب کوچکى مشاهده کنید این عیب به چشم شما مىآید و تمام خوبىهاى او فراموش مىشود. این یکى از رذائل اخلاقى است. یک فرد مسلمان نباید این گونه باشد، آن هم نسبت به خانواده خود انسان باید باوفا باشد و معنى وفا این است که خوبىها را فراموش نکند.
حداقل خوبىها و بدىها را کنار هم بگذارد و با هم قیاس کند و بعد روى آن حکم کند. چه بسیار در خانهها، ناهنجارىهایى دیدهایم که براى همین مسئله سادهاى که بیان شد، یک عیب، یک سرپوش براى خوبىها و باعث فراموشى آنها شد. این باید بالعکس باشد. خوبىها باید سرپوش براى بدىها شود.
فرد مسلمان اگر مىخواهد روز قیامت مورد عفو خداوند قرار بگیرد “فلیعفوا فلیصفحوا ا‡لا تحبّون ا‡ن یغفرالله لکم”(3) باید بدىها را ندیده بگیرد.
به طور مثال، اگر مرد وارد خانه شد ودید که مثلا خانه مرتب نشده است، باید سریعا خاطر خویش را به این امر مشغول کند که زن در خانه، لباسها را شسته، فرزندان را تربیت کرده و... در واقع بیکار نبوده است، حتى اگر هم بیکار بوده است، به این فکر کند او انسان است و انسان استراحت کردن را دوست دارد. انسان مىتواند یک توجیهى براى بدىها در ذهن خود بیاورد. وظیفه داریم که توجیهگرى را براى بدىها بکنیم و اگر این طور نباشد “بىوفا” هستیم.
محیط خانه توافق صد درصدىاش محال است. هم بدى دارد هم خوبی. انسان باید با سردى و گرمى آن بسازد. بدى را پشت سر بگذارد، عفو کند، ببخشد، و خوبىها آن را در نظر بیاورد
اوّلین مضمون سیزده آبان عبارت است از رویارویى رژیم امریکا با نهضت اسلامى و بیدارى اسلامى.
(مقام معظم رهبری)
شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت را تسلیت عرض می کنم.
نام مبارک امام پنجم، محمد است . لقب آن حضرت نیز باقر یا باقرالعلوم(شکافنده علم) است، چون دریای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکار ساخت.
القاب دیگری مانند شاکر، صابر و هادی نیز برای آن حضرت ذکر شده که هر یک معرف صفتی از صفات ارزشمند آن امام بزرگوار است.
در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جد بزرگوار خود حضرت سید الشهدا کودکی بود که به چهارمین بهار زندگی نزدیک می شد. دوران امامت امام محمد باقر(ع) از سال 95 هجری که سال شهادت امام زین العابدین(ع) است آغاز و تا سال 114 هجری یعنی 19 سال و چند ماه ادامه داشت.
دوره امامت امام محمد باقر (ع) و فرزندش امام جعفر صادق(ع) با شرایط و بحرانهای خاص فکری و اعتقادی همراه بود و معارف ناب و اصیل اسلامی در معرض تحریف قرار داشت.
اما، امام با شناخت دقیق اوضاع و شرایط پیش آمده، هوشیارانه در سنگری وارد عمل، هدایت و رهبری شد تا وضعیت پیش آمده را اصلاح کرده، امور را سامان بخشد .
نشر تعالیم اصیل اسلامی و معارف حقه و تربیت شاگردانی در این زمینه سنگری بود که امام محمد باقر(ع) انتخاب کرد و از طریق آن به مبارزه با ظلم و ظالمان پرداخت و با تربیت شاگردان بسیار در راستای گسترش و تعمیق معارف به حق و اصیل اسلام تلاش کرد و آن را از گزند تحریف مصون داشت .
امام محمدباقر(ع) با وجود فضای زور و فشارهای بی حدی که وجود داشت، با همه قوا انقلاب عظیم علمی ایجاد کرد و به تربیت شاگردانی مطلع و آگاه اقدام نمود تا اسلام و تشیع را از نابودی و انزوا برهاند.
امام محمد باقر(ع ) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین (ع ) زندگى کرد و در تمام این مدت بدون لحظه ای درنگ به انجام وظایف خطیر امامت ، نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامى، تعلیم شاگردان، رهبرى اصحاب و مردم، اجرای سنتهاى جد بزرگوارش در میان خلق مشغول بود .
در نهایت، هفتم ذیحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پیکر مقدس آن امام بزرگوار را در قبرستان بقیع ( کنار پدر بزرگوارش ) به خاک سپردند.
قال الصادق - علیه السلام -:
ان الصلوة و الصوم و الصدقة و الحج و العمرة و کل عمل صالح ینفع المیت حتى ان المیت لیکون فى ضیق فیوسع علیه و یقال : هذا بعمل ابنک فلان او بعمل اخیک فلان اخوه فى الدین ؛
نماز، روزه ، صدقه ، حج ، عمره ، و نیز هر عمل صالحى براى میت سود دارد، حتى اگر میت در تنگنا هم باشد، به واسطه این اعمال ، گشایشى براى او به عمل مى آید و به وى مى گویند: این گشایش به خاطر عملى است که پسر تو فلانى یا برادر دینى تو فلانى به جا آورده است .
