صدای زمزمه می آید. سوز دل، اندوه و غم، صدای راز و نیاز عاشقانه. چه حال خوشی دارند این جماعت، این جماعتی که دعوت شدند و اجابت کردند و اکنون، آمدهاند تا میهمان مهربانی خدا شوند؛ میهمان بخشش بیاندازه خدا. هر کس در گوشه ای نشسته و زانوی پشیمانی در بغل گرفته و سر در گریبان اندوه فرو برده است و دانه دانه دلتنگیاش را با اشک و حسرت به تسبیح میکشد. همه خود را از یاد برده و غرق در دلخوشیِ یاد خدا شدهاند.
چه قدر این جماعت شبیه هم هستند! حرفهایشان شبیه هم است، سوز دلشان شبیه هم است، حتّی خلوتهایشان هم شبیه هم است. آمده اند، تا بزرگی خدا را به خودشان گوشزد کنند. آمدهاند تا خودشان را پیدا کنند، آمدهاند تا چشمها، دستها، پاها و پیکر گناهکارشان را مجازات کنند.
آمده اند تا صادقانه به اعتراف بنشینند، گذشته پر از گناهشان را. آمدهاند تا از درگاه خدا، بخشش گدایی کنند و رستگاری بخواهند. آمده اند تا خود را تسلیم مهربانی و سخاوت خدا کنند.
خدایا! این جماعت، فقط تو را میخواهند، تو را صدا میزنند.
حرف دل و زبانشان تویی، دلیل اشکهایشان، سوز مناجاتهایشان آه و نالههای بیصدایشان. اینک آمدهاند تا از باغ عرفه، گلهای معرفت بچینند. آمدهاند تا تو را بشناسند، تو را ببینند، تو را بفهمند.
پروردگارا! شاخههای خشکیده روحمان را به میهمانی باران رحمتت بخوان. دستان التماس دلهایمان را، با دستهای اجابت بفشار و برفهای هوس نشسته بر بام احساسمان را به هُرم یک نگاه مهربان آب کن.
خدایا! امروز را، روز عرفه تو و ما قرار ده، روز شناسایی بزرگیات، مهربانیات، کرامتت، و روز بخشیدن بیچارگی ما، درماندگی ما، گناهان ما..
هنگامی که سوره ی «الرحمن» نازل شد، پیامبر (ص) خطاب به یارانش فرمودند: « چه کسی از شما می تواند این سوره را بر رؤسای قریش بخواند؟»
حاضران سکوت کردند، زیرا ازآزار سران قریش بیمناک بودند.
عبدالله بن مسعود برخاست و گفت: ای رسول خدا من این کار را انجام می دهم. ابن مسعود جثه ای کوچک داشت و از نظر جسمانی ضعیف بود. زمانی که به نزد سران قریش رفت، آنها دور کعبه جمع شده بودند، ابن مسعود سوره «الرحمن» را برای آنان قرائت کرد.
ابوجهل برخاست و چنان سیلی محکمی به او زد که گوش او پاره شد و خون جاری گشت. ابن مسعود گریان و نالان به خدمت پیامبر (ص) بازگشت، وقتی پیامبر (ص) او را در آن حالت دید ناراحت شدند و سر به زیر انداختند و در غم و اندوهی عمیق فرورفتند.
ناگهان جبرئیل در حالی که خندان و مسرور بود نازل شد. پیامبر (ص) فرمودند: ای جبرئیل چرا شادمانی در حالی که ابن مسعود گریان است؟ عرض کرد: به زودی دلیل آن را خواهی دانست.
مدتی از این ماجرا گذشت مسلمانان در جنگ بدر پیروز شدند، ابن مسعود در میان کشته های مشرکان می گشت که ناگهان چشمش بر ابوجهل افتاد، در حالی که نفسهای آخرین خود را می کشید. ابن مسعود روی سینه او قرار گرفت، ابوجهل چشمانش را باز کرد گفت: ای چوپان ناچیز! بر جایگاه بلندی قرار گرفته ای؟ ابن مسعود گفت: «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه؛ اسلام برتری می گیرد و چیزی بر اسلام برتری نمی گیرد.» (1) ابوجهل گفت: به دوست خود «محمد» بگو: در زندگی از نظر من هیچ کس، از او مبغوض تر نبود، حتی در حال مرگم!
وقتی این سخن به گوش پیامبر (ص) رسید، فرمودند: فرعون زمان من، از فرعون زمان موسی بدتر بود، زیرا فرعون زمان موسی در آخرین لحظات عمر خود گفت: من ایمان آوردم، ولی این فرعون طغیانش بیشتر شد. سپس ابوجهل به ابن مسعود گفت: سر مرا با این شمشیر قطع کن که برنده تر است؛ و ابن مسعود سر او را از بدنش جدا کرد و به نزد پیامبر (ص) برد
فضیلت تلاوت قرآن
عمر ظلمت و ذلت
در ظلمانی ترین عصر تاریخ، انسان عنان گسیخته و خسران زده، با قلبی بیمار و چشمانی بسته، و حالتی پریشان و وحشت زده، آخرین گامهایش را بسوی پرتگاه ذلت و حقارت برمی داشت...
هر دری بسته، هر دیواری بلند، و هر کوره راه، سرانجام به بن بست غم انگیزی منتهی می شد. اگر هم بطور اتفاق، شعله شمعی برافروخته می شد، طوفان زشتی ها و پلیدی ها، آن را بیرحمانه خاموش می کرد، و دقایقی بعد، باقیمانده ی نیم سوخته آن، در زیر تلی از شن و خاک نسیان و جهالت، مدفون می گشت...
اگر زمزمه ای بگوش می رسید، زمزمه ی فریب و خدعه و نیرنگ بود، و...
انفجاری در سکوت
در آن عصر جهالت و آشوب و عصیان، و در آن شوره زار تلخ، که امید به رویش جوانه های پاکی و صداقت، انتظاری بود کشنده و عبث، ناگهان انفجاری در سکوت به وقوع پیوست، آسمان شکاف برداشت، و یکباره دریائی از رحمت و برکت و نور، بر کویر زندگی جاری گشت... و این فریاد از عالم قدس طنین انداز شد که هان ای انسان! ای گمگشته ی خسران زده! لحظه ای درنگ و تدبر، که سند رهائی و نجات، از عالم ملکوت، بسویت فرستاده شد:
« کتاب انزلناه الیک لیخرج الناس من الظلمات الی النور بأذن ربهم الی صراط العزیز الحمید »(1)
بدینسان قرآن چون بارقه ای آسمانی، ظلمت مرگبار انسانیت را روشن ساخت، و از هر آیه روزنه ای و از هر سوره دری به سوی رحمت بیکران الهی گشوده شد.
و به انسان، آری انسان حقیر وخاکی، این لیاقت و شایستگی عطا شد تا بدون هیچ حاجب و واسطه ای، با حضرت رب العرش به گفتگو بپردازد و انس پیدا کند، و بر شاهبال عزت و کمال، تا اعلی علیین صعود نماید. وه که چه سعادت و چه فیضی!
قرآن از زبان محرمان درگاه
حال، صفحه ی دل را از همه ی اغیار خالی نموده، سراپا گوش و هوش می شویم تا محرمان درگاه و کلیدداران گنج های الهی، از فضیلت تلاوت قرآن، برایمان سخن بگویند. سلام و صلوات بی شمار حق نثارشان باد.
پیامبر رحمت و حبیب خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
« اگر می خواهید که :
همچون سعادتمندان زندگی کنید،
و همچون شهیدان از دنیا بروید،
و در روز حسرت نجات یابید،
و در روز گرمای سخت سایبانی داشته باشید،
و در روز گمراهی بر راه راست بروید،
قرآن را بخوانید که:
کلام رحمان است،
و حرزی در برابر شیطان،
و سبب سنگینی ترازوی اعمال »(2)
آخرین زمزمه های ما
دومین حدیث را از مولای پرهیزکاران و اولین اختر تابناک آسمان ولایت امام علی علیه السلام نقل می کنیم.
در این حدیث شریف آن امام همام، به نکته ی بسیار حساس و ظریفی اشاره می فرمایند، که هر چه رد کنار آن تأمل و تدبر نمائیم، باز هم کم است.
این نکته ی مهم که چه بسا هرگز به یاد آن نبوده ایم، توجه به آخرین زمزمه های ما، در آخرین لحظه های زندگی ماست. و اینکه ما در آن لحظه های غم انگیز بریدن از دنیا، چه بگوئیم، و با چه ذکری از آخرین پل زندگی و مرگ بگذریم؟!
« چه خوب است که همه سخن شما ذکر خدا و قرائت قرآن باشد، که چون از پیامبر (ص) پرسیدند: در نزد خدا کدام عمل برتر است؟ فرمود: « قرائت قرآن، و اینکه تو در حالی بمیری که زبانت به ذکر خدا مشغول باشد »(3)
با دیدن این حدیث، آرزوئی در وجود من شکفت، که به یقین آرزوی دل همگی شما عزیزانی است که حال مشغول مطالعه این کتاب هستید.
ما که نمی دانیم مرگ ما چه روزی فراخواهد رسید، و ما در چه حالتی دعوت حق را لبیک اجابت خواهیم گفت! آیا روزها و ساعتهای زیادی در بستر بیماری می افتیم؟ آیا بر اثر یک تصادف ناگهانی، در چند لحظه، دفتر زندگی ما بسته می شود؟ و یا اینکه به گونه ای دیگر، شربت تلخ مرگ را خواهیم چشید...
