تاریخ دقیق شهادت امام سجاد(ع) مشخص نیست ولی روایت 25 محرمِ سال 94 هجری سندّیت بیشتری دارد. مدت عمر آن حضرت پنجاه و هفت سال و طول امامت آن بزرگوار سی و چهار سال و اندی می باشد. آن حضرت به دست هِشام بن عبدُالمَلِک در زمان خلافت ولید بن عبدالملک مسموم گردیدند و در کنار مرقد مطهر عموی بزرگوارش، حضرت امام حسن مجتبی (ع) در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند. حضرت امام زین العابدین(ع) پس از واقعه ی پرشور کربلا، به همراه دیگر افراد خاندان اهل بیت(ع) به کوفه و شام برده می شوند. ایشان به همراه عمّه ی بزرگوار خود، حضرت زینب کبری(س) رسالت حسینی را با افشای ماهیت دستگاه فاسد اموی و معرفی راه پاک ثاراللَّه به عنوان مسیر صحیح به سوی نجات، کامل می کنند. آن امام بزرگوار پس از رسوا ساختن حکام جور در مجلس عبیداللَّه بن زیاد و یزید بن معاویه، به مدینه باز می گردند و لحظه ای از زنده نگاه داشتن واقعه ی عاشورا باز نایستادند.
بیست و هفتم آذرماه، یادآور عروج سرخ مجاهدی خستگی ناپذیر و عالمی ربانی، آیت اللَّه دکتر محمد مفتح است که از پیشروان اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه بود. این شهید والامقام در راه تحقق این اندیشه و آرمان بلند که از اندیشه نورانی امام راحل برخاسته بود، تلاشهای بی وقفه ای انجام داد و سختی های فراوانی را به جان خرید. به پاس خدمات چشمگیر شهید مفتح در راه ایجاد وحدت حوزه و دانشگاه و لزوم ارتباط، همکاری و همفکری این دو قشر اندیشمند و فرهیخته، روز 27 آذر، همزمان با سالروز شهادت این عالم سترگ، با نام روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گذاری شده است. وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان دو پایگاه مهم فکری - فرهنگی جامعه، برای حفظ فرهنگی اصیل در مقابل هجوم ارزش های غربی و وارداتی، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. وحدت و همکاری میان این دو نهاد، نه یک وحدت فیزیکی و شکلی، بلکه تقارب و یکی شدن در مبانی معرفت شناختی، ارزشهای فرهنگی و دغدغه ها و حساسیت های سیاسی - اجتماعی است و همین حالت است که هر یک از این دو قشر را در جایگاه واقعی خود قرار داده است.
روزهای ابتدایی ازدواج باید بهترین خاطرات زن و شوهر ها را رقم بزند.باید سرشار از عشق و ابراز محبت باشد.اینها شعار نیستند حقایق مهمی هستند که بعدها بیشتر به اهمیت آن پی خواهید برد.حتی یک مشاجره ی کوچک هم در ابتدای زندگی ممکن است تا آخر عمر یادآوری ،مرور و مورد قضاوت واقع شود.زیرا زن و شوهر ها در این ایام با هوشیاری و دقت بیشتری رفتار هم را زیر نظر می گیرند.بعد ها بیشتر درگیر مسائل کاری و بالا و پایین های زندگی می شوند و نسبت به رفتارهای همدیگر چندان حساسیتی نشان نمی دهند.بنابراین اگر به هر دلیلی احساسات ناخوشایندی نسبت به همسرتان دارید از ابراز آن بپرهیزید.شاید اضطراب ،هیجانات مربوط به تغییر شرایط زندگی ،یا دلتنگی برای خانواده خودتان موجب سردرگمی و خلط احساسات شما شده است.صبور باشید و از خداوند مهربان بخواهید احساسات لطیفی را در قلبتان جایگزین کند.اگر اهل سازش باشید ،خیلی زود به این احساسات خوب خواهید رسید.پس کمی تحمل داشته باشید و تا آن موقع، ظاهر مهربان و شادتان را حفظ کنید. همچنین به خاطر محبوبیتی که نزد همسرتان دارید مغرور نشوید و نسبت به وظایفی که دارید،سستی نکنید.هر چند همسرتان ابراز رضایت کند،بازهم شما روی این رضایت حساب باز نکنید و از وظایفتان غافل نشوید .نگذارید این رضایت شیرین، تبدیل به خستگی و کلافگی شود.خانه ای به هم ریخته ضرب در ایام هفته هر کسی را کلافه می کند.وقتی همسرتان در خانه است با او و در کنار او باشید .مدتی طولانی حرف زدن با تلفن اعصاب هر خوش اخلاقی را هم خورد می کند. با چاقی دائما در مبارزه باشید حتی اگر از چاقی اندام شما تعریف کند یا بگوید همین طوری هم دوستت دارم. شبی که همسرتان تا دیر وقت سرکار است و یا به هر دلیلی خسته و عصبی است بهتر است میهمان نداشته باشید اینها هنرهای شوهر داری اند که آراسته بودن به آن موجب محبوبیت ،دلبستگی و پایبندی مرد به خانواده می شود.کاری نداشته باشید که شوهر دوست یا دختر خاله ی شما چگونه رفتار می کند.هر انسانی خلقیات ،عادات ،شرایط منحصر به فرد خودش را دارد .