(بحارالانوار، ج 85، ص 312)
نگاه به چهره آرایش کرده زن. نگاه به زیور آلات زن. نگاه به عکس بی حجاب زن آشنا. نگاه با ریبه (ترس افتادن به حرام). نگاه به بدن مرد نامحرم (به جز صورت و دستها)، البته در این مسئله بین مراجع اختلاف نظر وجود دارد. نگاه به تمام بدن زن نامحرم (به جز صورت و دستها تا مچ). نگاه هوس آلود (هرچند به صورت و دستها و یا به بدن هم جنس).[5]
توجه به استفتای زیر در روشنتر شدن مطلب به ما کمک میکند:
س1: شخصی قصد ازدواج دارد، آیا میتواند بدون قصد لذت به چهره و موی خانمها (مثلاً در خیابان) نگاه کند، تا یکی را بپسندد و بعد از او خواستگاری کند؟
ج: همه مراجع: این نوع نگاهها جایز نیست.[6]
تبصره: نگاه به بدن زن، به منظور ازدواج با او شرایطی دارد و پرسش یاد شده، خارج از این موارد است.
با تأمل در استفتاء فوق در مییابیم، زمانی که با قصد ازدواج و حتی بدون قصد لذت نگاه کردن به چهره و موی خانمها و نیز نگاه به برجستگیهای بدن زن نامحرم از روی لباس و مانتو جایز نیست. نگاه هوس آلود و با قصد لذت جنسی به مواضع ممنوع و حتی جایز نامحرم، به طریق اولی حرام خواهد بود.
معنای ریبه و مفسده در حکم نگاه به نامحرم کلمه ”ریبه” از ریشه ”ریب” به معنای شک و گمان است. بعضی آن را به معنای اضطراب و تزلزل قلب معنا کردهاند که از آثار شک است. در کتابهای فقهی به معنای ترس از واقع شدن در حرام میباشد.[7]
تلذذ یعنی لذت بردن، و نگاه از روی تلذذ یعنی نگاه به قصد لذت بردن. اما ریبه یعنی خصوصیت نگاه کننده و نگاه شده مجموعاً طوری است که خطرناک است و ترس است که لغزشی به دنبال نگاه کردن به وجود آید؛ به این جهت در دین مقدس اسلام در ارتباط با معاشرت زن و مرد برای حفظ خانواده و اجتماع دستوراتی آمده است که ما به عنوان یک مسلمان ملزم به رعایت آن هستیم.
در مسئله جواز نگاه، بدون تردید اگر نظر از روی «تلذّذ» یا «ریبه» باشد، حرام است.
در قرآن کریم به مردان مسلمان دستور میدهد که هنگام روبرو شدن با زنان نامحرم دیدگان خود را ببندند: ”وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ وَ لا یبْدینَ زینَتَهُنَّ …” [8] ؛ و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهای خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند و مقنعههای خود را تا گریبان فروگذارند و زینتهای خود را آشکار نکنند، جز برای شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود، یا پسر خواهر خود یا زنان همکیش خود، یا بندگان خود … .
در شأن نزول این آیه از امام باقر (ع) روایت شده است: ”روزی در هوای گرم مدینه زن جوان زیبایی در حالی که طبق معمول روسری خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بناگوشش پیدا بود، از کوچه عبور میکرد، مردی از اصحاب رسول خدا از طرف مقابل میآمد، آن منظره، سخت نظر او را جلب کرد و چنان غرق تماشای آن زن زیبا شد که از خودش و اطرافش غافل گشت و جلوی خودش را نگاه نمیکرد، آن زن وارد کوچهای شد و جوان با چشم خود او را دنبال میکرد، همان طور که میرفت ناگهان استخوان یا شیشهای که از دیوار بیرون آمده بود به صورتش اصابت کرد و صورتش را مجروح ساخت، وقتی به خود آمد که خون از سر و صورتش جاری شده بود. با همین حال به حضور پیامبر رفت و ماجرا را به عرض رساند.[9] این جا بود که آیه حجاب نازل شد”. گفتهاند آن چه سبب شد جوان مجذوب آن زن شود، نگاه همراه با لذت بود.
این موضوع نیز بدیهی است که انسان نباید در راهی گام بردارد که به احتمال قوی سرانجامش به گناه می انجامد. بر این اساس نگاهی که سرانجامش ارتباط حرام باشد، نیز با عنوان ”نگاه ریبه آلود” ممنوع خواهد بود.
غیبت چیست؟
غیبت آن است که عیب پنهانی کسی را پشت سر او بگویند.(1)
اگر صفت ناروا در شخصی باشد یا کاری انجام داده باشد که گناه است و دیگران از آن بیاطلاعاند و دوست ندارد کسی آن را برای دیگران بازگو کند، بازگو کردن آن پشت سر او برای دیگران غیبت است.(2)
احکام غیبت
غیبت هم برای گوینده و هم برای شنونده حرام است.(3)
سؤال: آیا انتقاد از مسئولین کشور و شهر، غیبت محسوب میشود؟
جواب: چنانچه هدف کوچک کردن آنها باشد، حرام است.(4)
سؤال: آیا در مسائل سیاسی و اجتماعی غیبت جایز است؟ ملاک و میزان چیست؟
جواب: اگر عنوان غیبت داشته باشد، جایز نیست.(5)
سؤال: آیا غیبت کردن از یک نفر یا دو نفر نامشخص، حرام است؟
جواب: مانع ندارد.(6)
سؤال: اگر شخصی قدش کوتاه است و پشت سرش بگویند که قدش کوتاه است، آیا غیبت محسوب میشود؟
جواب: نسبت به صفات ظاهره که همه از آن آگاهی دارند، اگر قصد هتک و تحقیر نداشته باشد، اشکال ندارد.(7)
سؤال: آیا غیبت بچه نابالغ ممیز یا غیر ممیز جایز است؟
جواب: در بچه ممیز جایز نیست.(8)
سؤال: آیا شوهر میتواند در مقابل دیگران عیوب زنش را بگوید و او را تحقیر کند، اگر چه به شوخی باشد؟
جواب: غیبت کردن مؤمن و نیز تحقیر مؤمن و کاری که موجب اذیت او میشود، جایز نیست.(9)
سؤال: آیا گفتگو درباره رسوم، آداب، گفتار، کردار، طرز لباس پوشیدن، شکل ظاهری، ادا در آوردن روستاییها، شهریها و قبائل گوناگون ایران، غیبت محسوب میشود؟
جواب: اگر به قصد عیب جویی و مسخره کردن نباشد، اشکال ندارد.
