سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در شگفتم از آن که نومید است و آمرزش خواستن تواند . [نهج البلاغه]
 
شنبه 90 آذر 5 , ساعت 7:51 عصر

از ارزنده‏ترین آثار و برکات مجالس عزادارى و گریه بر ابى عبدالله حسین (علیه السلام) حفظ رمز نهضت حسینى است .
براستى ؛ چرا در دوران منحوص سلاطین و پادشاهان جور از برپایى مجالس عزاى اهل بیت (علیه السلام) به خصوص سالار شهیدان جلوگیرى مى شد؟ آیا نه این است که عزاى حسینى و امامان شیعه، سبب مى شود که سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از ظلم‏هاى حکومتها آگاهى دهند و انگیزه قیام آن حضرت که امر به معروف و نهى از منکر است به اطلاع مردم برسد؟
آرى، اینگونه مجالس، آموزشگاهها و دانشگاههایى است که به بهترین روش و زیباترین اسلوب مردم را به سوى دین خوانده و عواطف را آماده مى‏کند و جاهلان و بى‏خبران را از خواب سنگین غفلت بیدار مى‏سازد و نیز در این مجالس است که مردم ، دیانت را همراه با سیاست، از مکتب حسین بن على (علیه السلام) مى‏آموزند.
گریه بر سید الشهدا (علیه السلام) و تشکیل مجالس عزاى حسینى نه تنها اساس مکتب را حفظ مى‏کند، بلکه باعث مى‏گردد شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند.
کدام اجتماعى است که در عالم چنین اثرى را از خود بروز داده باشد؟ کدام حادثه‏اى است مانند حادثه جانسوز کربلا که از دوره وقوع تاکنون و بعدها بدینسان اثر خود را در جامعه بشریت گذارده ، و روز به روز دامنه آن وسیعتر و پیروى و تبعیت از آن بیشتر گردد؟ از این رو باید گفت که در حقیقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت مقدس امام حسین (علیه السلام) و در نتیجه حافظ اسلام وضامن بقاى آن است .
تشکیل مجالس عزادارى حسین، نه تنها اساس مکتب را حفظ کرده و مى‏کند بلکه به علاوه سبب آن گردید که شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند.
«موریس دوکبرى» مى‏نویسد: «اگر مورخین ما، حقیقت این روز را مى‏دانستند و درک مى‏کردند که عاشورا چه روزى است ، این عزادارى را مجنونانه نمى پنداشتند . زیرا پیروان حسین به واسطه عزادارى حسین مى‏دانند که پستى و زیر دستى و استعمار را نباید قبول کنند . زیرا شعار پیشرو و آقاى آنان تن به زیر بار ظلم و ستم ندادن است.
قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسین نشان مى‏دهد که چه نکات دقیق و حیات بخشى مطرح مى شود ،در مجالس عزادارى حسین گفته مى شود که حسین (علیه السلام) براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت؛ پس بیایید ،ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیر دستى استعمار گرایان خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم.


شنبه 90 آذر 5 , ساعت 7:19 عصر

احادیث منتخب امام حسین (علیه السلام)