حرفها و تعریفهای دوست شما از شوهرش تنها نشان دهنده ی نکته بینی و خوش بیانی دوست شماست و هیچ چیز دیگری را ثابت نمی کند.شما هم می توانید در رفتار و اخلاق همسرتان نکته های مثبت زیادی پیدا کنید و با کمی چاشنی های اضافی برای دیگران تعریف کنید.اگر شما چنین هنری ندارید تاوانش را باید همسرتان بدهد؟ اگر عادت کرده اید با خروج همسرتان،خانه را به قصد خانه ی پدری ترک کنید و با او به خانه برگردید،خیلی زود به یک خاله زنک حرفه ای تبدیل خواهید شد. اینهمه وقت با مادر و خواهرتان درباره ی چه چیزهایی می خواهید صحبت کنید؟ممکن است این دور هم بودنهای طولانی و بی هدف کار را به فاش کردن اسراری بکشاند که خواه ناخواه پای دخالت های ناشایسته را باز کند.یادتان باشد که اطرافیان شما عشق و محبتی را که بین شماست، درک نمی کنند و فقط روی ظواهر امر قضاوت می کنند.خیلی از مسائل بین شما و همسرتان جز برای خودتان قابل درک نیستند. هیچ پیشنهاد اختلاف انگیزی به صلاح زندگیتان نیست .به تاثیر مثبت آنها در آینده دلخوش نباشید .اگر از هم اکنون با هم خوش باشید و به خاطر هم فداکاری کنید آینده مثل الان خواهد بود. پس با اشتباهات خودتان بی جهت همسرتان را نسبت به روابط با اقوامتان نگران و حساس نکنید. شاید هم کم کم او را به این نتیجه برسانید که بهتر است رابطه ی شما با خانواده تان کمی محدود و قاعده مند شود.کافی است کمی هوشیار ،وظیفه شناس و عاقل باشید.هوشیار کسی است که موقعیت را خوب می سنجد و عاقل از محبت دیگران سوء استفاده نمی کند. همیشه طرفدار و حامی همسرتان باشید و او را در حضور دیگران احترام کنید .این طوری ضمن آنکه همسرتان را در نظر دیگران بزرگ می کنید،سوژه ای هم برای کنجکاوی و دخالت دیگران دستشان نمی دهید. بسیاری از اوقات اگر به یک مشاور احتیاج دارید بهتر است از یک مشاور غریبه استفاده کنید تا اطرافیانتان متوجه مشکلات خصوصی شما نشوند.مطرح کردن مشکلات در حضور اطرافیان از عزت شما و همسرتان کم می کند.بعدها که مشکل حل شد تاثیر این مسئله را بهتر خواهید فهمید. عزت و احترام همسرتان عین عزت خودتان است .هر چه از عزت او کاسته شود ،از احترام شما هم کم می شود. از طرفی در این روزهای اول زندگی که مسئولیت کمتری دارید و هنوز مشغول وظایف مادری نشده اید ،بهترین و نابترین اوقات فراغت را دارید که شاید هیچ مقطع دیگری از زندگی چنین نعمتی نصیبتان نشود.قدر این اوقات را بدانید و از آن نهایت استفاده را ببرید.به جای آنکه تمام وقتتان را پای صحبتهای بیهوده هدر دهید،هنری بیاموزید و یا به کاری مشغول شوید که بعد ها در درازای یک عمر شما را یاری کند و باعث دلگرمی باشد.
اگر تعداد زیادی میکروب وارد بدن ما شود، تب میکنیم. تب، یک مکانیسم جسمی خودکار دفاعی بدن است که باعث کشته شدن تعداد زیادی از میکروبها میشود و به این ترتیب تا حدود زیادی از ما در برابر بیماری محافظت میکند.
اما آیا بدن ما مکانیسم دفاعی خاصی در برابر انواع استرسهای روحی و روانی نیز دارد؟
همه ما در معرض انواع فشارهای روانی، اضطرابها و هیجانها قرار داریم. بر خلاف آنچه تصور میکنیم، منابع این فشارها، اضطرابها و هیجانها، همیشه شرایط بیرونی نیستند و در بسیاری از موارد آنها از درون خودمان ریشه میگیرند.
جالب است بدانیم بدن ما به یک سیستم دفاعی روانی درست مشابه سیستم دفاعی جسمانی مجهز است. این سیستم شامل برخی مکانیسمهای دفاعی روانی و شیوههایی است که افراد به شکلی ناخودآگاه (یعنی بدون اینکه خودشان متوجه باشند) در برابر رویدادهای اضطراب آور زندگی بهکار میگیرند تا از خود در برابر آسیبهای روانی ناشی از این اضطرابها محافظت کنند و دید خوبی را که به خود دارند (احترام به خود)، حفظ نمایند.
مکانیسمهای دفاعی روانی باعث کنار زدن افکار متناقض از حیطه آگاهی میشوند. در واقع، استفاده از این مکانیسمهای دفاعی، نشانه نوعی سازگاری است که افراد برای جلوگیری از کاهش احترام به خود و رویارویی با اضطراب از آنها استفاده می کنند.
مکانیسمهای دفاعی روانی، شکلی از رفتار بهنجار هستند، مشروط بر اینکه در کاربرد آنها زیادهروی نشود، زیرا زیادهروی و تکرار مداوم آنها باعث میشود به عادت تبدیل شوند
افراد با بهکار بردن مکانیسمهای دفاعی، مسایل و مشکلات خود را حل نمیکنند، بلکه فقط به تحریف آنها و در واقع تحریف واقعیت میپردازند.