سؤال: آیا بررسی کارهای مسئولی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی در غیاب او از نظر شرع مقدس، غیبت محسوب میشود؟
جواب: بررسی مسائل اجتماعی و انتقادهای سازنده و مثبت، غیبت محسوب نمیشود.(10)
سؤال: در بین بعضی از مردم مرسوم است که وقتی میخواهند نشانی شخصی را بدهند، مثلاً میگویند: «همان که قدش کوتاه است» یا «شکمش بزرگ است» و مانند این تعبیرات، اگر آن فرد را بشناسیم و بدانیم که با این حرفها ناراحت میشود، آیا غیبت محسوب میشود؟
جواب: در صورتی که این صفات در عرف، جنبه مذمت داشته باشد، جایز نیست.(11)
سؤال: آیا غیبت کردن از مسئول اداره و یا کارمندی که خلاف مرتکب شده، جایز است؟
جواب: اگر به قصد نهی از منکر باشد و اثر داشته باشد، لازم است.(12)
موارد جواز غیبت
1. غیبت متجاهر به فسق (کسی که علنی و آشکار گناه میکند)، که در مورد همان گناهش به اتفاق فقها جایز است و اما نسبت به گناهان دیگرش که پنهان است، مورد اختلاف است.
2. موارد تظلّم شخص از کسی که در حق او ظلم کرده، که میتواند ظلم او را بیان کند.
3. موارد مشورت، مانند کسی که میخواهد دخترش را به کسی بدهد، و با شخصی در مورد آن فرد مشورت میکند که آن شخص میتواند عیب پسر را نقل کند.
4. در موارد خیرخواهی و نصیحت، مثل اینکه شخصی با کسی رفیق شود و انسان احتمال دهد که این رفاقت منجر به فساد آن شخص شود. در این صورت، چون رفیق او آدم بدی است، میتوان در مقام نصیحت و خیرخواهی، عیب او را ذکر نمود.
5. کسی که میخواهد به دین ضرر بزند.
6. کسی که میخواهد به خودش ضرری بزند که لازم است او را حفظ نمود.
7. کسانی که نوشتههای مسموم، منحرف کننده و باطل دارند.(13)
توبه از غیبت
پس از واقع شدن غیبت، توبه و پشیمانی از آن واجب است و احتیاط مستحب آن است که از غیبت شده، اگر فسادی بر آن مترتب نگردد، حلالیت بطلبد و یا برای او استغفار کند.(14)
بنابراین، اگر غیبت شونده از دنیا رفته، برای او بسیار استغفار کند و اگر زنده است و انسان بزرگوار و باگذشتی است و گفتن به او عداوت و دشمنی و فتنه ایجاد نمیکند، احتیاط مستحب آن است که از وی حلالیت بطلبد و اگر احتمال میدهد که مراجعه به او سبب عداوت و فتنه میشود، به وی مراجعه نکند و در عوض برای او بسیار استغفار کند.
سؤال: اگر کسی غیبتی از شخصی کرده، همچنین تهمتی زده یا شنیده، در این موارد باید رضایت فرد غیبت شده و شخص تهمت زده شده را جلب کند یا خیر؟
جواب: لازم نیست، ولی باید توبه کند.(15)
سؤال: اگر فردی غیبت فرد دیگر را نموده، آیا باید برای توبه کردن، از طرف مقابل طلب رضایت نماید یا اینکه تنها استغفار کافی است؟ در صورت مانع بودن شرم و حیا، چه باید کرد؟
جواب: استغفار کافی است.(16)
اول: شهوت و راه های کنترل آن
واژه ی «شهوت» در موارد مختلفی مانند شهوت مال، شهوت پست و مقام، شهوت کار، شهوت جنسی و ... کاربرد دارد، ولی از آن جا که پرسش به «غریزه ی جنسی» اشاره دارد، در پاسخ باید گفت خداوند تمایل و غریزه ی جنسی را مانند غرایز و تمایلات دیگر در وجود انسان به امانت گذاشته و ما در قبال آن سه راه داریم:
1. سرکوب کردن یا از بین بردن غریزه ی جنسی؛
2. رها کردن افسار شهوت و غریزه ی جنسی؛
3. تحت برنامه ی دین در آوردن شهوت.
راه اول، یعنی سرکوب کردن، باعث نقص جسمانی می شود و به دنبال آن بسیاری از استعداد های درونی انسان را نابود می کند و اجازه ی شکوفایی و رشد نمی دهد و دین اسلام با این راه مخالف است.
راه دوم، یعنی رها کردن افسار شهوت نیز موجب هلاکت انسان و بروز بیماری های روحی و جسمی می شود که امروزه در بسیاری از کشور های غربی شاهد آن می باشیم و اسلام با این راه نیز مخالف است.