1- قالَحُسَیْنِ بن علىّ(علیه السلام):
إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَهً فَتِلْکَ عِبادَهُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَهً فَتِلْکَ عِبادَهُ الْعَبْیدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَهٌ الْأحْرارِ، وَ هِیَ أفْضَلُ الْعِبادَهِ.([1])
حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمود: همانا عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى کنند که آن یک معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اى دیگر از روى ترس خداوند را عبادت و ستایش مى کنند که همانند عبادت و اطاعت نوکر از ارباب باشد و طائفه اى هم به عنوان شکر و سپاس از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى نمایند; و این نوع، عبادت آزادگان است که بهترین عبادات مى باشد.
2- قالَ(علیه السلام): إنَّ أجْوَدَ النّاسِ مَنْ أعْطى مَنْ لا یَرْجُوهُ، وَ إنَّ أعْفَى النّاسِ مَنْ عَفى عَنْ قُدْرَه، وَ إنَّ أَوْصَلَ النّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ.([2])
فرمود: همانا سخاوتمندترین مردم آن کسى است که کمک نماید به کسى که امیدى به وى نداشته است.
و بخشنده ترین افراد آن شخصى است که ـ نسبت به ظلم دیگرى با آن که توان انتقام دارد ـ گذشت نماید.
صله رحم کننده ترین مردم و دید و بازدید کننده نسبت به خویشان، آن کسى ست که صله رحم نماید با کسى که با او قطع رابطه کرده است.
3- قیلَ: مَا الْفَضْلُ؟ قالَ (علیه السلام): مُلْکُ اللِّسانِ، وَ بَذْلُ الاْحْسانِ، قیلَ: فَمَا النَّقْصُ؟ قالَ: التَّکَلُّفُ لِما لا یُعنیکَ.([3])
از حضرت سؤال شد کرامت و فضیلت انسان در چیست؟
در پاسخ فرمود: کنترل و در اختیار داشتن زبان و سخاوت داشتن، سؤال شد نقص انسان در چیست؟ فرمود: خود را وا داشتن بر آنچه که مفید و سودمند نباشد.
4- قالَ(علیه السلام): النّاسُ عَبیدُالدُّنْیا، وَ الدّینُ لَعِبٌ عَلى ألْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ، فَإذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّیّانُونَ.([4])
فرمود: افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و براى إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند ـ و سنگ اسلام را به سینه مى زنند ـ .
پس اگر بلائى همانند خطر ـ مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیّت، ... ـ انسان را تهدید کند، خواهى دید که دین داران واقعى کمیاب خواهند شد.
5- قالَ(علیه السلام): إنَّ الْمُؤْمِنَ لا یُسىءُ وَ لا یَعْتَذِرُ، وَ الْمُنافِقُ کُلَّ یَوْم یُسىءُ وَ یَعْتَذِرُ.([5])
ضمن فرمایشى فرمود: همانا شخص مؤمن خلاف و کار زشت انجام نمى دهد و عذرخواهى هم نمى کند.
ولى فرد منافق هر روز مرتکب خلاف و کارهاى زشت مى گردد و همیشه عذرخواهى مى نماید.
6- قالَ(علیه السلام): إعْمَلْ عَمَلَ رَجُل یَعْلَمُ أنّه مأخُوذٌ بِالاْجْرامِ، مُجْزى بِالاْحْسانِ.([6])
فرمود: کارها و أمور خود را همانند کسى تنظیم کن و انجام ده که مى داند و مطمئن است که در صورت خلاف تحت تعقیب قرار مى گیرد و مجازات خواهد شد.
و در صورتى که کارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت.
7- قالَ(علیه السلام): عِباداللهِ! لا تَشْتَغِلُوا بِالدُّنْیا، فَإنَّ الْقَبْرَ بَیْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْعُلُوا.([7])
فرمود: اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا ـ و تجمّلات آن ـ قرار ندهید که همانا قبر، خانه اى است که تنها عمل ـ صالح ـ در آن مفید و نجات بخش مى باشد، پس مواظب باشید که غفلت نکنید.
8- قالَ(علیه السلام): لا تَقُولَنَّ فى أخیکَ الْمُؤمِنِ إذا تَوارى عَنْکَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ أنْ یَقُولَ فیکَ إذا تَوارَیْتَ عَنْهُ.([8])
فرمود: سخنى ـ که ناراحت کننده باشد ـ پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن که دوست داشته باشى که همان سخن پشت سر خودت گفته شود.
9- قالَ(علیه السلام): یا بُنَىَّ! إیّاکَ وَظُلْمَ مَنْ لایَجِدُ عَلَیْکَ ناصِراً إلاّ اللهَ.([9])
فرمود: بپرهیز از ظلم و آزار رساندن نسبت به کسى که یاورى غیر از خداوند متعال نمى یابد.
10- قالَ(علیه السلام): إنّی لا أری الْمَوْتَ إلاّ سَعادَه، وَ لاَ الْحَیاهَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَماً.([10])
فرمود: به درستى که من از مرگ نمى هراسم و آن را جز سعادت نمى بینم; و زندگى با ستمگران و ظالمان را عار و ننگ مى شناسم.
11- قالَ(علیه السلام): مَنْ لَبِسَ ثَوْباً یُشْهِرُهُ کَساهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ ثَوْباً مِنَ النّارِ.([11])
فرمود: هرکس لباس شهرت - و انگشت نما از هر جهت - بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسى از آتش مى پوشاند.