میتوان گفت همه ما انسانها گاهی واقعا به کنارهگیری موقت از واقعیت نیاز داریم تا به این ترتیب از خود در برابر آسیب حاصل از واقعیتهای دردناکی که در زندگی همه ما وجود دارند، محافظت کنیم. مشکل، زیادهروی در بهکارگیری این مکانیسمهاست که منجر به کنارهگیری دایم از واقعیت یا ابتلا به بیماری روانی میشود.
مکانیسمهای دفاعی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
دسته اول آنهایی هستند که باعث ایجاد سازگاری و سلامت روانی در فرد میشوند.
دسته دوم، مکانیسمهایی هستند که در درازمدت اختلالات خفیف روانی ایجاد میکنند و بهکارگیری آنها به شکل مداوم و طولانی، گاهی به اختلالات شدید روانی یا روانپریشی میانجامد.
برای روشنتر شدن موضوع، با زبانی ساده به بررسی دو نمونه از این مکانیسمها که بیشتر از سایر مکانیسمها مورد استفاده قرار میگیرند، میپردازیم:
1- سرکوبی
سرکوبی یا واپسرانی، اصلیترین مکانیسم دفاعی است. سرکوبی به معنی جلوگیری از ورود افکار، خاطرات، آرزوها، امیال و تجربههای بسیار دردناک، ناخوشایند، شرمآور یا ناپسند به ضمیر خودآگاه است. در این مکانیسم، خاطرههای استرسزا به شکلی ارادی به ضمیر ناخودآگاه رانده میشوند، مثلا فردی که در دوران کودکی یک تصادف رانندگی بد داشته است و سعی کرده است خاطره آن را فراموش کند.
البته درست است که در این مکانیسم دفاعی، شخص وقایع اضطرابآور را به ضمیر ناخودآگاه خود پس میزند و در واقع آن را از آگاهی خود خارج میکند، اما موضوع های سرکوبشده هرگز از بین نمیروند و بهصورت غیرمستقیم بر رفتار شخصی تاثیر میگذارند، مثلا در رویاها و کابوسهای شبانه دیده میشوند.
گاهی مکانیسم سرکوبی، انرژی روانی زیادی را از فرد میگیرد و هرچه موضوعات سرکوبشده بیشتر باشد، تاثیر منفی و مخرب در سلامت روانی فرد بیشتر خواهد بود، به طوری که انباشته شدن موضوعات سرکوبشده در ضمیر ناخودآگاه، سرانجام میتواند باعث بروز انواع اختلالات روانی خفیف یا شدید شود.
2- فرافکنی
در این مکانیسم دفاعی، فرد افکار و تمایلهای غیرقابل قبول خود را به دیگران نسبت میدهد و حتی دیگران را مسوول اشتباهها و ناکامیهای خود میداند و بر این مبنا آنها را سرزنش میکند، مثلا فردی کم سواد، پدر یا مادر خود را مقصر درس نخواندنش می داند.
نکته بسیار مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که تشخیص اینکه فردی از مکانیسم دفاعی خاصی استفاده میکند یا نه، فقط از عهده متخصصان علوم رفتاری مانند روانشناسان بالینی و روان پزشکان برمیآید و نمیتوان رفتارهای دیگران را به آسانی تفسیر کرد و به آنها برچسب زد که از فلان مکانیسم دفاعی استفاده کرده است یا نه.
دوری از چهار گروه
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: پدرم به من سفارش فرمودند، با چند نفر نه هم نشین باش و نه هیچ راهی را با آنان برو و نه سخنی با آنان بگو: عرض کردم چه کسانی اند؟ فرمود:
1- دروغگو (که دور را نزدیک و نزدیک را دور می نماید)
2- فاسق و گناهکار (تو را به کمتر از لقمه ای می فروشد)
3- احمق (که می خواهد به تو سودی برساند آسیب می رساند)
4- کسی که رابطه اش را با قامیل قطع کرده (که رحمت خدا به او قطع شده) (تحف العقول ص 319)
معاشرت با افراد پست و گناهکار، علاوه بر اینکه بر اخلاق و رفتار ما و فرزندانمان تأثیرات فوق العاده مخربی خواهد داشت، موجب سوءظن و بدبینی و بی اعتمادی دیگران به ما شده و خوبان از ما فاصله خواهند گرفت. چرا که این یک قاعده عقلی و علمی است که جاذبه و دافعه می بایست در یک فرآیند مطلوب و سالم قرار گیرد. خوبی ها را جذب و بدیها را دفع نموده یک سیستم سالم مثل بدن ما آنچه مفید است را جذب آنچه مضر است را دفع می کند.
خانواده هم به مثابه یک سیستم سالم در تعاملات و ارتباطات اجتماعی نباید از این قاعده معقول و منطقی تخلف نماید.