راه سوم، این که نه این غریزه و نعمت الهی را سرکوب کنیم و نه آن را رها نماییم، بلکه طبق دستور های شرع آن را مدیریت نماییم. اینک به برخی از این دستور ها توجه می نماییم:
یک. ازدواج
یکی از بهترین راهکارهایی که در قرآن و روایات بدان سفارش شده «ازدواج» است و حتی در قرآن دستور بسیج همگانی برای فراهم کردن اسباب ازدواج جوانان داده شده است. در سوره ی نور آیه ی 32 به مومنان دستور می دهد: «وانکحوا الایامی منکم ...؛ و افراد بی همسرتان، و شایستگان از بندگانتان، و کنیزانتان را به ازدواج (یکدیگر) در آورید؛ ...»
در آیه ی بعد می فرماید: «و کسانی که (وسایل) ازدواج نمی یابند، باید خویشتن داری کنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد.»
دو. کنترل چشم
پرهیز از چشم چرانی و حاضر نشدن در مجالس و محل هایی که نامحرمان حضور بیشتری دارند و تماشا نکردن فیلم ها و عکس های مبتذل، از این رو در آیه ی 30 و 31 سوره ی نور می فرماید: (ای پیامبر) به مردان مومن بگو: «چشم هایشان را (از نگاه حرام) فرو کاهند، و دامانشان را (در امور جنسی) حفظ کنند.» که این برای آنان [پاک کننده تر و] رشدآورتر است، [چرا] که خدا به آنچه با زیرکی انجام می دهند آگاه است.
«و به زنان مومن بگو: چشمانشان را (از نگاه حرام) فرو کاهند، و دامان (عفت) شان را حفظ کنند؛ ...»
سه. دوری از ناپاکان
برخی افراد نا اهل و منحرف در لباس دوست ظاهر می شوند و انسان را از مسیر صحیح خارج می کنند، از این رو، قرآن خطر همنشینی با این افراد را چنین گوشزد می کند: «خدا می خواهد توبه ی شما را بپذیرد، و[لی] کسانی که پیرو شهواتند، می خواهند که [شما] با انحرافی بزرگ منحرف شوید.» (1)
چهار. روزه
روزه گرفتن در فرو نشاندن آتش شهوت بسیار مؤثر است.
پنج. دوری از تخیلات شیطانی
تخیلات شیطانی همچون «طوفانی» بر «تلاطم امواج شهوت» می افزاید، از این رو، توصیه می شود:
الف ـ لحظات قبل از خواب، با قرائت قرآن یا دعا و یا مطالعه ی کتابی سودمند در بستر سپری شود.
ب ـ تا خسته نشده ایم به رختخواب نرویم. [پیش از خواب با کار یا ورزش یا مطالعه و یا جز این ها خود را آماده ی خواب کنیم.]
ج ـ نماندن در محلی که تنها هستیم و کسی حضور ندارد.
افزون بر این ها هر مورد دیگری را که باعث حرکت «پرنده ی خیال» ما می شود، باید مورد توجه قرار داد، از این رو قرآن در مورد دوری از خیالات شیطانی می فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید! از گام های شیطان پیروی مکنید. و هر کس از گام های شیطان پیروی کند، (گمراهش می سازد،) چرا که او به
[کار های] زشت و ناپسند فرمان می دهد.»(2)
به توصیه ی برخی صاحب نظران موارد ذیل در کنترل شهوت مؤثر است:(3)
الف ـ ورزش و عضویت در تیم های ورزشی؛
ب ـ مطالعه ی کتب مفید (به ویژه زندگی علما و اولیای خدا)؛
ج ـ پرهیز از غذا های محرک؛
د ـ نپوشیدن لباس های تنگ و چسبان؛
و جز این ها.
دوم: تقوا و راه های افزایش آن
«تقوا» یعنی خود نگهداری و خویشتن داری و در قرآن کریم آمده است: «در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا خود نگهدارترین (و پارساترین) شماست»؛ (4) «و توشه برگیرید، و در حقیقت بهترین توشه، پارسایی و (خود نگهداری) است...» (5) بله، در اهمیت تقوا همین آیات کافی است که خدا می فرماید گرامی ترین و بزرگوارترین بنده نزد من کسی است که وقتی در موقعیت گناه قرار گیرد، خویشتن داری کند و مرتکب گناه نشود. حال برای دست یابی به راهکار های افزایش تقوا، به سراغ آیات الهی می رویم و از غذا های معنوی آن بهره می بریم:
یک. عبادت
قرآن می فرماید: «ای مردم! پروردگارتان را پرستش کنید، ... تا شاید شما [خودتان را] حفظ کنید.»(6)
از این آیه فهمیده می شود که افزون بر عباداتی مانند روزه، نماز، تلاوت قرآن و ...، عباداتی مانند کمک به بینوایان، یتیم نوازی و خدمت به خلق و ... مانند این ها نیز به افزایش تقوا کمک می کند.
دو. مطالعه ی احوال اقوام گذشته و عبرت گرفتن از آن ها
«و به یقین دانستید (حال) کسانی از شما را، که در (روز) شنبه [از حد]، تجاوز کردند و به آنان گفتیم: «میمون هایی طرد شده باشید! و آن (کیفر) را عبرتی برای (مردم) در پیش رویشان (در آن عصر) و (نسل های) پشت سرشان و پندی برای پارسایان (خود نگهدار) قرار دادیم ...»(7)
سه. روزه
«ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه بر شما مقرر شده، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودند مقرر شد، تا شاید [خودتان را] حفظ کنید.»(8)
در آیه ی 21 سوره ی بقره عبادت را برای افزایش تقوا معرفی کرد، و در این آیه به طور خاص «روزه» را معرفی می نماید، با این که روزه یکی از عبادات است، بنابراین، روشن می شود که نقش روزه در افزایش تقوا بسیار مهم است.