اما اگر به ما این فرصت استثنائی را خواهند داد، یا بهتر بگوئیم این توفیق بزرگ را عطا خواهند فرمود که لااقل چند دقیقه قبل از جان دادن، به ما الهام شود که شمارش معکوس آغاز شده و این آخرین نفسهای زندگی است، چه زیبا و پرشکوه است که به دعا از پروردگار مهربان بخواهیم که در آن لحظه های جان کندن، بجای حسرت دل بریدن از همسر و فرزندان و خویشان، و همه ی آنچه که علائق زندگی ماست، به یاد این حدیث آقا و مولایمان بیفتیم و ترنم آخرین حرکت لبهایمان، این آیه از کتاب خدا باشد:
« ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان امنوا بربکم فامنا، ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار »(4)
« پروردگارا ! ما چون صدای منادئی که خلق را به ایمان می خواند شنیدیم، اجابت کردیم و ایمان آوردیم. پروردگارا ! از گناهان ما درگذر و زشتی کردار ما بپوشان، و هنگام جان سپردن ما را با نیکان محشور گردان. »
لحظه ای درنگ و تأمل
خوب، مطمئن هستم که تمامی شما عزیزان خواننده در چند لحظه پیش، با تجسم پایان دقایق زندگی، مشتاقانه آرزو نمودید که آخرین زمزمه های زندگی شما نیز، تلاوت آیه ای از قرآن کریم باشد و انشاءالله برای شما عاشقان قرآن چنین خواهد شد. اما...
اما ای عزیزان لحظه ای درنگ!
کسی که در طول زندگی چندین ساله ی خویش، لبهایش کمتر به ترنم این آیات مشغول بوده، و به تلفظ عاشقانه ی این کلمات مقدس عادت نکرده، و کسی که با کلام خدا انس پیدا ننموده است، در آن لحظه های پرهیبت، که انسان نه دست و پایش که زبان و کلامش، و همه چیزش را گم می کند، شاید محال باشد که بتواند زبانش را به تلفظ آیات الهی بچرخاند. پس چه باید کرد؟
بدون هیچ تردیدی، تنها راه نجات اینست که از همین حالا، آری همین حالا، دوستی عمیق خود را با کتاب خدا آغاز نمائیم، پیوسته و در همه حال، آیات قرآن را عاشقانه زمزمه کنیم، تا زبان و دهان و لبهایمان، به تلاوت قرآن خو بگیرند، که تا رسیدن به آخرین لحظه های زندگی، فرصت چندانی باقی نمانده است.
ضرورت حیاتی عبادت
اگر براستی طالب رسیدن به فلاح و رستگاری ابدی هستیم،
اگر تصمیم داریم که از مرتبه ی ناقص خود، به آن مرتبه ای که لایق ماست برسیم،
اگر قصد تقرب و نزدیک شدن به صفات نیکوی الهی را داریم، و در یک کلام، اگر می خواهیم که پیامبر گونه بشویم،
باید عبادت مخلصانه را، بعنوان یک ضرورت حیاتی، در زندگی روزمره ی خود، صادقانه بپذیریم، و عاشقانه به آن بپردازیم...
و برای اینکه سریع تر به این هدف مقدس برسیم، چون همیشه، چشم به لبان مبارک پیامبر رحمت و دانای اسرار الهی، حضرت ختمی مرتبت (ص) می دوزیم و با جان و دل، کلام آسمانیش را می پذیریم:
« بالاترین عبادت ها، قرائت قرآن است »(5)
پی نوشت :
1- سوره ی ابراهیم - آیه 1.
2- بحار، جلد 92، به نقل از الحیاه.
3- بحار، جلد 92، به نقل از الحیاه.
4- سوره ی آل عمران - آیه 193.
5- مجمع البیان، ج 1 - به نقل از قرآن در احادیث اسلامی.
فویل للمصلین الّذین هم عن صلاتهم ساهون.
پس وای بر نمازگزاران آنهایی که در نمازشان سهل انگارند.«ماعون ، آیه 4 و 5»
در این سوره نخست پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را مخاطب قرار داده و اثرات شوم انکار روز جزا را در اعمال منکران بازگو میکند.
در سومین وصف این گروه، میفرماید: (وای بر نمازگزاران) (فویل للمصلین) همان نمازگزارانی که نماز خود را به دست فراموشی میسپرند.
الذین هم عن صلاتهم ساهون
1ـ نه ارزشی برای آن قائلند 2ـ و نه به اوقاتش اهمیتی میدهند 3ـ و نه ارکان و شرایط و آدابش را رعایت میکنند.
معنی ساهون
ساهون از ماده (سهو) در اصل به معنی خطائی که از روی غفلت سرزند، خواه در فراهم کردن مقدماتش مقصر باشد یا نه، البته در صورت اوّل معذور نیست، و در صورت دوّم معذور است، ولی در اینجا منظور سهو توأم با تقصیر است.
باید توجه داشت که نمیفرماید در نمازشان سهو میکنند چون سهو در نماز به هر حال برای هر کس واقع میشود، بلکه میفرماید: از اصل نماز سهو میکنند و کل آن را به دست فراموشی میسپرند.
روشن است این مطلب اگر یک یا چند بار اتفاق بیفتد ممکن است از قصور باشد، اما کسی که پیوسته نماز را فراموش میکند و آن را به دست فراموشی میسپارد، پیدا است که برای آن اهمیتی قائل نیست و یا اصلاً به آن ایمان ندارد و اگر گهگاه نماز میخواند از ترس زبان مردم و مانند آن است.
در این که منظور از (ساهون) در اینجا چیست؟ علاوه بر آنچه در بالا گفتیم تفسیرهای دیگری نیز کردهاند، از جمله این که منظور تأخیر انداختن نماز از وقت فضیلت است.
و با این که منظور اشاره به منافاتی است که نه برای نماز ثوابی معتقد بودند و نه برای ترک آن عقاب.
البته جمع میان این معانی ممکن است هر چند تفسیر اول مناسبتر به نظر میرسد.
به هر حال وقتی فراموش کنندگان نماز شایسته ویل هستند آنها که به کلی ترک نماز گفته و تارک الصلوة هستند چه حالی خواهند داشت؟!
مجموعهای از صفات رذیله که در هر کس باشد نشانه بیایمانی و پستی و حقارت او است آمده، و قابل توجه این که همه آنها را فرع بر تکذیب دین، یعنی جزا یا روز جزا قرار داده است.
تحقیر یتیمان، ترک اطعام گرسنگان، غفلت از نماز، ریاکاری، و عدم همکاری با مردم حتی در دادن وسائل کوچک زندگی این مجموعه را تشکیل میدهد.
و به این ترتیب افراد بخیل و خودخواه و متظاهری را منعکس میکند که نه پیوندی با (خلق) دارند و نه رابطهای با (خالق) افرادی که نور ایمان و احساس مسؤولیت در وجودشان نیست نه به پاداش الهی میاندیشند و نه از عذاب او بیمناکند.[1]
سهلانگاری در نماز
صاحب المیزان میفرماید: آنهایی که از نمازشان غافلند اهتمامی به امر نماز ندارند و از فوت شدنش نگران نیستند چه این که به کلّی فوت شود و چه این که بعضی از اوقات فوت گردد و چه این که وقت فضیلتش از دست برود و چه این که ارکان و شرایطش و احکام و مسایلش را ندانسته نمازی باطل بخواند.
در آیه شریفه تکذیبگر روز جزا به چنین نمازگزارانی تطبیق شده چون حرف (فاء) که بر سر جمله آمده میفهماند جمله مزبور نتیجه تکذیب روز جزاء است و میرساند چنین نمازگزارانی خالی از نفاق نیستند چون تکذیب روز جزاء تنها به این نیست که به کلّی آن را منکر شود، کسی هم که تظاهر به ایمان میکند و نماز مسلمانان را میخواند امّا طوری میخواند که عملاً نشان میدهد باکی از روز جزاء ندارد او نیز روز جزاء را تکذیب کرده.
حدیث و حکایت
ـ در تفسیر قمی در ذیل آیه شریفه (ارایت الذی یکذّب بالدّین) آمده، که این آیه درباره ابی جهل و کفّار قریش نازل شده و در ذیل آیه شریفه: (الذین عن صلاتهم ساهون) آمده که منظور از این جمله کسانی است که به کلّی نماز را ترک کنند، زیرا اگر صرف سهو آدمی را مستوجب ویل سازد، باید همه مستوجب باشند، چون هر انسانی و مسلمانی در نمازش سهو میکند، امام صادق ـ علیه السّلام ـ در ذیل این آیه فرموده: منظور تأخیر نماز از اوّل وقت و بدون عذر است.
ـ و در کتاب خصال از علی ـ علیه السّلام ـ آمده که در ضمن حدیث چهارصد فرمود: هیچ عملی نزد خدا محبوبتر از نماز نیست، پس زنهار هیچ کاری از کارهای دنیا شما را از نماز در اوّل وقتش باز ندارد، برای این که خدای عزّوجلّ اقوامی را به همین جرم مذّمت نموده فرمود: (الذین هم عن صلاتهم ساهون) یعنی کسانی که از در غفلت نسبت به امر نماز و اوقات آن سهلانگاری میکنند.
ـ در کافی به سند خود از محمّد بن فضیل روایت کرده که گفت: از سخن خداوند عزّوجلّ پرسیدم، که میفرماید (الذین هم عن صلاتهم ساهون) فرمود: کسی است که حقّ نماز را ضایع کند.
ـ مؤلف: و این مضامین در روایاتی دیگر نیز آمده.
ـ و در درّ منثور است که ابن جریز، و ابن ابی حاتم، و بیهقی در کتاب سنن خود، از علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ روایت کردهاند که در تفسیر (الّذین هم یراؤون) فرمود: یعنی با نماز خود ریاء میکنند.[2]
حدیث و حکایت
علی ـ علیه السّلام ـ و ابن عباس میگویند: مراد از این آیه منافقین هستند، آنهایی که امید ثواب ندارند اگر نماز خواندند و اگر هم نخواندند ترس عقاب ندارند، پس ایشانند که از نماز غافلند تا وقت آن بگذرد، آنها هرگاه با مؤمنین باشند از روی ریا و تظاهر میخوانند و اگر تنها و با غیر مؤمنین باشند نمیخوانند و این قول خدا است «الذین هم یراؤن».
ـ عیاشی به استادش از یونس به عمّار از حضرت ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ روایت نموده، گوید: از آن حضرت پرسیدم از قول خدا (الذین هم عن صلوتهم ساهون) آیا آن وسوسه شیطان است؟ فرمود: نه هر کس این حالت را پیدا میکند و لیکن ساهون فرادی هستند که غفلت از آن میکنند و آن را در اوّل وقت انجام نمیدهند.