امام باقر(علیه السلام) در این باره می فرماید: "آن کسی که با ناکسان و فرومایگان بیامیزد پست و حقیر خواهد شد." (مستدرک- ج2- ص 64)
امام علی (علیه السلام) تصریح فرموده اند، معاشرت با مردم فاسد بپرهیز چرا که طبع تو، انحرافات و ناپاکی های آنان بطور ناخودآگاه جذب میکند. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 272)
و در جای دیگر می فرماید: "از هم نشینی با کسی که تو را به غفلت می کشاند و حریص می گرداند بپرهیز، زیرا که تو را به خواری گرفتار می کند و به هلاکت می افکند." (شرح غررالحکم ج 3 ص 303)
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) ضمن تأکید به معیار مذکور تأکید فرموده اند: بیشترین صلاح و دوستی در هم نشینی با خردمندان و عاقلان است. (شرح غررالحکم ج 5 ص 327)
و نیز تأکید فرموده است: دوست همچون وصله لباس توست پس آنرا هم شکل و هم سان خود برگزین.
بهترین شاخص معاشرت
در بین تمامی معیارها و مشخصه های دوستان و معاشران، اصلی ترین شاخص این است که محصول و خروجی معاشرت، ایجاد آرامش، دوری از گناه و معصیت، تقویت بهینه شاختی و علمی در بین شما و اعضای خانواده بویژه فرزندان باشد.
معاشرتی که نتیجه آن غیبت و حسادت و ناراحتی و ناآرامی و اضطراب و خودنمایی باشد.نه تنها هدر دادن سرمایه فهم زندگی یعنی عمر و اوقات گرانبها می باشد بلکه آسیب ها و آفت های خانمانسوز و آزاردهنده ای است که پیامدهای تلخ و گزنده آن اگرچه فاصله پس از پایان محالست نمایان می شود ماهها و حتی سال های بعد در رفتار و اخلاق خود، همسر و فرزندان بروز و ظهور یابد.
عدم تغییر حالت
یکی دیگر از مؤلفه های معاشران و هم نشینان ممتاز این است که ثروت، ریاست موقعیت های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، تغییری در رفتار و گفتار آنان در ارتباط با اطرافیان شان ایجاد نکند. افراد ضعیف النفس همواره به رنگ محیط و موقعیت خود درمی آیند. متزلزل و بی ثباتند. با فقر و نداری به ذلت و خواری و با ثروت و موقعیت بالاتر به غرور و خودخواهی می رسند. مثل حوض کوچکی که با دو تا هندوانه که درونش انداخته می شود سرریز می شوند و ظرفیت پذیرش پُست و مال و مقام بالاتر را ندارند.
نکته مهم
مبادا در ایجاد ارتباط و طراحی معاشرت و انتخاب دوستان دچار افراط و تفریط های سلیقه ای شد. به عبارتی دیگر نباید با این تصور که معاشران و هم نشینان ما می بایست در همه زمینه ها با ما همسو و همسال باشند به جذب و دفع اطرافیان خود بپردازیم،و یا از آن طرف با هر کس و در هر جا رابطه دوستی برقرار کنیم.
معیار و شاخص اصلی در انتخاب معاشران، اعتقادات و شاخص های شرعی و عقلی است نه تمایلات و امیال شخصی و فردی، لذا هر آن کس که در دین و رعایت حلال و حرام خدا قرار گرفت از دوستان و یاران ما و هر آن کس که از این دایره پا فراتر نهاد و بدون توجه به اصول و ارزش های دینی به معاشرت و تعاملات پرداخت و تذکر و امر به معروف و نهی از منکر نیز بسی تأثیر بود، از دایره دوستی خارج می شود.
قرآن کریم پس از نقل تمنّای باطل افراد بدکرداری که از دنیا رفتهاند و درخواست بازگشت به دنیا را دارند تا شاید رفتاری شایسته پیشه کنند، ولی برآورده نمیشود؛ میفرماید: «و مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُون ؛ و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند» (مؤمنون ، آیه 100.) همچنین حال برزخ و برزخیان پس از مرگ را چنین بیان میفرماید: «وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ ؛ و ما [مجازات] را جز تا زمان محدودی تأخیر نمیاندازیم، آن روز که فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمیگوید؛ گروهی بدبختند و گروهی خوشبخت. اما آنها که بدبخت شدند، در آتشاند؛ و برای آنان در آنجا «زفیر» و «شهیق» (نالههای طولانی دم و بازدم) است. جاودانه در آن خواهند ماند؛ تا آسمانها و زمین بر پا است؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. پروردگارت هر چه را بخواهد انجام میدهد. اما آنهایی که سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپا است؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. بخششی است قطع نشدنی» (هود ، آیات: 104 - 108.) عبارت «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» روشن میسازد که منظور از «جنت» و «جهنم»، بهشت و دوزخ پیش از قیامت است؛ زیرا هر گاه قیامت برپا شود، بساط زمین و آسمان نیز برچیده میشود. به همین دلیل امام علی(علیه السلام) به این آیات در قبال کسی که ثواب و عقاب برزخی پیش از قیامت را انکار میکرد، استناد کرده است: «اما رد بر کسی که ثواب و عقاب در دنیا پیش از برپایی قیامت را انکار میکند، سخن خداوند متعال است». آنگاه آیات بالا را قرائت میکنند و در ادامه میفرماید: «منظور از «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ» آسمانها و زمین پیش از برپایی قیامت است؛ زیرا با قیامت، آسمانها و