چهار. پرهیز از راه های انحرافی
پنج. سیر در مسیر الهی
«و این راه راست من است، پس از آن پیروی کنید، و از راه ها [ی دیگر] پیروی نکنید، که شما را از راه او پراکنده می سازد، این [ها] است که [خدا] شما را به آن [ها] سفارش کرده، تا شاید شما [خود را] حفظ کنید.»(9)
شش. یادآوری نعمت های الهی و انجام وظایف (10)
هفت. توجه و تفکر در آیات معاد و آگاهی از عالم برزخ
قیامت و چگونگی حساب رسی انسان ها آیاتی مانند: «و [خودتان را] از (عذاب) روزی حفظ کنید، که هیچ کس به جای شخص (دیگری) چیزی (از عذاب) کیفر نمی شود، و از او هیچ شفاعتی پذیرفته نمی شود، و هیچ عوضی از او گرفته نمی شود، و آنان یاری نمی شوند.»(11)
هشت. باور و یقین قلبی به موارد زیر نیز باعث ایجاد انگیزه در رعایت تقوا می شود:
این که انسان بداند:
الف ـ خدا با متقین است.
(بقره / 194)
ب ـ خدا متقیان را دوست دارد.
(آل عمران/76)
ج ـ متقیان از نعمت های الهی بهشتی برخوردارند.
(حجر / 45)
د ـ تقوا عامل فلاح، رستگاری و سعادت است.
(بقره / 189)
هـ ـ تقوا عامل وسعت و زیاد شدن رزق می باشد.
ـ «و اگر (بر فرض) اهل آبادی ها ایمان می آوردند و خود نگهداری (و پارسایی) می کردند، حتماً برکاتی از آسمان و زمین بر آنان می گشودیم، ولیکن (آنان حق را) تکذیب کردند، پس به خاطر آنچه همواره کسب می کردند، گرفتارشان کردیم.»(12)
ـ «... و هر کس [خودش] را از [عذاب] خدا حفظ کند، برایش محل خارج شدن (از مشکلات) قرار می دهد، و او را از جایی که نمی پندارد روزی می دهد؛ ...»(13)
ـ «... و هرکس [خود را] از [عذاب] خدا حفظ کند برای او کارش را آسان قرار می دهد.»(14)
ـ در پایان یادآور می شویم که ملاقات و دیدار با علمای ربانی و اولیای خدا و مطالعه ی احوال و زندگی نامه ی بزرگان، بسیار مؤثر و راهگشا می باشد.
معرفی کتاب
برای مطالعه ی بیشتر در این باره به کتاب های زیر رجوع فرمایید:
1. تفسیر نمونه، زیر نظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مباحث مربوط به آیاتی که در پاسخ آمده؛
2. گناهان کبیره آیت الله شهید دستغیب (ره)؛
3. کنترل غرایز جنسی، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، انتشارات مدنی؛
4. جوانان در توفان غرایز، همت سهراب پور، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی؛
5. آنچه یک جوان باید بداند [ویژه ی پسران]، رضا فرهادیان، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی؛
6. چشم چرانی ـ به قلم دوشیزگان ـ انتشارات الزهرا.
یک. همجنس بازی در آیات قرآنی
در قرآن مجید در سوره های اعراف، هود، حجر، انبیا، نمل و عنکبوت اشاره هایی به وضع قوم لوط و گناه بسیار زشت آن ها شده است، ولی در هر مورد تعبیر با مورد دیگر متفاوت است و در حقیقت هر یک از این تعبیر ها به یکی از ابعاد شوم این عمل ننگین اشاره دارد. این عمل زشت با عنوان های اسراف، خبیث، فسق، تجاوز، جهل و قطع سبیل مطرح شده است.
در سوره ی اعراف آیه ی 81 آمده است که لوط به آن ها می گوید: «بل انتم قوم مسرفون؛ بلکه شما گروهی اسراف کار (و متجاوز) ید.»(1) در سوره ی انبیا آیه ی 74 می خوانیم:
«و نجیناه من القریته التی کانت تعمل الخبائث انهم کانوا قوم سوء فاسقین، و او را از آبادی که همواره (مردمش کار های) پلید انجام می دادند، نجات دادیم، [چرا] که آنان گروهی بد [کار و] نافرمانبردار بودند.» (2)
و در جای دیگر خواندیم که لوط به آن ها می گوید: «بل انتم قوم عادون، بلکه شما گروهی تجاوزگرید!»(3)
و در سوره ی نمل آیه ی 55 آمده است: «بل انتم قوم تجهلون، آیا واقعاً شما از روی شهوت، به غیر از زنان به سراغ مردان می روید؟! بلکه شما گروهی هستید که نادانی می کنید.»(4)
و در سوره ی عنکبوت آیه ی 29 از زبان لوط چنین آمده است: «اءنکم لتاتون الرجال و تقطعون السبیل، آیا واقعاً شما به سراغ مردان می روید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع می کنید.»
ویژگی های همجنس باز در قرآن
«اسراف» از این نظر که آن ها نظام آفرینش را در این امر فراموش کرده و از حد تجاوز کردند و تعدی نیز به همین جهت بر آن اطلاق شده است.