و از ابن اسامه زید شحام روایت کرده که گفت از حضرت ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ از قول خدا (الذین هم عن صلوتهم ساهون) پرسیدم؟ فرمود: آن شرک نماز و سستی و تکاهل در نماز است.[3]
ـ علاّمه مجلسی در بحار از جامع الاخبار از حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنین روایت میکند که فرمود: نماز عمود دین است کسی که عمداً نماز را ترک کند دینش را خراب نموده و کسی که نماز را در وقت خود بجا نیاورد داخل میگردد در ویل و ویل یک وادی است در جهنّم چنانچه فرمود (ویل للمصلین الذینهم عن صلوتهم ساهون) و روز قیامت اوّل چیزی که از بنده سؤال میشود نماز است اگر نماز تمام آورده باشد که هیچ و گرنه میاندازند وی را در جهنّم.[4]
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: آن کس که نماز را سبک شمارد در کنار حوض کوثر، روز قیامت (به خدا قسم) با من ملاقات نخواهد کرد.
پی نوشت ها:
[1] . تفسیر نمونه، ج 27، ص 358، 359، 360، 361، 363.
[2] . سوره ماعون، المیزان. ج 20، ص 847.
[3] . مجمع البیان، ج 10، ص 833 و 834.
[4] . مخزن العرفان، ج 15، ص 303.
سنت ازدواج در میان ایرانیان محترم شمرده میشود و هر کدام از آداب و رسومی که برای با شکوهتر برگزار کردن آن اجرا میکنند فلسفه ای دارد که توجه به آن فرهنگ ازدواج ساده همراه با پایبندی به عقاید و مذهب را در میان جوانان گسترش میدهد.
به گزارش راسخون به نقل از مهر، تاریخچه برخی از رسوم در جشن عروسی، به پیش از تاریخ میرسد. این رسوم، در فرهنگ بسیاری از ملل جهان مشترک است. تبادل حلقه ازدواج، تبادل مهریه و شیربها، هدیه دادن گل، شام دادن در شب عروسی ، موسیقی، شعرخوانی، دعا و خواندن کتب مقدس مانند قرآن در فرهنگ ملل گوناگون به شکلهای مختلف و با جزئیاتی متفاوت وجود دارد. در عین حال امروزه برخی از زوجها، مایلند مراسم عروسی خود را در مکانهای عجیبی مانند توالت عمومی، معدن، داخل بلدوزر، در آسمان و حتی در فضا برگزار کنند.
اما در میان ایرانیان سنت ازدواج محترم شمرده می شود و هر کدام از آداب و رسومی که برای با شکوه تر برگزار کردن آن اجرا می کنند فلسفه ای وجود دارد که توجه به آن، فرهنگ ازدواج ساده همراه با پایبندی به عقاید و مذاهب در میان جوانان گسترش می دهد.
در این باره سپیده امینی راد، مردم شناس به خبرنگار مهر می گوید: نمایش و شناساندن آداب و رسوم ایرانیان در بحث ازدواج می تواند به آسان سازی ازدواج کمک کند چرا که در بسیاری از اقوام مراسم عروسی با کمترین هزینه و در عین حال با شکوه ترین مراسم برگزار می شود. بنابراین می توان گفت که ایرانیان از دیرباز همه اقوام و فامیل را در برگزاری مراسم عروسی شرکت می دادند و هر رسمی که بلد بودند مانند رقص های سنتی، خواندن آواز و بازی های مختلف را به کمک یکدیگر اجرا می کردند که این موضوع به با شکوه شدن یک مراسم ازدواج کمک شایانی می کرد.
وی ادامه می دهد: اگر سنت های ازدواج به جوانان این دوره شناسانده شود چه بسا تجملاتی که گریبان آنها را گرفته کمرنگ تر شود چون به طور حتم آنها می گویند که به عنوان مثال از قدیم مهریه ایرانیان کم بوده و اکنون مهریه های بالا فرهنگی است که از غرب یاد گرفته ایم بنابراین بهتر آن است که مانند نیاکانمان رفتار کنیم.
هزار و یک رنگ عروسی اقوام ایرانی
بررسی برخی از آیین های ازدواج در میان اقوام ایرانی، نشان از مشارکت اقوام مختلف در برگزاری مراسم ازدواج، تهیه جهیزیه، شام عروسی و برپایی جشن ها دارد تا انجا که در میان برخی از اقوام ایران خانواده های عروس و داماد نه یک یا دو روز بلکه هفت تا ده شبانه روز مراسم جشن و پایکوبی را ادامه دهند.
برخلاف برخی مناطق که میزان مهریه عروس را سکه به تعداد سال تولد نوعروسان تعیین می کند، این مرحله از عروسی ترکمن بسیار ساده بوده است. شیربها نیز در گذشته به صورت مال، گوسفند، گاو، قوچ و شتر بود که به عروس داده می شود و به باور ترکمن ها، شیربها جنبه هدیه دادن دارد.
در میان اقوام لر، معمولا رسم بر این است که زنان فامیل دختری را برای پسر انتخاب می کنند و چندین بار به خانه دختر رفت و آمد می کنند تا حرکات و رفتار او را در برخورد با مهمان و خانواده اش مورد ارزیابی قرار دهند پس از آن نوبت به آمد و شد ریش سفیدان است.
این مرحله از عروسی در واقع پا درمیانی افراد بزرگ طایفه و به نوعی تضمین دادن آنان به منظور تایید داماد در مورد خصوصیات فردی و اجتماعی وی به خانواده عروس است.
پس از اینکه این ریش سفیدان نظر خانواده عروس را جلب کردند مقدمه کار فراهم شده و خانواده و فامیل داماد پس از چند روز رسما به خواستگاری عروس میروند. پس از این مرحله خانواده عروس نیز شرطهای خود را برای قبول این وصلت اعلام کرده و خانواده داماد بعد از چند روز رضایت خود را به خانواده عروس اعلام می کند.
یکی از آداب ویژه مردم لر که در آیینهای عروسی مردم این دیار رایج است رقص و پایکوبی به همراه بازیهای سنتی و محلی است. ساز و سماع، کمانچه و تنبک از آلات موسیقی است که در آیین عروسی لرها از آن استفاده میشود.
از نکات جالب مربوط به ازدواج در غالب نقاط گیلان به ویژه در مناطق روستایی یکی آن است که پیوند دو خانواده اصولا با یاری و همکاری در کار و زندگی آغاز می شود. تأملی در قسمتهای مختلف این مراسم نشان می دهد که اگر چه از جهت مالی داد وستدهایی در قالب هدایای مختلف بین دو خانواده صورت می گیرد، که البته بخش عمده آن جنبه کمک به عروس و داماد را دارد اما همکاریهای مختلف بسیار چشمگیر است.
پسران در شالیکاری، دروی شالی، کلش ریختن بام خانه ها، درودی گندم وسایر کارهای کشاورزی و باغداری، دامداری، نوغان داری و غیره که بر عهده مردان است به کمک پدر نامزد خود به اصطلاح به یاوری می روند. دامادها معمولا این کار را بعد از ازدواج نیز ادامه می دهند.
در شرق گیلان نهالی را که در خانه پدر عروس کنده اند همراهش می کنند و این نهال را عروس و داماد با هم در خانه داماد می کارند. در بعضی از روستاهای غرب و شرق گیلان مادر عروس پای خروسی را که از مادر داماد گرفته با رشته های رنگین ابریشمین به پای مرغ می بندد و آن مرغ و خروس را با عروس همراه می کنند تا در خانه داماد بند از پای آن برگیرند و در لانه ای که آماده کرده اند جایشان دهند.
اجرای موسیقی سنتی و رقص محلی
یکی از بخش های مهم هر مراسم عروسی سنتی در شهرهای ایران اجرا موسیقی های سنتی است. به عنوان مثال در قشم این موسیقی سنتی عضوا نامیده می شود. عضوا از قدیم در قشم مرسوم بوده است که طی آن داماد را به خانه عروس مشایعت مىکنند. عضوا معمولا در ساعات آخر جشن عروسى از جلوی بازار آغاز شده و به منزل عروس ختم مىشود. اجراکنندگان این موسقی سنتی به همراه داماد این مسیر را پیاده طى مىکنند.
مهریه بالا نشانه سنگ بزرگ برای نزدن است
اما عروسی ترکمن ها پر از رمز و راز است که به دورانهای قدیمی زندگی آنها بستگی دارد، مراسم ازدواج در گذشته تا حدودی متفاوت تر از مراسم عروسی در حال است، ازدواج ترکمن ها در گذشته چندین مرحله داشت. تصمیم گیری پدر و مادر عروس، شیرینی رد کردن، تعیین شیربها و روز عروسی از جمله مراحل جشن عروسی ترکمن هاست که نوع و شیوه اجرایی برخی از این رسوم فرق کرده است. در میان ترکمن ها تعیین مهریه زیاد توسط خانواده داماد همانند سنگ بزرگ برای نزدن به حساب می آید.
بوی عطر نارنج در مراسم ازدواج شیرازی ها
شیرازیها خانه داماد و عروس را برای مراسم عروسی آذین بندی می کنند و گلدان های سفالی که معمولا دارای گل شمعدانی است دور حوض می گذارند. کف حیاط فرش می گسترند بعد از حضور همه مدعوین و گرم شدن مجلس به دنبال عروس می روند.
معمولا زنان هنگام ورود به خانه عروس کل می زنند و زنانی که در خانه عروس یعنی از یاران نزدیک او هستند با کل جواب می دهند بعد بزرگتری که همراه داماد است از پدر و مادر عروس اجازه می خواهند که او را با خود ببرند عروس دست پدر و مادر خود را می بوسد و خداحافظی می کند بعد عروس را از زیر قرآن می گذرانند. هنگامی که عروس به خانه داماد وارد می شود یک نفر ظرفی را که درآن عسل است جلو عروس می آورد عروس انگشتش را کمی درآن زده به در خانه می کشد و وارد می شود.
سینی دیگری که یک جلد قرآن مجید و یک ظرف و یک کاسه آب که برگ سبز یا شاخه گل در آن می افکنده اند و یا نارنجی که روی آب کاسه افتاده جلوش آورده می شود.