زمین تبدیل میشوند». همانند آیه مذکور، این سخن خداوند است: (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» و برزخ عبارت است از امری بین دو امر (دنیا و آخرت) که عبارت از ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است و مثل آن آیه «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَه ؛ آتش است که هر صبح و شام بر آن (خاندان فرعون) عرضه میشوند» (مؤمن ، آیه 46) قیامت خانه جاودانگی است و صبحگاهان و شامگاهان در آن راه ندارد؛ بلکه آن دو در دنیا هستند. همچنین خداوند متعال درباره بهشتیان میفرماید: «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیّا ؛ و هر صبح و شام روزی آنان در بهشت مقرر است» (مریم، آیه 62) صبح و شب از صفات شبانه روز است که در بهشت زندگانی پیش از روز قیامت واقع میشود. خداوند متعال درباره این گروه میفرماید:«لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً ؛ نه آفتاب را در آنجا میبینند و نه سرما را» (انسان ، آیه 13) این همانند آن سخن خداوند است [که درباره شهیدان نازل شده است]: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ؛ و مپندار کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردگانند؛ بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند» (آل عمران ، آیه 169 - بحارالأنوار، ج 6، ص 245). امام سجاد(علیه السلام) در تفسیر این آیه میفرماید: «هو القبر و إن لهم فیه مَعِیشَةً ضَنْکاً و الله إن القبر لروضة من ریاض الجنة أو حفرة من حفر النار»؛ «منظور از برزخ همان قبر است و برای مردگان در آن زندگی سختی است و به خدا قسم قبر یا باغی از باغهای بهشت است یا چاهی از چاه های آتش». دلیل آن سخن عالم امام موسی کاظم(علیه السلام) است که فرمودند: «به خدا قسم من بر شما تنها از برزخ میترسم» (بحارالأنوار، ج 6، ص 218) آری باطن و حقیقت برزخیِ قبر هر کسی یا باغی از باغهای بهشت است یا چاهی از چاههای جهنم. وحشت قبر به هنگام ورود بدان و شب اول قبر و فشار آن، سؤال منکر و نکیر از عقبههای بس خطرناک قبر است که کسی را از آنها گریزی نیست؛ مگر اینکه ایمان و عمل صالح را پیش از خود فرستاده باشد. روایت شده است: قبری را میکندند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با شتاب به سوی آن رفتند و به شدت گریستند؛ به حدی که خاک از اشک ایشان تر شد و به یاران خود فرمودند: «إِخْوَانِی لِمِثْلِ هَذَا فَأَعِدُّوا» ؛ «برادران من! برای همانند آن مهیا شوید» (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 465.) توصیههای بسیاری که در روایات شده است که میت را بلافاصله و با سرعت به درون قبر نگذارید و قبل از دفن مدتی او را در کنار قبرش نگاه دارید و در هنگام دفن بر او تلقین بخوانید و در شب دفن او، نماز شب اول قبر بخوانید، همگی برای کم شدن وحشت و اضطراب او و فشار قبر است. فشار قبر قابل وصف نبوده و حقیقت آن برای ما روشن نیست. اجمالاً میتوان گفت: انسانی که از دنیا رفته است، به دلیل انس به دنیا و ناآشنایی به عالم برزخ ونظام جدید، فشار قرار میگیرد. سؤال منکر و نکیر نیز پرسش از حقیقت و باطن اعتقادات و اعمال ما است. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «یَجِیءُ الْمَلَکَانِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ إِلَی الْمَیِّتِ حِینَ یُدْفَنُ أَصْوَاتُهُمَا کَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ یَخُطَّانِ الْأَرْضَ بِأَنْیَابِهِمَا وَ یَطَئَانِ فِی شُعُورِهِمَا. فَیَسْأَلَانِ الْمَیِّتَ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ قَالَ فَإِذَا کَانَ مُؤْمِناً قَالَ اللَّهُ رَبِّی وَ دِینِیَ الْإِسْلَامُ فَیَقُولَانِ لَهُ مَا تَقُولُ فِی هَذَا الرَّجُلِ الَّذِی خَرَجَ بَیْنَ ظَهْرَانَیْکُمْ فَیَقُولُ أَ عَنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ ص تَسْأَلَانِی فَیَقُولَانِ لَهُ تَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَیَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَیَقُولَانِ لَهُ نَمْ نَوْمَةً لَا حُلُمَ فِیهَا وَ یُفْسَحُ لَهُ فِی قَبْرِهِ تِسْعَةَ أَذْرُعٍ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَی الْجَنَّةِ وَ یَرَی مَقْعَدَهُ فِیهَا وَ إِذَا کَانَ الرَّجُلُ کَافِراً دَخَلَا عَلَیْهِ وَ أُقِیمَ الشَّیْطَانُ بَیْنَ یَدَیْهِ عَیْنَاهُ مِنْ نُحَاسٍ فَیَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَا تَقُولُ فِی هَذَا الرَّجُلِ الَّذِی قَدْ خَرَجَ مِنْ بَیْنَ ظَهْرَانَیْکُمْ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی فَیُخَلِّیَانِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الشَّیْطَانِ فَیُسَلِّطُ عَلَیْهِ فِی قَبْرِهِ تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ تِنِّیناً لَو ْ أَنَّ تِنِّیناً وَاحِداً مِنْهَا نَفَخَ فِی الْأَرْضِ مَا أَنْبَتَتْ شَجَراً أَبَداً وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَی النَّارِ وَ یَرَی مَقْعَدَهُ فِیهَا»؛ «دو فرشته منکر و نکیر نزد میت در هنگامی که دفن میشود، میآیند؛ در حالی که صدای آنها همانند رعد بلند آهنگ و چشمانشان همانند برقی سهمناک و خیرهکننده است، در این حال زمین را با دندانهای خود زیر و رو میکنند و موهای خود را میکشند؛ پس از میت میپرسند: پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ اگر او مؤمن باشد، میگوید: الله پرودگار من است و اسلام دین من. آنان به او میگویند: درباره مردی که از برای پشتیبانی شما بیرون آمده چه میگویی؟ میگوید: آیا از محمد(صلی الله علیه وآله) پیامبر خدا میپرسید؟ میگویند: شهادت بده که او پیامبر خدا است. او میگوید: شهادت میدهد که او پیامبر خدا است. [بدین ترتیب او از آزمون سربلند بیرون آمد و آنگاه] به او میگویند: بخواب! خوابی که در آن رویایی نیست. قبرش را به اندازه نه ذراع توسعه میدهند و برای او، دری به سوی بهشت باز میکنند و او جایگاهش را میبیند. اما اگر او کافر باشد، بر او وارد میشوند؛ در حالی که شیطان چونان دودی در کنار دیدگان او نشسته است. از او میپرسند: پرودگار تو کیست و دین تو چیست؟ درباره این شخص که برأی پشتیبانی شما بیرون آمده چه میگویی؟ میگوید: نمیدانم! [در این هنگام] بین او و شیطان را خالی میکنند و بر او در قبر 99 مار بزرگ را مسلط میسازند که اگر یکی از این مارها در زمین نفس بکشد، هرگز درختی نخواهد رویید. و دیدگان او را به سوی آتش میگشایند و او جایگاه خود را در آن میبیند» (کافی، ج 3، ص 236.) آری برزخ باطن جهان ماده است و ما از ادراک آن عاجزیم. آنچه ما میبینیم قبری است در دورن زمین؛ اما حقیقت آن برای ما روشن نیست. این قبر یا باغی از باغهای بهشت است و آن برای انسانهایی است که در دنیا بهشتی زندگی کردند، یا چاهی از چاههای آتش و آن مخصوص انسانهایی است که زندگانی جهنمی داشتهاند و این بهشت و دوزخ برزخی که غیر از بهشت و دوزخ قیامت است، برای ما مکشوف نیست و پس از مرگ عیان میشود. اما مهمترین امری که باعث میشود، قبر برای ما، نه تنها جایگاه تنهایی و وحشت نباشد؛ بلکه خانه روشن و باغ بهشت گردد، همان ایمان و عمل صالح است که محبت پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) و خاندانش، سرمایهای بس عظیم برای طول سفر و از جمله این مرحله میباشد.توصیه هایی در باب فشار قبر
روز دانشجو بود گفتیم دو کلمه با هم حرف دانشجویی بزنیم. آخر ناسلامتی دانشجوییم و از دانشجو یک انتظار دیگری می رود.
البته فراموش نکنیم اگر گفتند از دانشجو یک انتظار دیگر می رود منظورشان این نیست که ما از بقیه بهتریم. مثلا همانطور که از یک نظامی انتظار می رود که در عرصه دفاع جا خالی نکند از یک دانشجو هم انتظار می رود در عرصه فکری پرچمدار جامعه اش باشد...
اصلا دانشجو مال حرف های بزرگ و عمیق است...
غر زدن های دانشجو را ساده نگیرید! خبر از بیداری و شعور او می دهد. صدای اعتراض او، صدای شعور است ولی باید این شعور جهت پیدا کند.هدف تایید این اعتراض نیست و البته هیچ کس فحاشی را نمی ستاید.اما دانشجو بی تفاوت نیست و اینطور نیست که سرش را به زیر بیندازد و عین خیالش نباشد.
برای دانشجو حساسیت های اجتماعی و سیاسی و دینی اش، حساسیت دست اول است و می داند اگر این حساسیت ها برایش دست دوم شد جامعه اش درگیر معضل می شود.
دانشجو مثل یک ستون افراشته است و بقیه را راست می کندنه این که به اندازه بقیه کج شود و یا بقیه را کج کند.
دانشجو اندیشه اش را از انبوه مردم نمی گیرد. اصلا دانشجویی که این گونه باشد درست فکر نمی کند.
دانشجو جرات تفکر دارد. جراتی که لازمه اش نهراسیدن از تنهایی خویش است. دانشجو یک تنه از یک تفکر صحیح به جهت صحیح بودنش دفاع می کند؛ صحیح فکر کردن را انتخاب می کند. حتی اگر یک ملت روبه رویش باشد.
شعور دانشجو شعوری است که آفت ها را عمیق می شناسد.
دانشجو یعنی کسی که از عمق گرایش ها و خیالات بتواند اندیشه های نابی را که هنوز مردم به آن گرایش ندارند، گیر بیاورد.
دانشجو می گردد و از لابه لای حادثه ها، حقایق را بیرون می آورد و از این طریق به وظیفه اش عمل می کند.
دانشجو بارها از خود پرسیده من برای چه به این جهان آمدم؟ و فهمیده هویت او در پاسخ به این سوال نهفته است.
دانشجو بیماری این قرون را می شناسد. می داند این همه تنوع در لباس و غذا و ... و این همه تغییر خبراز یک بیماری می دهد به نام بیکاری، به نام بی هویتی. می داند کسی که نداند یا فراموش کند برای چه به این جهان آمده اسیر این چیزها می شود و به هر کاری دست می زند؛ یک روز از فرط بیکاری دکور منزلش را به هم می زند؛ یک وقت پای تلویزیون می نشیند و از بیکاری و بی حوصلگی تلویزیون را این شبکه آن شبکه می کند و یک وقت هم یک چوب کوچک بر می دارد و با یک مورچه بازی می کند . یک وقت دیگر هم ...