«خبیث» به معنای کار یا چیز آلوده ای است که طبع سالم آدمی از آن تنفر دارد، و چه عملی از این عمل تنفر آمیزتر است.
«فسق» به معنای خروج از اطاعت پروردگار و برهنگی از شخصیت انسانی است که از لوازم حتمی این کار می باشد.
«جهل» به خاطر بی خبری از عواقب شومی است که این عمل برای فرد و جامعه در پی دارد.
و «قطع سبیل» از این جهت است که این عمل در صورت گسترش به قطع نسل انسانی می انجامد، علاقه به جنس موافق جانشین علاقه به جنس مخالف می شود.(5)
دو. همجنس بازی در احادیث
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) می خوانیم: «لایجد ریح الجنته زنوق، و هو المخنث!، بوی بهشت به مشام کسی که مورد همجنس گرایی واقع می شود، نخواهد رسید.» در حدیث دیگری از علی (ع) می خوانیم که لوط را در سر حد کفر معرفی فرموده است.(6)
در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (ع) در فلسفه ی تحریم همجنس گرایی چنین آمده است: «علته تحریم الذکران للذکران، و الاناث للاناث، لما رکب فی الاناث و ما طبع علیه الذکران، و لما فی اتیان الذکران، الذکران و الاناث للاناث، من انقطاع النسل، و فساد التدبیر، و خراب الدنیا، فلسفه ی تحریم مردان بر مردان و زنان بر زنان این است که این امر بر خلاف طبیعتی است که خداوند برای زن و مرد قرار داده (و مخالفت با این ساختمان فطری و طبیعی، سبب انحراف روح و جسم انسان خواهد شد) و نیز به خاطر این است که اگر مردان و زنان همجنس گرا شوند، نسل بشر قطع می گردد، و تدبیر زندگی اجتماعی به فساد می گراید و دنیا به ویرانی روی می نهد.(7)
روایاتی که در مذمت همجنس گرایی از پیشوایان اسلام نقل شده، آن قدر زیاد و تکان دهنده است که با مطالعه ی آن هر کس احساس می کند که زشتی این گناه به اندازه ای است که کم تر گناهی در پایه ی آن قرار دارد، از جمله در روایتی از پیامبر اسلام (ص) می خوانیم: «لما عمل قوم لوط ما عملوا بکت الارض الی بها حتی بلغ دموعها الی السماء، بکت السماء حتی بلغ دموعها الارض، فاوحی الله الی السماء ان احصی بهم، و اوحی الی الارض ان اخسفی بهم، هنگامی که قوم لوط آن اعمال ننگین را انجام دادند، زمین آن چنان ناله و گریه سر داد که اشکهایش به آسمان رسید، و آسمان آن چنان گریه کرد که اشک هایش به عرش رسید، در این هنگام خداوند به آسمان وحی فرستاد که آن ها را سنگباران کن و به زمین وحی فرستاد که آن ها را فرو بر (بدیهی است گریه و اشک جنبه تشبیه و کنایه دارد).» (8)
همچنین در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم که پیامبر (ص) فرمود: «من جامع غلاما جاء جنبا یوم القیامه لا ینقیه ماء الدنیا و غضب الله علیه و لعنه و اعد له جهنم و سائت مصیراً ... ثم قال ان الذکر یرکب الذکر فیهتز العرش لذلک، هر کس با نوجوانی آمیزش جنسی کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر می شود، آن چنان که تمام آب های جهان او را پاک نخواهد کرد، و خداوند بر او غضب می کند و او را از رحمت خویش دور می دارد و دوزخ را برای او آماده ساخته است و چه بد جایگاهی است ...؛ سپس فرمود: هرگاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خدا به لرزه در می آید.» (9)
در حدیث دیگری از امام صادق (ع) می خوانیم: آن ها که تن به چنین کاری می دهند، بازماندگان سدوم (قوم لوط) هستند؛ سپس اضافه فرمود: من نمی گویم از فرزندان آن ها هستند، ولی از طینت آن ها هستند. پرسیده شد: همان شهر سدوم که زیر و رو شد؟ فرمود: آری، چهار شهر بودند سدوم و صریم و لدنا و غمیرا (عمورا).(10)
سه. حکم فقهی همجنس بازی
این مسئله تا آن جا از دیدگاه اسلام زشت و ننگین است که در ابواب حدود اسلامی حد آن اعدام قرار داده شده است، و حتی برای کسانی که مراحل پایین تر همجنس بازی را انجام می دهند، مجازات های شدیدی ذکر شده است، از جمله در حدیثی از پیامبر (ص) می خوانیم: «من قبل غلاما من شهوه الجمه الله یوم القیامه بلجام من نار، کسی که پسری را از روی شهوت ببوسد، خداوند در روز قیامت لجامی از آتش بر دهان او می زند.»(11)
مجازات کسی که مرتکب چنین عملی شود، از 30 تا 99 تازیانه است.
همجنس گرایی چه در مردان باشد و چه در زنان، در اسلام از گناهان بسیار بزرگ و هر دو دارای حد شرعی است.