عروس قرآن را می بوسد و از زیر آن می گذرد و دیگران ظرف نقل را روی سرش می پاشند. بعد کاسه آب را که نارنج یا برگ سبز یا شاخه گل در آن شناور است پیش پایش می گذارند تا عروس از روی آن رد شود. عروس باید طوری عبور کند که پایش به ظرف اصابت کند و ظرف واژگون شود.
هفت شبانه روز عروسی در چهارمحال و بختیاری
شاید بگویید آنقدر مراسم ازدواج تشریفاتی و تجملاتی شده است که دیگر نمی توان بیشتر از یک روز مراسم عروسی برگزار کرد و از مهمانان پذیرایی کرد اما در منطقه سامان چهار محال و بختیاری تا همین چند سال پیش هفت شبانه روز عروسی برگزار می شد.
در روستاهای این استان عروسیها هفت شبانه روزطول می کشد و فامیل نزدیک داماد و همه همسایگان هفت روز مانده به روز عروسی در خانه داماد جمع می شوند و هر کدام مشغول کاری می شود. همه دست به دست هم می دهند وکارهای عروسی را انجام می دهند.
در عروسیهای روستایی، اهالی روستا خودشان برای عروسی آشپزی می کنند واجاقهای بزرگ گلی را به پا می کنند و برای آتش زیر دیگها همه مردان فامیل جمع می شوند واز صحرا هیزم می آورند تا در روز عروسی مشکلی نداشته باشند.
زنان فامیل ازهفت روز قبل گرد هم می آیند و کارهایی از جمله پاک کردن سبزی برای قورمه ولپه برای قیمه وپوست کندن بادمجان وسرخ کردن، پاک کردن گوشت ومرغ و... انجام داده تا در روز عروسی کاری باقی نمانده باشد تا بتوانند سنتهای عروسی را با خیال آسوده انجام بدهند.
ازدواج اقوام مختلف ایران در حافظه جهانی ثبت می شود
از نظر کارشناسان میراث فرهنگی هر کدام از آداب و رسوم اقوام مختلف ایرانی به دلیل تنوع رسوم و ویژگی های خاص آن می تواند در فهرست میراث جهانی به ثبت برسد. به همین دلیل معاون میراث فرهنگی کشور با بیان اینکه پرونده ازدواج اقوام ایرانی توسط کارشناسان میراث فرهنگی تهیه و فرستاده شده است، گفت : این پرونده به دلیل شاخصههای خاص امسال در فهرست نمونه میراث جهانی یونسکو ثبت خواهد شد.
اما دریغ که این رسوم رو به نابودی رفته و اکنون دختران مهریه هایی همون سکه به اندازه سال تولدشان، ارتفاع کوه هیمالیا و وزن کشتی تایتانیک طلب می کنند که مطمئنا تاثیری در دوام، پایداری و خوشبختی یک زندگی ندارد
در این که ملاک گناهان کبیره چیست و چه گناهی کبیره است چند نظر وجود دارد :
1. هر گناهی که در قرآن و حدیث به کبیره بودن آن تصریح شده باشد.
2. هر معصیتی که در قرآن مجید یا سنت معتبره، وعده آتش جهنم بر ارتکاب آن رسیده باشد.
3. هر گناهی که در قرآن و سنت، از گناهانی که کبیره بودن آن مسلم است، بزرگ تر شمرده شده باشد.
4. هر گناهی که نزد متدینین و متشرعین بزرگ شمرده شود به طوری که یقین حاصل شود که بزرگی آن منتهی به زمان معصوم(ع) می شود.
5. تمام گناهان کبیره اند، زیرا همان طور که در روایات آمده است هیچگاه نباید به کوچکی گناه نگاه کرد بلکه نگاه به بزرگی کسی کنید که نسبت به او گناه واقع می شود.[2] امام صادق (ع) می فرماید: به خوردی(نا چیزی) گناه نگاه نکنید بلکه بنگرید به چه کسی گستاخی کرده است.
البته آن کسانی که گناه را به صغیره و کبیره تقسیم کرده اند نیز در شرایط زیر صغیره را کبیره می دانند
1. اصرار بر صغیره(تکرار صغیره) پیامبر می فرماید: با استغفار (از انجام گناه کبیره) گناه کبیره معنا ندارد (گناه کبیره آمرزیده می شود) و با اصرار (انجام گناه صغیره و تکرار آن ) صغیره معنا ندارد .(به گناه کبیره تبدیل می شود. )
2. کوچک شمردن گناه حضرت علی (ع) فرمودند: بزرگترین گناه گناهی است که صاحبش آن را کوچک بشمارد
3. خوشحالی بر گناه: پیامبر می فرماید: کسی که گناه می کند در حالی که (بر انجام) خندان باشد داخل در آتش می گردد در حالی که گریان است
اما در مورد بخشیده شدن گناه کبیره خداوند در قرآن می فرماید: ای بندگان من که درباره ی خودتان اسراف کرده اید (گناه کرده اید) نا امید از رحمت خدا نشوید خداوند همه گناهان را می بخشد
علامه طباطبائی از قول امام باقر علیه السلام این آیه را امیدوار کننده ترین آیات معرفی کرده است
از طرفی این آیه همه گناهان اعم از شرک و غیر آنرا شامل می شود و از طرف دیگر می دانیم که شرک جز با توبه آمرزیده نمی شود پس به هر حال چاره ای جز مقید کردن آیه به توبه نداریم چون آمرزش گناهان هر کسى سبب مىخواهد و به طور گزاف نمىباشد و آنچه که قرآن سبب مغفرت معرفى فرموده دو چیز است: یکى شفاعت و دیگری توبه است. در این آیه که گفتیم خطاب در آن به عموم بندگان خدا اعم از مشرک و مؤمن است، به طور مسلم شفاعت نمىتواند باشد، چون شفاعت به نص قرآن کریم در آیاتى چند شامل شرک نمىگردد. ناگزیر، از آن دو سبب، توبه باقى مىماند؛ و کلام خداى تعالى هم صریح در این است که خدا همه گناهان حتى شرک را هم با توبه مىآمرزد.
چگونگی توبه کردن در گناهان مختلف با هم فرق دارد چون گناهان کبیره دو نوع هستند حق الله و حق الناس.
نحوه توبه از گناهانی که حق الله هستند ندامت و پشیمانی واقعی و عزم بر ترک دائمی و عدم بازگشت به آن است و در مواردی که امکان تدارک آن باشد (مثل قضاء نماز هایی که نخوانده و روزه هایی که نگرفته و...) آن عمل واجب ترک شده را قضاء نماید. اما در مورد گناهانی که حق الناس هستند علاوه بر ندامت و پشیمانی باید حق مردم را ادا کند مگر اینکه صاحب حق از حق خود بگذرد و او را حلال کند.
امام باقر علیه السلام می فرماید: کسی که در راه خدا شهید شد از هر گناهی پاک می شود مگر بدهکاری (حق الناس) که کفاره ندارد یا باید دینش پرداخت شود یا طلبکار ببخشد
شهید دستغیب ره با استفاده از آیات و احادیث در این زمینه فرموده است: لوازم حسرت و ندامت بر گناه سعی در تدارک آن است یعنی اگر حق الله بود مانند ترک نماز و روزه، زکوة وحج قضای آن را بجای آود و اگر حق الناس بود اگر حق مالی است به صاحبش و اگر مرده به ورثه اش بدهد و اگر حق عرضی) آبروئی) است حلالیت بطلبد و اگر حق قصاص یا دیه بود خود را تسلیم او کند تا قصاص کند یا دیه بگیرد یا ببخشد
پس انشاءالله همه گناهان چه حق الله و چه حق الناس بخشیده می شود به شرطی که توبه واقعی انجام شود و هر گناه متناسب با خودش تدارک و جبران شود.
زیرا نه تنها بنیاد هر تغییر و تحول مثبتی است، بلکه وظیفه و مسئولیت انسانی در قبال آفرینش است؛ چراکه انسان خردمند در جایگاه خلافت باید با کار و تلاش خویش نه تنها زمینه تحول مثبت و تکاملی خویش را فراهم آورد، بلکه دیگران را نیز به کمال لایق و شایسته خودشان برساند و در مقام مظهریت پروردگاری و ربوبیت، این مسئولیت را به بهترین وجه ممکن انجام دهد.
نویسنده در این مطلب برآن است تا نگرش قرآن را به کار به شکل عام و کار نیک به شکل خاص تبیین نماید و جایگاه و اهمیت و ارزش آن را در زندگی فردی و اجتماعی و نیز شخصی و جمعی واکاوی کند. با هم این مطلب را ازنظر بگذرانیم.
? عمل، کار هدفمند
در فرهنگ قرآن، فعل یا همان انجام دادن، هرتلاش و کوششی است که به قصد یا بی قصد انجام می گیرد. از این رو ما از فعل آب در سوراخ کردن سنگ ها و جابه جایی خاک ها و ایجاد دره ها و مانند آن سخن می گوییم که از سوی یک موجود غیرزنده بی هیچ قصد و نیتی از سوی فاعل آن، صورت می گیرد، اما عمل، کاری است که از یک موجود زنده با قصد انجام شود. لذا عمل یا همان کار، اخص از فعل است، چنان که عمل در کاربردهای قرآنی، اعم از عمل صالح و کار نیک می باشد و می تواند عمل و کار بد را نیز دربرگیرد. (مفردات الفاظ القرآن الکریم، راغب اصفهانی، ص 587)
به هرحال کار و عمل، فعل هدفمندی است که از عاقل، با قصد صادر می شود و شخص با انجام آن در اندیشه دست یابی به مقصد و منظوری است.
? اندیشه و کار
کارها به سبب آن که به قصد و نیتی خاص انجام می گیرد، می تواند به اعتبار متعلق آن، مثبت و منفی باشد، زیرا کارها می توانند به قصد زیان و آسیب به خود و یا دیگری انجام گیرد و می تواند به قصد سود و بهره رسانی صورت گیرد که از آن به کار نیک یا عمل صالح و کار بد و عمل طالح یاد می شود.