«کفر شناسی» و «رب شناسی و خدا شناسی» دو وظیفه یک دانشجو است. این کافی نیست که فقط بدانیم خدا خالق است زیرا شیطان هم می دانست خدا خالق است و گفت:«خلقتنی من نار و خلقته من طین». هیچ کافری بی خدانیست پس وقتی می گوییم کفر منظورمان بی خدایی نیست.درست است که خالق همان رب است ولی بسیاری خدای خالق را قبول دارند و خدای رب را نمی شناسند.
رب تربیت کننده و پرورش دهنده است.کسی که رب را گم کند، نبوت را گم می کند یعنی دین را هم گم می کند. دین برنامه رب است.
باید به بشر گفت: «ای بشر تو همیشه می مانی و با مرگ"متوفی" می شوی یعنی به تمام و کمال گرفته می شوی و بعد از آن تو می مانی و تو»
اگر شریعت نداشته باشی پس از مرگ و تنها شدن، با «خود»ی خالی روبه رو می شوی. این شریعت است که «خود» تو را پر می کند و رشد می دهد.
آری! این نسل بیمار بی نبوت است، بیمار بی رب است و به همین دلیل هویت خود را گم کرده و بیکار است. برای این نسل اگر همه استخر ها پر شود و اگر تمام سدها ساخته شود و اگرماشین های آخرین سیستم ساخته شود و بهترین رفاه فراهم شود باز مشکلاتش حل نمی شود و باز ناراضی است زیرا این نارضایتی ریشه در بی هویتی او دارد.اگر بشر خود را بشناسد و بفهمد ابدی است برای این که در این خلوت ابدی نابود نشود، دین می خواهد.
اگر به یک کودک که با یک مورچه بازی می کند بگویی چه کار بی خودی می کنی، نمی فهمد، چون کار دیگری ندارد بکند.دانش جو باید اول خود بفهمد که باری به هر جهت بودن یعنی بیهودگی.یک روز مذهبی یک روز فکلی شدن، یک روز تنگ کردن پاچه ها و یک روز گشاد کردن و یک روز کوتاه کردن و یک روز بلند کردن... کاری است پوچ. بعد از این دانشجو باید این بیماری پوچی، بیکاری و بی هویتی را به جامعه خود و جهان بشناساند.
وظیفه دیگر خداشناسی و رب شناسی است. خدا شناختن کار مشکلی است . خدا لطیف تر از آن است که هر ذهن ضمختی بتواند او را بشناسد. خداشناسی روح آماده می خواهد.
دانشجویی که بخواهد به جامعه هوشیاری بدهد اول باید خودش هوشیار باشد.
و دانشجو اگر عمیق شد و این دو را شناخت، قلیل می شود یعنی جزء افراد نادر جامعه می شود و می تواند خدمات بزرگی کند.
این دو شاید سخت باشد اما سخت شیرین است.
مقام معظم رهبری:
وقتى انسان براى اعلاى کلمهى حق، اعلاى کلمهى اسلام، عزت بخشیدن به امت اسلامى و ملت مؤمن و مسلمان ایران تلاش می کند، این جهاد می شود جهاد فىسبیلاللَّه. آن وقت در این تلاش، برکات و عظمت و شأن جهاد فىسبیلاللَّه وجود دارد.
دستانش را در آب فرو کرد ، چه قدر خنک ، چه دل رباست این آب ، اما حسین و فرزندانش تشنه اند .
سقا دست به آب برد اما نه برای نوشیدن، آری ، چون تا سوار آب ننوشد اسب نیز آب نمیخورد ، بنوش ای اسب تو مرکب خوبی برای عباس بوده ای ، اما عباس هرگز نخواهد نوشید ، اگر تو نبودی دستش هم به خنکای آب ، خنک نمی شد .
***
صبر ! آری صبر را تا به حال چشیده ای ، می گویند تلخ است ، تلخ ... عباس مامور به صبر بود و چه زیبا صبرنمود ... کودک بود که قصه چادر خاکی فاطمه را برایش گفتند ، خواست بجوشد گفتند صبر کن تا کربلا ، نوجوان بود که فرق شکافته علی را دید خواست بگرید گفتند صبر کن تا کربلا ،تازه جوانی بود که بدن برادرش حسن را تیر باران کردند خواست ببارد گفتند صبر کن تا کربلا ، و اینک این سرزمین موعود کربلاست اما از بد عهدی ایام او باید باز هم در دفاع از خیام صبر کند ، تا او ایستاده است دشمن نیز در جای خود خواهد ایستاد ، دلش برای ادب کردن دشمن به تنگ آمده اما چه می شود کرد مولایش حسین فرموده و عباس مطیع خدا و رسول و مولاست
صدای حرکت دشمن از پشت نخل ها افکارش را به هم ریخت ، پس از سالها صبر کردن ، امروز وقت آن است که عباس برای سیراب کردن فرزندان حسین ، بجوشد ، بگرید و ببارد...