حد همجنس گرایی در مردان خواه فاعل باشد یا مفعول، اعدام است(12) و برای این اعدام راه های مختلفی در فقه بیان شده است، البته اثبات این گناه باید از راه های معتبر و قاطعی که در فقه اسلامی و روایات وارده از معصومین ذکر شده، صورت گیرد، و حتی سه مرتبه اقرار هم به تنهایی کافی نیست و باید حداقل چهار بار به این عمل اقرار کند.(13)
اما حد همجنس گرایی در زنان پس از چهار بار اقرار و یا ثبوت به وسیله ی چهار شاهد عادل (به شرایطی که در فقه گفته شده) صد تازیانه است، (14) و بعضی از فقها گفته اند اگر زن شوهر داری این عمل را انجام بدهد، حد او اعدام است. ذکر این نکته نیز قابل توجه است که اسلام یکی از مجازات هایی را که برای چنین افراد قائل شده، آن است که ازدواج خواهر، مادر و دختر شخص مفعول بر فاعل حرام است، یعنی اگر چنین کاری قبل از ازدواج صورت گرفت، این زنان برای او حرام ابدی می باشند. اجرای این حدود، شرایط دقیق و حساب شده ای دارد که در کتب فقه اسلامی آمده است و اجرای آن بر عهده ی محاکم صالحه و قانونی می باشد.
چهار. بحث اجتماعی
شک نیست که انحراف جنسی از خطرناک ترین انحراف هایی است که امکان دارد در جوامع انسانی پیدا شود، زیرا سایه ی شوم خود را بر همه ی مسائل اخلاقی می افکند و انسان را به انحراف عاطفی می کشاند. در دنیای غرب که آلودگی های جنسی فوق العاده زیاد است، این گونه زشتی ها مورد تنفر نیست و حتی شنیده می شود در بعضی کشور ها همانند انگلستان، طبق قانونی که با کمال وقاحت از پارلمان گذشته، این موضوع جواز قانونی پیدا کرده، با این حال شیوع این گونه زشتی ها هرگز از قبح آن نمی کاهد و مفاسد اخلاقی و روانی و اجتماعی آن در جای خود ثابت است.
گاهی برخی پیروان مکاتب مادی که این گونه آلودگی ها را دارند، برای توجیه عملشان می گویند ما هیچ گونه منبع پزشکی برای آن سراغ نداریم، ولی آن ها فراموش کرده اند که اصولاً هرگونه انحراف جنسی در تمام روحیات و ساختمان وجود انسان اثر می گذارد و تعادل او را بر هم می زند.
توضیح این که: انسان به صورت طبیعی و سالم تمایل جنسی به جنس مخالف دارد و این تمایل از ریشه دارترین غرایز انسان و ضامن دوام نسل است و هر کاری که تمایل را از مسیر طبیعیش منحرف سازد، نوعی بیماری و انحراف روانی در انسان ایجاد می کند. مردی که به جنس موافق تمایل دارد و یا مردی که به چنین کاری تن می دهد، هیچ کدام کامل نیستند. در کتاب های امور جنسی، هموسکسوآلیسم (همجنس گرایی) یکی از مهم ترین انحراف ها ذکر شده است. ادامه ی این کار تمایلات جنسی را نسبت به جنس مخالف در انسان به تدریج از بین می برد و در مورد کسی که به این کار تن می دهد، احساسات زنانه به تدریج در او پیدا می شود، و هر دو گرفتار ضعف مفرط جنسی و به اصطلاح سرد مزاجی می شوند، به طوری که بعد از مدتی قادر به آمیزش طبیعی (آمیزش با جنس مخالف) نخواهند بود.
با توجه به این که احساسات جنسی مرد و زن هم در ارگانیسم بدن آن ها مؤثر است و هم در روحیات و اخلاق ویژه ی آنان، روشن می شود که از دست دادن احساسات طبیعی تا چه حد بر جسم و روح انسان ضربه وارد می سازد، و حتی ممکن است افرادی که گرفتار چنین انحرافی هستند، آن چنان گرفتار ضعف جنسی شوند که دیگر قدرت تولید فرزند را نداشته باشند. این گونه اشخاص غالباً از نظر روانی سالم نیستند و در خود نوعی بیگانگی از خویشتن و بیگانگی از جامعه ای که به آن تعلق دارند، احساس می کنند.
قدرت اراده را که شرط هر نوع پیروزی است، به تدریج از دست می دهند، و یک نوع سرگردانی وبی تفاوتی در روح آن ها لانه می کند. آن ها اگر خیلی زود به اصلاح خویشتن روی نیاورند و حتی در صورت لزوم از پزشک جسمی یا روانی کمک نگیرند و این عمل به صورت عادتی برای آن ها در آید، ترک آن مشکل خواهد شد، ولی در هر حال هیچ وقت برای ترک این عادت زشت دیر نیست، تصمیم می خواهد و عمل.
در هر صورت، سرگردانی روانی به تدریج آن ها را به مواد مخدر و مشروبات الکلی و انحراف های اخلاقی دیگر خواهد کشانید و این یک بدبختی بزرگ دیگر است. جالب این که در روایات اسلامی در عبارت هایی کوتاه و پرمعنا به این مفاسد اشاره شده است، از جمله در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم: کسی از او پرسید «لم حرم الله اللواط»، چرا خداوند لواط را حرام کرده است؟
فرمود: من احل انه لو کان اتیان الغلام حلالا لا ستغنی الرجال عن النساء و کان فیه قطع النسل و تعطیل الفروج و کان فی اجازه ذلک فساد کثیر؛ اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زن ها بی نیاز (و نسبت به آن ها بی میل) می شدند، و این باعث قطع نسل انسان می شد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعی جنس موافق و مخالف می گشت و این کار مفاسد زیاد اخلاقی و اجتماعی به بار می آورد.