خداوند در قرآن در بیان ارز ش واهمیت کار به این نکته توجه می دهد که انسان چیزی جز سعی و عمل نیست. هرچند که در آیه 39 سوره نجم آمده است؛ و ان لیس للانسان الا ما سعی؛ و برای انسان چیزی جز آن چه انجام می دهد و تلاش می کند، نیست؛ ولی می توان از این جمله نیز همان معنای پیشین را استنباط کرد؛ زیرا خداوند در ادامه در آیات دیگر می فرماید که انسان در آخرت، همین عمل خویش را به شکل جزای کامل می بیند.
به سخن دیگر، انسان جز همین اندیشه و عمل خویش نیست که از وی صادر می شود. بنابراین کار انسان و سعی اوست که او را می سازد و به شکل سازه ای نهایی در آخرت بروز و ظهور کرده و از زمین خارج می شود. این معنا در آیاتی از جمله آیه 111 سوره نحل و آیه 70 سوره زمر به شکل بهره مندی کامل انسان از کارهای خویش در قیامت بیان شده است.
به هرحال، انسان چیزی جز اندیشه و کار نیست. این اندیشه است که به کار، رنگ و رویی خاص می بخشد و آن را به صورت عمل نیک و بد درمی آورد. انسان نیز در نهایت همین آثار و پیامد اندیشه و کار خویش را به شکل شخصیت وجودی خود می بیند. ( بقره، آیات 134 و 139 و 141 و 286 و آیات دیگر)
براین اساس قرآن، خواهان توجه ویژه انسان ها به مساله کار و اندیشه می شود و از آنان می خواهد تا اندیشه و کارهای نیک را در نظر داشته و در مسیر آن گام بردارند و از اندیشه و کارهای بد و زشت اجتناب ورزند.
البته تاثیر اندیشه و کار تنها به حوزه مسایل شخصی محدود نمی شود، بلکه آثار آن در حوزه های اجتماعی و زندگی جمعی نیز بروز و ظهور می یابد. از این رو خداوند در آیاتی از جمله 134 و 139 و 141 سوره بقره و نیز آیات 28 و 29 سوره جاثیه از بهره مندی امت ها و جوامع از ثمره عملکرد خویش سخن به میان می آورد و تاثیراندیشه و کار را در حوزه های اجتماعی به صراحت تبیین می کند.
? آثار و اهمیت کار در زندگی بشر
برای این که از اهمیت کار و عمل در زندگی بشر و تاثیرات و نقش آن آگاه شویم، نگاهی گذرا به برخی از آثار و پیامدهای کار براساس تفسیر و تبیین قرآن می اندازیم تا با تفکر در آثار و کارکردهای کار، توجه و اهتمام ویژه ای به مساله کار به ویژه کار نیک داشته باشیم و اجازه ندهیم تا فرصت های غیرقابل تکرار به سادگی از دست برود و در آخرت انگشت ندامت و حسرت به دندان بگیریم.
1) شخصیت سازی: یکی از مهم ترین تاثیرات شگرف کار و عمل در مساله شخصیت سازی نهفته است به این معنا که انسان ها از نگاه قرآن همانند هیولای نخستین و ماده ابتدایی هستند که به سبب انفعال شدید، قابلیت هرگونه تغییر و تحولی را دارند. بنابر این انسان معمولی و طبیعی به طور عادی هرگونه تغییر و تحول و تبدلی را بر می تابد و به هر شکلی در می آید. از این رو استاد علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) انسان را جنس الاجناس می داند که قابلیت تبدیل و تحول به هر ماهیت نوعی را می یابد؛ زیرا انسان می تواند به اشکال و قالب های بسیار متنوعی در آید که دیگر جانداران از آن بی بهره اند. براساس تفسیرقرآنی، انسان می تواند از جماد فروتر شود و از ملک پران گردد به گونه ای که در مقام مظهریت صادر نخستین در آید و در ««قاب قوسین او ادنی» (نجم، آیه 9) نشیند.
انسان ها با اندیشه و کار خویش، شخصیت خود را می سازند. برخی خود را به سنگ خارای سخت تبدیل می کنند که هیچ گونه آب حیات و زندگانی در آن جریان نمی یابد. و در برخی موارد آب حیات نمی تواند حتی در آن راه یابد؛ و گاه دیگر به شکل موجودی مرکب از شتر و گاو و پلنگ در می آیند که خصلت ها و خصوصیات آنها را با خود دارند. خداوند در آیاتی، از این دسته از انسان ها با عنوان «کالانعام بل هم اضل» تعبیر می کند؛ زیرا پست تر از حیوان شده اند و توانمندی ها و ظرفیت های الهی خود را دسیسه و خاک کرده و چیزی از آن در خود بر جا نگذاشته اند. البته برخی دیگر با اندیشه ها و کارهای نیک خویش در مسیر تعالی و کمال گام برداشته و از نعمت اسمای الهی به درستی بهره می گیرند و فرشته وش یا برتر از آن می گردند.
خداوند در آیاتی از جمله آیات 134 و 141 سوره بقره و آیات 57 و 58 و نیز 175 و 176 سوره اعراف و به ویژه در آیه 84 سوره اسراء به صراحت از شاکله و شخصیت وجودی انسان سخن می گوید که با عمل ساخته می شود و رفتارهای آینده و آتی آنان نیز براساس همین شخصیت و شاکله وجودی می باشد. به این معنا که از کوزه همان برون تراود که در اوست. آیاتی از جمله 19 سوره لقمان و 30 و 31 سوره صافات و 21 سوره طور و 5 سوره جمعه و آیاتی دیگر نیز همین معنا را مورد تأکید قرار داده و از نقش و اهمیت خاص و بسیار مهم اندیشه و کار در زندگی بشر سخن به میان آورده است.
2) تحولات تاریخ: اصولا از نظر قرآن تمامی تحولات تاریخی بشر مبتنی بر عملکرد و کار مردم است. به این معنا که هر جا تحولی در زندگی بشر چه در جهت مثبت یا منفی رخ داده و یا رخ خواهد داد، ریشه در کار و عملکرد جامعه انسانی دارد. این انسان ها هستند که باکارهای مثبت و منفی خویش سرنوشت خود را رقم می زنند و آن را در مسیر کمالی یا ضد کمالی قرار می دهند.
جوامع بشری که به تمدن و فرهنگ مطلوب دست یافته اند، جوامعی هستند که با کارهای عقلانی و نیک خویش، زمینه بروز و ظهور آن را فراهم آورده اند؛ همچنین جوامعی که به قهقرا رفته و سقوط کرده و نام و نشانی نیز از آنان بر جا نمانده است، جوامعی بودند که برخلاف اصول عقلانی به کارهای زشت و ناهنجار دست یازیدند و خود و دیگران را تباه کردند.
خداوند در آیاتی از جمله آیات 52 و 53 سوره انفال به نقش و اهمیت بسیار حیاتی کارهای مردم در تحولات تاریخی جوامع بشری اشاره می کند و در آیه 11 سوره رعد با تأکید مستقیم بر نقش عمل و کار در زندگی فردی و جمعی روشن می سازد که چرا و چگونه جوامع دچار تحولات و تغییرات شگرف می شوند.
3) آرامش: بی گمان یکی از مهم ترین دغدغه های اصلی بشر دست یابی به سعادتی است که آن را در آرامش و آسایش ابدی و همیشگی تفسیر و تعبیر می کند. از این رو همواره در اندیشه آن است که به آرامش و آسایش جاودانه دست یابد و از هرگونه ناامنی و بحران روحی و روانی و شخصی و جمعی و مانند آن رهایی یابد و در کمال امنیت و آرامش و اطمینان قرار گیرد و سکونت روحی یابد.
از نظر قرآن ریشه هر سعادتی را باید در اندیشه و کار نیک آدمی جست. از این رو از انسان ها می خواهد تا برای دست یابی به این هدف عالی و بلند، همت بلند دارند و تلاش و کوشش کنند. خداوند در آیه 112 سوره نحل با ارایه مثالی می کوشد تا این معنا را گوشزد کند که آرامش و آسایش جوامع در گرو اندیشه و کار نیک است؛ زیرا در شرایطی آرامش و امنیت به جامعه باز می گردد که همه انسان ها در مسیر درست، اندیشه ورزند و کار کنند تا برکات از آسمان و زمین به سوی ایشان روانه شود.
اگر به جوامع بشری نگاهی گذرا شود به سادگی معلوم می شود که ابتلای جوامع به ترس و ناامنی چیزی جز بازتاب اندیشه های پلید و کارهای زشت آنان نیست. ترس از گرسنگی و ناامنی در حوزه های روحی و غذایی و جانی و جسمی نتیجه و بازتاب طبیعی پندارهای پلید و کارهای زشت بشر است. بر این اساس باید با تغییر در اندیشه و کار آن را به سوی درست ساماندهی و هدایت کرد و اندیشه سالم و پاک را در کنار کار و عمل صالح قرار داد تا به مقصد والا دست یافت.
4) آسایش: چنان که گفته شد از مهم ترین دغدغه های اصلی بشر آسایش و آرامش است. البته دنیا به طور طبیعی از این ظرفیت برخوردار نیست که آسایش و آرامش دایمی و جاودانه را به همراه داشته باشد، ولی می توان در همین دنیا به گونه ای زیست که از آرامش و آسایش طبیعی پایدار نسبی برخوردار شد. از این رو خداوند پاداش تقوای الهی یعنی اندیشه ها و کارهای نیک بشر را، آرامش و آسایش در دنیا افزون بر آرامش و آسایش ابدی و جاودانه در آخرت می داند و در آیه 112 سوره نحل بر آن تاکید می کند. به سخن دیگر، انسان ها می توانند در سایه ایمان و تقوای الهی به سعادتی در دنیا دست یابند که آرامش نسبی و پایداری را برای آنان به ارمغان می آورد و برکات زمین و آسمان را بهره آنان می گرداند. البته کسانی که این گونه عمل می کنند به طور طبیعی در آخرت از سعادت جاودانه و آسایش و آرامش ابدی برخوردار می گردند، چنان که آیه 127 سوره انعام و نیز آیات 21 تا 24 سوره حاقه این معنا را به صراحت تبیین می کند.