سقا جوشید و گریید و بارید اما تقدیر چیز دیگری بود ، صبر ، باز هم صبر ، آن هم کنار دریا ، تا روز موعود
وسقای ادب چه زیبا ادب نمود گفته فاطمه را ، وقتی فرمودند : ولدی عباس ... سقا به احترام مادر برای اولین بار حسین را برادر صدا زد ...یا اخا أدرک أخا...
خداوندا در فرج موعودت به حق عمویشان عباس تعجیل فرما
پس برخیز و حرکت کن و بدان فرزند حسین علیه السلام در افق طلائی این عصر منتظر انتخاب من و تو است.
روز نهم ماه محرم الحرام سال 61 هجری که معروف به تاسوعا است ، آخرین روزى بود که امام حسین علیه السلام و یارانش شبانگاه آن را درک کرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت علیه السلام از اهمیت بالایى برخوردار است . در این روز مهم ، چند رویداد سرنوشت ساز در سرزمین کربلا واقع گردید که به آن ها اشاره مى کنیم
:
ورود لشکر تازه نفس دشمن به کربلا
در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد، و شمر نامه ابن زیاد را آورد.(1)
امان نامه برای فرزندان ام البنین علیهاالسلام
در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد . (2) آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسانید و بانگ برآورد: «أین بنو اختنا»؛ پسران خواهر ما کجایند؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند. امام حسین علیه السلام فرمودند:جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.
حضرت عباس علیه السلام در جواب فرمودند:چه می گویی؟ شمر گفت: من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید.
حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود: «لعنت خدا بر تو وامیر تو (و برامان تو ) باد . ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد؟!» (3)
محاصره خیمه های آل الله
امام صادق علیه السلام فرمودند: تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند ویقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد واهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.(4)
مهلت برای راز و نیاز
وقتی عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امام علیه السلام نمود ومعلوم شد که قصد جنگ دارد، حضرت به برادرش عباس علیه السلام فرمود : نزد دشمنان برو و به آنها بگو امشب را به ما مهلت بدهند چرا که : «و هو یعلم انی احب الصلاة له و تلاوة کتابه» (خداوند می داند و گواه است که من و نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم).
قیس بن اشعث گفت : درخواست آنها را اجابت کن بجان خودم سوگند که آنها صبح فردا با توخواهند جنگید .
ابن سعد گفت : بخدا سوگند که اگربدانم چنین کنندهرگز با درخواست آنها موافقت نکنم.(5)
و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس بن علی علیه السلام آمد و گفت :
ما به شما تا فردا مهلت می دهیم اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر سرباززدید ، دست ازشما برنخواهیم داشت.(6)
اتمام حجت با اصحاب
در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.(7)
پی نوشت:
1) اعلام الوری، ج1 ، ص455؛ فیض العلام، ص146.
2) همان؛ بحار الانوار ، ج44، ص361.
3) از مدینه تا مدینه، صص381_382.
4) کافی، ج4، ص 174.
5) مقتل الحسین مقرم،ص 212.
6) الارشاد مفید، ج2، ص91.
7) مناقب ابن شهر آشوب، ج4 ، ص107.
روز تاسوعا و شب عاشورا به روایت مفاتیحالجنان دارای اعمال و آدابی است که انجام آنها درک بیشتر این ایام را میسر میکند:
شب دهم، شب عاشور است و سید در اقبال از برای این شب دعا و نمازهای بسیار با فضیلتهای بسیار با فضیلتهای بسیار نقل کرده از جمله صد رکعت نماز هر رکعت به حمد و سه مرتبه قل هو الله احد و بعد از فراغ از جمیع بگوید: سبحان الله و الحمدالله و الااله الا الله و الله اکبر و لاحول و لاقوه الابالله العلیالعظیم هفتاد مرتبه و در روایت دیگر، بعد از العلیالعظیم استغفار نیز ذکر شده و از جمله چهار رکعت در آخر شب و در هر رکعت، بعد از حمد هر یک از آیةالکرسی و توحید و فلق و ناس را ده مرتبه بخواند و بعد از سلام صد مرتبه توحید و بخواند و از جمله چهار رکعت نماز در هر رکعت حمد و پنجاه مرتبه توحید و این نماز مطابق است با نماز امیر المومنین (ع) که فضیلت بسیار دارد و بعد از نماز فرموده ذکر خدا بسیار کند و صلوات بسیار بفرستد بر رسول خدا(ص) و لعن کند بر دشمنان ایشان آنچه میتواند.
در فضیلت احیاء این شب روایت کرده که مثل آنست که عبادت کرده باشد به عبادت جمیع ملائکه و عبادت در آن مقابل هفتاد سال است و اگر کسی را توفیقی شامل حال شود و در این شب در کربلا باشد و زیارت امام حسین (ع) کند و بیتوته نزد آن جناب نماید تا صبح، خدا او را محشور فرماید آلوده به خون امام حسین(ع) در جمله شهداء با آن حضرت.
منبع:سایت مرصاد20
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادواره سرتیپ پاسدار شهید حاج حبیب لک زائی
چهارده توصیه حیات بخش از آیت الله دهکردی
رمضان ماه مسابقه
تبریک
اینگونه نهی از منکر کنید
شهدای هفتم تیر
بازخوانی حادثه 6 تیر 60 (ترور مقام معظم رهبری)
گل صداقت
شناخت امام حسین علیه السلام واجب است.
بار الها درد را درمان توئى
[عناوین آرشیوشده]