عوامل و زمینه های همجنس بازی
کشیده شدن افراد به این گونه انحراف جنسی عوامل بسیار گوناگونی دارد و حتی گاهی شیوه ی رفتار پدر و مادر با فرزندان، و یا عدم مراقبت از فرزندان همجنس، و طرز معاشرت و خواب آن ها با هم در خانه ممکن است از عوامل این آلودگی باشد. گاهی ممکن است انحراف های اخلاقی دیگر سر از این انحراف در آورد. حتی شوخی های بی موردی که گاهی در میان پسران و دختران نسبت به همجنسان خود می شود، گاهی انگیزه ی کشیده شدن به این انحراف ها می گردد و به هر حال باید به دقت مراقب این گونه مسائل بود، و آلودگان را به سرعت نجات داد و از خدا در این راه توفیق خواست.
همجنس گرایی چه در میان مردان باشد (لواط) و چه در میان زنان (مساحقه) از بدترین انحراف های اخلاقی است که سرچشمه ی مفاسد زیادی در جامعه خواهد بود. موضوع مهم این است که بی بند و باری و تنوع طلبی بیمار گونه ی دنیای متمدن مادی، بسیاری از پسران و دختران را به سوی این انحراف بزرگ می کشاند. نخست پسران را به لباس های جلف و زنانه و خودآرایی مخصوص و دختران را به لباس های پسرانه تشویق می کند، و از این جا انحراف و همجنس گرایی آغاز می شود، تا جایی که به زشت ترین اعمال در این زمینه، شکل قانونی می دهد و از هرگونه پیگرد و مجازات برکنار می مانند که قلم از شرح و وصف آن شرم دارد.(15)
پنج. پیامد های بهداشتی همجنس بازی
الف ـ شیوع بیماری های مقاربتی
«برخی پزشکان در رابطه با شیوع بیماری های آمیزشی می گویند علت اصلی انتشار و شیوع بیماری های مقاربتی اساساً به روابط جنسی آزاد و هر چیز که موجب بر هم خوردن کانون خانوادگی گردد، باز می گردد.» دکتر «جان بیستون» نیز در همین رابطه می گوید: «از قرائن به دست آمده ثابت می شود که اغلب بیماری های آمیزشی در نتیجه ی وجود روابط جنسی خارج از دایره ی ازدواج [زنا] شیوع پیدا می کند.»
در بیست سال اخیر دانشمندان به رغم کشف پنی سیلین Penicillin و پایین آمدن آمار مبتلایان به این بیماری ها، به خطر بزرگی که از این جهت متوجه بشریت است، پی بردند، از این رو در سال 1964 به تشکیل یک سمینار بزرگ جهانی با حضور 1500 متخصص از 50 کشور در آمریکا برای بحث پیرامون بیماری های مقاربتی اقدام کردند و همه ی مطالب و مقالات ارائه شده در این سمینار را در کتابی به نام «عملکرد سمینار جهانی بیماری های مقاربتی» جمع آوری و منتشر نمودند. از بررسی های ارائه شده در این سمینار مشخص گردید که نسبت بیماری های مقاربتی در فاصله ی زمانی 1950 ـ 1960 در 71 کشور از مجموع 105 کشور مورد مطالعه، افزایش یافته که اغلب این کشور ها را کشور های اروپایی تشکیل می دهند، یعنی از مجموع 20 کشور اروپایی در 19 کشور آن بیماری های مقاربتی افزایش یافته بود. کم ترین میزان رشد این بیماری ها در کشور های شرق مدیترانه بود که از مجموع 12 کشور فقط در 6 مورد آن ها افزایش بیماری های مقاربتی وجود داشت.
در همین سمینار مشخص گردید که موارد ابتلا به سیفلیس در آمریکا در سال 1957 در مجموع 7600 مورد بوده که این رقم در سال 1961 به 20800 مورد رسید، یعنی تقریباً ظرف فقط چهار سال، سه برابر شده بود و این بسیار وحشتناک است. اما موارد ابتلا به سوزاک فقط در کشور آمریکا به تنهایی به یک میلیون مورد در سال می رسد. آمار تخمین مبتلایان به سیفلیس در سر تا سر جهان در سال 1953 به 20 میلیون نفر می رسید. (16)
ب ـ سست شدن عضلات مقعد و از دست دادن کنترل قضای حاجت، از این رو، ممکن است مدفوع شخص بدون اراده از او خارج شود.
پ ـ انعکاس روانی و تحت تأثیر قرار گرفتن شخص (مفعول مرد) به طوری که تصور کند که مرد نیست و همین مسئله باعث ایجاد اختلالاتی در رفتار وی می گردد و دچار بیماری های روانی می شود که از مهم ترین این بیماری ها می توان بیماری های مازوفیسم و سادیسم را نام برد.
ت ـ از هم پاشیدن کانون خانواده به دلیل عدم تمایل مرد به آمیزش با همسر خود.
ث ـ پیدایش ناراحتی های روانی بین زن و شوهر.
ج ـ پیدایش و رشد بیماری ایدز در اثر لواط.(17)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادواره سرتیپ پاسدار شهید حاج حبیب لک زائی
چهارده توصیه حیات بخش از آیت الله دهکردی
رمضان ماه مسابقه
تبریک
اینگونه نهی از منکر کنید
شهدای هفتم تیر
بازخوانی حادثه 6 تیر 60 (ترور مقام معظم رهبری)
گل صداقت
شناخت امام حسین علیه السلام واجب است.
بار الها درد را درمان توئى
[عناوین آرشیوشده]