5-تمدن و اقتصاد شکوفا: از دیگر آثار عمل می بایست به تمدن و اقتصاد شکوفایی اشاره کرد که جز از این راه به دست نمی آید. خداوند در آیاتی از جمله آیه 53 سوره انفال و 112 سوره نحل و 3 سوره اسراء به نقش عمل و کار در بهره مندی انسان از نعمت های الهی در زمین اشاره می کند و خواهان تلاش و کار مردم می شود تا از نعمت های خدادادی در زمین بهره مند گردند و در آسایش و آرامش زندگی کنند و دغدغه گرسنگی و ناامنی نداشته باشند. به سخن دیگر تلاش آدمی در دنیا از موجبات بهره مندی انسان از اقتصادی شکوفا و تمدنی بزرگ خواهد بود که زمینه سعادت نسبی در جهان را فراهم می آورد؛ چنان که قوم یونس این گونه عمل کردند و تا مدتی از متاع مستقر و با دوام بهره مند شدند و هیچ گونه دغدغه ای در این حوزه ها نداشتند.
به هر حال تلاش و کار نیک که از نگرش نیک و اندیشه سالم تراوش می کند؛ فضای مطلوبی را برای رشد و بالندگی اقتصادی و رفاهی مردم فراهم می آورد و تمدن های بزرگ را ایجاد و بارور می سازد. (انسان، آیه 22 و آیات دیگر)
6- فقرزدایی: کار و تلاش، دست کم عامل اصلی در فقرزدایی از جوامع بشری است. حتی اگر انسان نخواهد برای آخرت خویش کاری کند و از فواید کار نیک در آخرت بهره مند گردد (غاشیه، آیات 8 تا 16) حداقل می تواند با کار و تلاش، خود و دیگران را از فقر و فلاکت رهایی بخشد. بسیاری از جوامع که دچار فقر و بدبختی های متنوع هستند به سبب بی توجهی به اهمیت و ارزش کار به این وضع دچار می شوند با نگاهی گذرا به جوامع فقیر می توان به سادگی این معنا را اثبات کرد که تنها جوامعی گرفتار فقر هستند که دچار تنبلی هستند و از کار و تلاش دوری و اجتناب می ورزند و به تکاهل رو آورده اند. از این رو خداوند گرفتاری جوامع بشری به فقر و فاقه و گرسنگی را نتیجه رفتارهای ایشان از جمله بیکاری و یا کارهای نادرست و خلاف موازین عقلی و عقلایی می شمارد. با نگاهی به آیه 112 سوره نحل می توان این معنا را به دست آورد که عملکرد نادرست، موجب فقر و فاقه جوامع بشری می شود چنان که عمل و کار می تواند درهای نعمت را به سوی انسان و جوامع بشری بگشاید و آنان را به کمال سعادت در دنیا برساند.
? آداب کار و عمل
از آن جایی که هر کاری در فرهنگ قرآنی باید متوجه امر عالی باشد، از مردم خواسته شده تا در کارهای عادی و معمولی خویش نیز به این نکته توجه کنند که کارهای خویش را برای مقاصد بزرگ و عالی چون کمالات مطلق انجام دهند. لذا توحید محوری و آخرت گرایی به عنوان یک ارزش مورد تاکید قرار می گیرد تا به کارها رنگ و بوئی دیگر بخشد. در همین راستا خداوند از انسانها می خواهد تا همواره در تمام کارهای خویش از آغاز تا انجام متوجه خداوند بوده و از وی درخواست موفقیت در کارها را داشته باشند. (اسراء آیه 80)
خداوند یکی از آداب کار کردن را انجام آن با یاد و نام خود دانسته و آن را به عنوان یک فضیلت مورد تاکید قرار داده است. لذا سوره حمد را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می کند و در آیات 29 و 30 و 41 سوره هود نشان می دهد که این روش تا چه اندازه ارزشی و دارای فضیلت است.
البته از آن جایی که مالک همه هستی خداوند است، باید به این نکته نیز توجه کرد که اراده الهی پیش از هر اراده و مشیتی است. پس لازم و بایسته است تا با گفتن ان شاءالله در کارها از خداوند بخواهیم تا هر کاری را به سامان رساند و در مسیر خیر قرار دهد. (کهف، آیات 23 و 24)
اگر کارهای نیک را با اندیشه نیک انجام دهیم و از خداوند توفیق بخواهیم امید است که کارهای ما همان گونه باشد که رهبری انقلاب از ما خواسته است. از این جا می توان به سادگی دریافت که همت بلند همان است که آدمی کارهای خویش را با آرمان های پیش گفته آغاز کند و از خداوند بخواهد تا کارهایش در راستای دست یابی به آثاری چنان بزرگ باشد که در بالا گفته شد.
مطابق آیه 60 سوره غافر تکبر و دعا نکردن به عنوان گناهی بزرگ که باعث ورود به جهنم میشود، معرفی شده است.
ماه مبارک رمضان، ماه نزول قرآن و به فرموده اهل بیت(ع) بهار آن است. اگر چه تلاوت آیات قرآن و حتی نگاه کردن به صفحات قرآن کریم نیز دارای اجر و پاداش الهی است؛ اما تدبّر در آیات قرآن دستور اکید خود قرآن و سفارش جدی پیامبر اکرمص) و ائمه اطهار(ع) است، تا جایی که فرمودهاند در تلاوت قرآنی که همراه با تدبر نباشد، خیری نیست.
گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس در روزهای ماه مبارک رمضان با مطالبی با عنوان «یک آیه، یک درس» به تدبر در یکی از آیات قرآن پرداخته و درسهایی را که میتوان از آن آیه شریفه گرفت، مطرح میکند. امید است پس از ماه مبارک، خوانندگان گرامی با 30 آیه قرآن مأنوس و با ترجمه و مفهوم و درسهای آن آیات آشنا شده باشند.
اما امروز آیه 60 سوره غافر است: «وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ».
پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبر ورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ میشوند.» (1)
یکی از مهمترین آیات قرآن کریم در موضوع دعا و نیاش، همین آیه شریفه است، در قسمت اول آیه بر استجابت دعا تأکید شده است و در بخش دوم نیز تکبر و دعا نکردن به عنوان گناهی بزرگ که باعث ورود به جهنم میشود، معرفی شده است.
در نگاه اول، از عبارت «ادعونی استجب لکم» چنین برداشت میشود که هر دعایی مورد اجابت قرار میگیرد؛ اما حدیث شریف ثقلین و روایات فراوان دیگر به ما میآموزد که بدون روایت و تبیین رسول خدا (ص) و اهل بیت پاک او (ع) نمیتوان آیات قرآن را تفسیر کرد و حتما باید آیات قرآن را با توضیح معصومان (ع) مورد توجه قرار دارد.
وقتی به سراغ روایات ائمه اطهار (ع) می رویم میبینیم که برای دعا، آداب و شرایطی قرار دادهاند که رعایت و عدم رعایت آنها در استجابت دعا تأثیر دارد. برای نمونه در آداب و شرایط دعا رسول گرامی اسلام (ص) فرمودهاند: «در حالی خداوند را بخوانید که به جابت او یقین دارید».(2)
امام صادق (ع) ضمن روایتی فرمودند: «دعا از خداوند متعال پوشیده میماند (اجابت نمیشود)تا آن که بر محمد و آل محمد (ص) صلوات فرستاده شود.»(3).
میتوان آداب و شرایط برگرفته از روایات را در امور زیر خلاصه کرد:
آداب ظاهری دعا:
1- طهارت، 2- استعمال عطر 3- رو به قبله بودن 4- صدقه دادن 5- بدون عجله دعا کردن 6- اصرار و پافشاری کردن در دعا 7- نام بردن حاجت 8- آمین گفتن 9- گریه کردن در نیایش 10- اعتراف به گناهان 11- اظهار خشوع 12- تعمیم دادن دعا برای دیگران 13- شروع و ختم دعا با صلوات 14- مدح و ثنای الهی قبل از درخواست حاجات
آداب باطنی (قلبی و اعتقادی) دعا:
1- ایمان به حضرت حق و قدرت بیپایانش
2- رجاء و امیدواری به رحمت خداوند
3- خوش گمانی و حسن ظن به خداوند
4- انکسار قلب و شکستگی دل در حین نیاش
5- ناامیدی کامل از غیر خدا
باید گفت اگر کسی با رعایت این آداب و شرایط به دعا کردن پرداخت ، دعای او به اجابت نزدیکتر است.
نکته مهم دیگر مصلحت دعا کننده است. خداوند با علم بیپایانش میداند که اجابت دعای این بنده به نفع او و یا به ضرر اوست. در دعای شریف افتتاح که ویژه شبهای ماه مبارک رمضان است میخوانیم: «ولعل الذی أبطأ عنی هو خیر لی، لعلملک بعاقبة الأمور» (4) یعنی خدایا اگر در برآورده شدن برخی حاجات من، تأخیر شده است، علت آن علم تو به عاقبت امور است. پس حواسمان باشد با تأخیر در اجابت دعاهایمان، زبان به گلایه باز نکنیم و در هر صورت به قضای الهی راضی باشیم.
در قسمت دوم این آیه شریفه از دعا به عبادت یاد شده است عبارتی که ترک آن موجب ورود به دوزخ است!
این که دعا کردن مسئلهای است که در روایات هم مورد تأکید قرار گرفته است؛ رسول اسلام (ص) فرمودند: «الدعاء مخالعبادة؛ دعا مغز عبادت است.» (5)
از انضمام این روایت با آیه شریفه مورد بحث، اهمیت دعا کردن استنباط میشود.
عاشق که شد که یار بحالش نظر نکرد/ ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
آری، اجابت نزدیک است، خدا قاضیالحاجات است. حضرت حق مجیب است و … اما آیا ما چقدر اهل دعائیم؟ به چه میزان آداب دعا را رعایت میکنیم؟ و … خدایا! در تمام سال و بالاخص در این ماه مبارک به ما توفیق دعا و نیایش مرحمت فرموده و ادعیه ما را به اجابت خویش قرین فرما. آمین یا ربالعالمین.
پینوشتها:
(1). ترجمه قرآن کریم: آیت الله مکارم شیرازی
(2). وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 53
(3). عدة الداعی، ص 278
(4) . مفاتیحالجنان، اعمال ماه مبارک رمضان
(5). وسائلالشیعه، جلد 7، صفحه 27
سبحان الله- پاک و منزه است خدا ، و الحمد لله- و ستایش و سپاس مخصوص خداست ، و لا اله الا الله- و معبودى بجز خدا نیست ،و الله اکبر- و خدا بزرگترین است .
دانستن این چهار خصوصیت در شکل گرفتن یک تلقى درست و کامل از توحید داراى تأثیرى عمیق است . زیرا هر یک از این چهار خصوصیت یک بدنه و یک نما از عقیده توحید را نشان مىدهند .
تکرار این جملات فقط بدان خاطر نیست که بر معرفت ذهنى انسان و آگاهى و اطلاع او افزوده شود ، بلکه دانستن صفات و خصوصیات خدا و تکرار ذکر او، بزرگترین فایدهاش باید این باشد که در انسان حرکت و مسئولیتى پدید آید و وظیفه و تکلیفى فراخور آن حقیقتى که بدان معرفتیافته بر دوش او گزارده شود .
سبحان الله
خدا پیراسته و پاک است ، از داشتن شریک، از ظلم، از مخلوق بودن ، از انجام کارى بر خلاف حکمت و مصلحت ، از همه نقایص و کمبودها و پلیدی هایى که در موجودات هست و از همه صفاتى که لازمه مخلوق بودن و« ممکن »بودن می باشند .
با گفتن این جمله و یادآورى این خصوصیت براى خدا نمازگزار به یاد مىآورد که در مقابل چه موجود و چه ذات قابل ستایشى به کرنش و تعظیم برخاسته است . احساس مىکند تعظیم و تواضع او در برابر نیکى و کمال مطلق انجام شده است ، ذکر سبحان الله ، پاکى و نزاهتخدا را به ما مىآموزد.
و الحمد لله
بشر در سراسر تاریخ پر ملال زندگىاش همواره به خاطر برخورداری هاى گوناگون ، به خاطر گرفتن امتیازهاى کوچک و بزرگ ، به خاطر چند روزى بیشتر زیستن و حتى در موارد بسیار، به خاطر نان بخور و نمیرش در برابر کسانى که در خلقت با او برابر بوده و هیچ مایه اصیلى را از او بیشتر و سرشارتر نداشتهاند ، زبان به ستایش و سپاس گشوده و تن و جان خود را تسلیم صاحب نعمتان کرده است.
به یاد آوردن اینکه « همه سپاسها و ستایشها از آن خداست» مىفهماند که نعمتها همه از آن خداست ، پس هیچ کس به حقیقت ، مالک چیزى نیست تا از آن راه بتواند ، و حق داشته باشد کسى را اسیر و مطیع و بنده خویش سازد.
تسبیح (سبحان الله) به معنای اعلام انزجار از طرز فکر مشرکان است : «سبحان الله عما یشرکون»(حشر/23 ) و «سبحان الله عَما یصفون» (صافات/159 ) ؛ در حقیقت ، « سبحان الله » تبرّی عمومی از همه کسانی است که نسبت به خدای سبحان دارای بینش شرک آلودند
و لا اله الا الله
این ، شعار اسلام که نمودارى از جهان بینى و ایدئولوژى را به تصویر کشیده است .
در این شعار یک « نفى » و یک « اثبات » وجود دارد .
نخست ، همه قدرتهاى طاغوتى و غیر خدایى را نفى مىکند . خود را از بردگى هر نیروى اهریمنى نجات مىدهد . هر دست و بازویى را که به شکلى او را به راهى مىکشاند ، قطع مىکند ،هر قدرتمندى جز خدا و هر نظامى جز نظام الهى و هر انگیزهاى جزانگیزههاى خداپسند را به دور مىریزد و خود را از همه زبونیها و ذلتها و اسارتها ، بندها و بندگیها مىرهاند .
و الله اکبر
پس از آن ، یک انسان عادى که هنوز با واقعیت هاى جاهلى دست به گریبان است ، احساس غربت و وحشت مىکند و خود را تنها مىیابد . در این لحظه ی غربت است که نیازمند قدرتی مافوق بشری به سراغ او می آید :
الله اکبر-خدا بزرگتر است: از همه چیز، از همه کس ، از همه قدرتها و قدرتمندیها ، از آنکه بتوان او را به وصف آورد . طراح سنتها و قانونهاى تکوینى جهان ، چه در طبیعت و چه در تاریخ ، اوست . پس پیروزى نهایى که در گرو سازگارى با این قوانین و سنتهاست ، تنها در پایبندى به فرمان او میسر است و بندگان و فرمانبران او تنها جبهه پیروزمند در کشمکش تاریخى بشریتاند.
کسى که در برابر قدرت گونههاى بشرى خود را کوچک و ضعیف و بىاراده مىیابد ، اگر بفهمد و بداند که برترین قدرتها خداست دلش اطمینان و آرامش مىیابد و در باطنش نیرویى بی سابقه شعله مىکشد ، و همین است که او را برترین و نیرومندترین از همه مىسازد.
چهار ذکر تسبیحات اربعه چه ارتباطی با هم دارند؟
تسبیح (سبحان الله) به معنای اعلام انزجار از طرز فکر مشرکان است : «سبحان الله عما یشرکون»(حشر/23 ) و «سبحان الله عَما یصفون» (صافات/159 ) ؛ در حقیقت ، « سبحان الله » تبرّی عمومی از همه کسانی است که نسبت به خدای سبحان دارای بینش شرک آلودند .
تحمید « الحمد لله » یعنی حمد مخصوص خداوند است و چون خدا میدانست که بندگان ، شکر او را به طور شایسته ادا نمی کنند ، خودش بر خود ، حمد روا داشت . یعنی او خود را چنین حمد کرده است ، تا دیگران آگاه شوند .
اما تهلیل (لا اله الاّ الله) برای نفی هر گونه الهه باطل و اثبات الوهیت خداوند هستی است ، (لا اله الاّ الله) کلمه توحید است و هیچ عملی بدون آن مقبول نیست : « لایَقبل اللهُ الأَعمال اِلا بَها و هی کَلِمة التقوی» (بحار/ج 9 /ص 294)
حتی خیرات کافر نیز مورد قبول نیست ، زیرا اگر کسی اهل «لا اله الاّ الله » نبود ، ترازوی اعمالش سبک است و کسی که میزان اعمال او سبک و تهی باشد ، اهل دوزخ است :
« و أَما مَن خَفّت مَوازینه فأُمه هاویة و ما أَدریک ماهیة نار حامیة »(قارعه/ 8-11)
از این رو تهلیل ، کلمه تقواست و کلمهای است که ترازوی اعمال انسان را سنگین میکند: « یَثقل لله بها المَوازین یَوم القیامة» (بحار/ج 9 /ص294) و وقتی ترازو سنگین شد ، صاحب عمل در « عیشة راضیة » به سر میبرد: « فأما مَن ثَقلت مَوازینه فهو فی عیشةٍ راضیة » ( قارعه/ 6-7 )
آنگاه در تفسیر تکبیر (الله اکبر) فرمود: « فهی کلمة أَعلی الکَلمات و أحبها الی الله عزّ و جلّ »(بحارالانوار / ج9 /294) ؛ کلمه تکبیر از سایر کلمات ، برجسته تر و نزد خداوند محبوبتر است .
امام صادق علیه السلام مى فرماید: یکى از سخت ترین و مهم ترین امورى که خداوند بر خلق خود لازم کرده ، ذکر کثیر است ، آنگاه فرمود: منظورم ذکرِ ((سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر)) نیست ، گرچه این هم جزء آن است ، لکن مرادم ((ذِکْرُ اللّهِ عِنْدَ ما اَحَلَّ وَ حَرَّمَ)) یاد خدا بهنگام کارهاست
جایگاه تسبیح
تسبیح و تنزیه خدا، ریشه تمام عقاید و تفکرات صحیح اسلامى است :
توحید ، یعنى منزّه دانستن خدا از شریک ؛ « سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یُشْرِکوُنَ» (طور/ 43)
عدل ، یعنى منزّه دانستن خدا از ظلم ؛ « سُبْحانَ اللّهِ اِنّا کُنّا ظالِمینَ » (قلم / 29 )
نبوت و امامت ، یعنى منزه دانستن خدا از بى هدفى ، بى برنامگى و رهاکردن مردم در دریاى هوس ها و سلیقه ها ؛ « وَ ما قَدَروُا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِذْ قالُوا ما اَنْزَلَ اللّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَئ ؛ آنها مى گویند خداوند پیامبرى نفرستاده ، در حقیقت خدا را درست نشناخته اند.»(انعام / 91 )
معاد، یعنى منزه دانستن خدا از اینکه آفرینش را پوچ و باطل ، و پایان جهان را نابودى قرار دهد؛ « رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَک »(آل عمران / 191) ، « اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ اَنَکُمْ اِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ ؛ آیا گمان کردید ما شما را بیهوده آفریدیم و بازگشت شما بسوى ما نیست ؟»(مؤمنون / 115) آرى خدا از این کار عبث و بیهوده منزّه است .
تسبیح خدا، نه فقط سرچشمه عقاید اسلامى ، بلکه مایه بسیارى از کمالات روحى و معنوى است :
سبحان اللّه ، سرچشمه رضاست . اگر او را از هر نقصى منزّه بدانیم ، به مقدّرات او رضا مى دهیم و تسلیم مشیّت حکیمانه او مى شویم .
سبحان اللّه ، سرچشمه توکل است . کسى که از هر نیازى بدور و از هر ضعف و عجزى منزّه است ، چرا بر او تکیه و توکل نکنیم ؛ « سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِّىُ »(یونس / 68)
سبحان اللّه ، مایه عشق به خداست . ذاتى که از هر عیب و نقص پاک باشد ، محبوب انسان است و به او عشق مى ورزد.
سبحان اللّه ، مقدمه حمد و ستایش خداست . ستایش از ذاتى که هیچ زشتى و ناپسندى در او راه ندارد . لذا در تسبیحات اربعه ، سبحان اللّه مقدم بر الحمدلِلّه آمده است .
سبحان اللّه ، کلید نجات از همه خرافات و بافته هاى بشرى است ؛ « فَسُبْحانَ اللّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمّا یَصِفُونَ » (انبیاء /22)
به فرموده على علیه السلام ذکر حضرت ابراهیم بهنگام ساختن خانه کعبه، ((سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَر)) بوده است
پاداش تسبیح
امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل مى کند که وقتى بنده اى (( سُبْحانَ اللّهِ )) مى گوید ، هرچه زیر عرش الهى است همراه او تسبیح مى گوید و به گوینده این کلمه ده برابر پاداش مى دهند و وقتى (( اَلْحَمْدُ لِلّهِ)) مى گوید ، خداوند نعمت هاى دنیا را بر او ارزانى مى دارد تا با خدا ملاقات کند و بر نعمت هاى آخرت وارد شود .(وسائل الشیعه / ج 7 / ص 187)
تسبیح عملى
امام صادق علیه السلام مى فرماید: یکى از سخت ترین و مهم ترین امورى که خداوند بر خلق خود لازم کرده ، ذکر کثیر است ، آنگاه فرمود: منظورم ذکرِ ((سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر)) نیست ، گرچه این هم جزء آن است ، لکن مرادم ((ذِکْرُ اللّهِ عِنْدَ ما اَحَلَّ وَ حَرَّمَ)) یاد خدا بهنگام کارهاست ، اگر کارى اطاعتِ خداست ، انجام دهد و اگر معصیت اوست ترک کند.(کافی / ج 2 / ص 80)
تکرار تسبیح
شخصى وارد خانه امام صادق شد. آن حضرت را در حال رکوع دید که به تسبیح خدا مشغول است و تا 60 مرتبه تسبیح را تکرار کرد و در سجده تا 500 مرتبه .(وافی / ج 2 / ص 107)
تکرار تسبیح ، نه فقط در نماز، بلکه در مناسک حج مطرح است . هنگام نظر به حجرالاسود، بهنگام سعى بین صفا و مروه و موارد دیگر تکرار تسبیح سفارش شده است .
چنانکه در نماز، علاوه بر ذکر رکوع و سجود، در رکعت سوّم و چهارم نیز تکرار تسبیحات اربعه آمده است که طبق روایات شیعه و سنّى مراد از باقیات الصالحات در آیه 46 سوره کهف ، همین تسبیحات اربعه است .(المیزان / ج 13 / ص 540) چنانکه به فرموده على علیه السلام ذکر حضرت ابراهیم بهنگام ساختن خانه کعبه ، ((سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَر)) بوده است .
(وسائل الشیعه / ج 4 / ص 1207 )
بسم الله الرحمن الرحیم
کاروانِ ستاره ها، امشب در زیباترین جشنِ عشق و سرور حاضرند؛ شبی که از ناوکِ مژگانِ فرشتگان، غزلِ محبت میبارد و لحظه ها، بی صبرانه در گذرگاهِ وصالِ دو شاخه ی مهربانی، پایکوبی می کنند. صدای افلاکیان، سکوت را پس می زند و خورشید، شعاعِ عشق میگسترد. قصرِ شادمانی، از استواری ایمان، برخود می لرزد. دست های تقدیر، در پیِ شکوفه های اخلاصند و نسترن ها، می آیند تا حضور زهرا سلام الله علیها و علی علیه السلام را جشن بگیرند. غبار قدم هایشان، چونان ژاله ای، طراوت گل هایِ زند گی را بی قرار می سازد.
خانه کوچک علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام کهکشانی میشود که یازده خورشید تابناک از مدار نورانی آن سر برمیآورند و عالمی را در نور عظمت خود غرق میکنند. پیوند علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام عرش را مَسرور می کند و پایه های دین خدا را استوار.
اول ذیحجه سالروز ازدواج امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها را به پیشگاه با عظمت حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه و عموم شیعیان و ارادتمندان اهل بیت علیهم السلام تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
حضرت فاطمه علیه السلام چون به سن ازدواج رسید، اکثر بزرگان و شخصیت هاى برجسته عرب مسلمان، به مقام خواستگارى برآمدند، ولى رسول خدا با عکسالعمل منفى همه را مأیوس کرد و در برابر اصرار آنان خشمگین شد....
حتى در تاریخ و حدیث آمده است: از جمله خواستگاران، دو مرد ثروتمند و توانگر عبدالرحمن عوف و عثمان بن عفان بودند. آنان ثروت خود را به رخ پیامبر صلى اللَّه علیه و آله کشیده. مثل سایر دنیاپرستان دم از مهریه زیاد و رفاه زندگى سر دادند و مىگفتند: ما حاضریم در برابر ازدواج با فاطمه علیهاالسلام یک صد شتر گران قیمت و ده هزار دینار طلا مهریه دهیم.
«فغضب النبى صلى اللَّه علیه و آله من مقالتهما... و قال لعبد الرحمن: انک تهول على بمالک؟!
رسول خدا از سخن آنان به خشم آمده و به عبدالرحمن فرمودند: آیا مىخواهى از طریق مال دنیا مرا فریب دهى؟!
در احادیث دیگرى از طریق شیعه و سنى آمده است که خلیفهى اول و دوم نیز به ترتیب به خواستگارى فاطمه علیه السلام آمدند و خیلى سماجت کردند، ولى جوابى گرفتند که دیگران مأیوسانه گرفته بودند.
اینک توجه خوانندگان عزیز را به چند حدیث در این زمینه جلب مىکنم:
1- ان ابابکر و عمر خطبا فاطمه علیه السلام، فرد هما رسولاللَّه (ص) و قال: لم اومر بذلک، فخطبها على علیهالسلام فزوجه ایاها.
حکم بن ظهیر از سدى نقل مىکند که: ابوبکر و عمر هر دو به خواستگارى حضرت فاطمه علیهاالسلام آمده، ولى رسول خدا هر دو را رد کرد و فرمود: من به این کار مأمور نیستم. سپس على علیهالسلام از او خواستگارى نمود، حضرت فاطمه علیهاالسلام را به تزویج او درآورد.
2- عن على علیهالسلام: خطب ابوبکر و عمر فاطمه الى رسولاللَّه (ص) فابى رسولاللَّه علیهما، فقال عمر: انت لها یا على!....
على علیهالسلام نقل مىکند: ابوبکر و عمر به سراغ فاطمه آمدند، ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله خواستگارى آنان را نپذیرفت، آنگاه عمر گفت: یا على تو به سراغ او برو....
3- عن عبداللَّه بن بریده، عن ابیه،: ان ابابکر و عمر خطبا فاطمه الى النبى (ص) فقال: انها صغیره، فخطبها على علیهالسلام فزوجها منه.
عبدالله برید از پدرش نقل مىکند: ابوبکر و عمر از فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله خواستگارى کردند، ولى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: او صغیر است و چون على علیهالسلام خواستگارى کرد به او تزویج فرمود.
4- عن انس بن مالک: جاء ابوبکر الى النبى فقعد بین یدیه فقال:... تزوجنى فاطمه! فسکت عنه، او قال: اعرض عنه، فرجع ابوبکر الى عمر فقال: هلکت و اهلکت. قال: و ماذاک؟ قال: خطبت فاطمه الى النبى فاعرض عنى قال: مکانک حتى آتى النبى فاطلب مثل الذى طلبت، فاتى عمر النبى فقعد بین یدیه فقال: یا رسولاللَّه،! تزوجنى فاطمه! فاعرض عنه....
انس بن مالک، که یکى از دشمنان امیرالمؤمنین علیهالسلام و از طرفداران سرسخت خلفاى ثلاثه به شمار مىآید، مىگوید: ابوبکر به حضور پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله رسیده و از خدمات و سوابق خویش بسیار تعریف کرد. آنگاه گفت مىخواهم دخترت فاطمه علیهاالسلام را به من تزویج کنى. پیامبر اسلام چون این سخن بشنید، با وى سخنى نگفته و از او چهره برگردانید و ابوبکر با شرمندگى به پیش عمر آمد و چنین اظهار داشت.
من دیگر هلاک شدم. عمر گفت: مگر چه شده؟ ابوبکر جواب داد: من به خواستگارى فاطمه علیهاالسلام رفته بودم، ولى....
عمر گفت: اجازه بده من نیز خواستگارى کنم، این بگفت و به سراغ خانهى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آمد و مو به مو سخنان ابوبکر را تکرار کرد، ولى جواب همان بود که رفیق دیرینش شنیده بود. لذا عمر با شرمندگى بیشتر به نزد ابوبکر برگشت و چنین سخن آغاز کرد:
او منتظر فرمان الهى است، هان رفیق! هرچه زودتر بلند شو تا به سراغ على علیهالسلام رویم و از او درخواست کنیم که مانند ما به خواستگارى فاطمه برخیزد....
این احادیث که همگى آنها از طریق اهل سنت نقل گردید، مىرساند که شیوخ عرب و بزرگان قریش و از جمله خلفاى ثلاثه با تمام سماجت از فاطمه ى زهرا خواستگارى کرده و از خود مدح و ستایش نمودهاند.... ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله همهى آنان را رد کرده و طبق فرمان الهى با درخواست امیرالمؤمنین موافقت نموده است.
پیامک ها:
عاقد: خدا
شاهد: رسول خدا (صلی الله علیه واله)
دفتر: لوح محفوظ
مکان: عرش
عروس: کوثر
داماد: حیدر
سالروز ازدواج آسمانیشان مبارک
...................................
لباس یاس برتن کرد زهرا
کنار دست او بنشست مولا
محمدخطبه خواند زهرا بلی گفت،
غلط گفتم بلی نه "یاعلی" گفت.
*سالروز این پیوند آسمانی مبارک
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادواره سرتیپ پاسدار شهید حاج حبیب لک زائی
چهارده توصیه حیات بخش از آیت الله دهکردی
رمضان ماه مسابقه
تبریک
اینگونه نهی از منکر کنید
شهدای هفتم تیر
بازخوانی حادثه 6 تیر 60 (ترور مقام معظم رهبری)
گل صداقت
شناخت امام حسین علیه السلام واجب است.
بار الها درد را درمان توئى
[عناوین آرشیوشده]