12- قالَ(علیه السلام): أنَا قَتیلُ الْعَبَرَهِ، لایَذْکُرُنى مُؤْمِنٌ إلاّ اِسْتَعْبَرَ.([12])
فرمود: من کشته گریه ها و اشک ها هستم، هیچ مؤمنى مرا یاد نمى کند مگر آن که عبرت گرفته و اشک هایش جارى خواهد شد.
13- قالَ(علیه السلام): لَوْ شَتَمَنى رَجُلٌ فى هذِهِ الاُْذُنِ، وَ أَوْمى إلىَ الْیُمْنى، وَ اعْتَذَرَ لى فىِ الاُْخْرى لَقَبِلْتُ ذلِکَ مِنْهُ، وَ ذلِکَ أَنَّ أَمیرَ الْمُؤْمِنینَ (علیه السلام) حَدَّثَنى أَنَّهُ سَمِعَ جَدّى رَسُولَ اللهِ (صلى الله علیه وآله)یَقُولُ: لا یَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ یَقْبَلِ الْعُذرَ مِنْ مُحِقٍّ أَوْ مُبْطِل.([13])
فرمود: چنانچه با گوش خود بشنوم که شخصى مرا دشنام مى دهد و سپس معذرت خواهى او را بفهمم، از او مى پذیرم و گذشت مى نمایم، چون که پدرم امیرالمؤمنین علىّ (علیه السلام) از جدّم رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت نمود: کسى که پوزش و عذرخواهى دیگران را نپذیرد، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد.
14- قیلَ لِلْحُسَیْنِ بن علىّ(علیه السلام): مَنْ أعْظَمُ النّاسِ قَدْراً؟
قالَ: مَنْ لَمْ یُبالِ الدُّنْیا فى یَدَیْ مَنْ کانَتْ.([14])
از حضرت سؤال شد: با شخصیّت ترین افراد چه کسى است؟
در جواب فرمود: آن کسى است که اهمیّت ندهد که دنیا در دست چه کسى مى باشد.
15- قالَ(علیه السلام): مَنْ عَبَدَاللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ، آتاهُ اللهُ فَوْقَ أمانیهِ وَ کِفایَتِهِ.([15])
فرمود: هرکس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش نماید; خداى متعال او را به بهترین آرزوهایش مى رساند و امور زندگیش را تأمین مى نماید.
16- قالَ(علیه السلام): احْذَرُوا کَثْرَهَ الْحَلْفِ، فِإنَّهُ یَحْلِفُ الرَّجُلُ لِعَلَل أرَبَعَ: إمّا لِمَهانَه یَجِدُها فی نَفْسِهِ، تَحُثُّهُ عَلى الضَّراعَهِ إلى تَصْدیقِ النّاسِ إیّاهُ. وَ إمّا لِعَىّ فی الْمَنْطِقِ، فَیَتَّخِذُ الاْیْمانَ حَشْواً وَصِلَهً لِکَلامِهِ. وَ إمّا لِتُهْمَه عَرَفَها مِنَ النّاسِ لَهُ، فَیَرى أَنَّهُمْ لایَقْبَلُونَ قَوْلَهُ إلاّ بِالْیَمینِ. وَ إمّا لاِرْسالِهِ لِسانَهُ مِنْ غَیْرِ تَثْبیت.([16])
فرمود: خود را از قسم و سوگند برهانید که همانا انسان به جهت یکى از چهار علّت سوگند یاد مى کند: در خود احساس سستى و کمبود دارد، به طورى که مردم به او بى اعتماد شده اند، پس براى جلب توجّه مردم که او را تصدیق و تأیید کنند، سوگند مى خورد.
و یا آن که گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است، و مى خواهد با سوگند، سخن خود را تقویت و جبران کند.
و یا در بین مردم متّهم است ـ به دروغ و بى اعتمادى ـ پس مى خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف نماید.
و یا آن که سخنان و گفتارش متزلزل است ـ هر زمان به نوعى سخن مى گوید ـ و زبانش به سوگند عادت کرده است.
17- قالَ(علیه السلام): أیُّما إثْنَیْنِ جَرى بَیْنَهُما کَلامٌ، فَطَلِبَ أَحَدُهُما رِضَى الاْخَرِ، کانَ سابِقَهُ إلىَ الْجَنّهِ.([17])
فرمود: چنانچه دو نفر با یکدیگر نزاع و اختلاف نمایند و یکى از آن دو نفر، در صلح و آشتى پیشقدم شود، همان شخص سبقت گیرنده، جلوتر از دیگرى به بهشت وارد مى شود.
18- قالَ(علیه السلام): وَ اعْلَمُوا إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ الله عَلَیْکُمْ، فَلا تَمیلُوا النِّعَمَ فَتَحَوَّلَ نَقِماً.([18])
فرمود: توجّه داشته باشید که احتیاج و مراجعه مردم به شما از نعمت هاى الهى است، پس نسبت به نعمت ها روى، بر نگردانید; وگرنه به نقمت و بلا گرفتار خواهد شد.
19- قالَ(علیه السلام): یَا ابْنَ آدَم! اُذْکُرْ مَصْرَعَکَ وَ مَضْجَعَکَ بَیْنَ یَدَی اللهِ، تَشْهَدُ جَوارِحُکَ عَلَیْکَ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الْأقْدام.([19])
فرمود: اى فرزند آدم، بیاد آور لحظات مرگ و خواب گاه خود را در قبر، همچنین بیاد آور که در پیشگاه خداوند قرار خواهى گرفت و اعضاء و جوارحت بر علیه تو شهادت خواهند داد، در آن روزى که قدم ها لرزان و لغزان مى باشد.
20- قالَ(علیه السلام): مُجالَسَهُ أهْلِ الدِّناءَهِ شَرٌّ، وَ مُجالَسَهُ أهْلِ الْفِسْقِ ریبَهٌ.([20])
فرمود: همنشینى با اشخاص پست و رذل سبب شرّ و بد یختى خواهد گشت; و همنشینى و مجالست با معصیت کاران موجب شکّ و بدبینى خواهد شد.
21- قالَ(علیه السلام): إنَّ اللهَ خَلَقَ الدُّنْیا لِلْبَلاءِ، وَ خَلَقَ أهْلَها لِلْفَناءِ.([21])
فرمود: به درستى که خداوند متعال دنیا ـ و اموال آن ـ را براى آزمایش افراد آفریده است.
و همچنین موجودات دنیا را جهت فناء ـ و انتقال از این دنیا به جهانى دیگر ـ آفریده است.
22- قالَ(علیه السلام): لا یَأمَنُ یوم الْقِیامَهِ إلاّ مَنْ قَدْ خافَ اللهَ فی الدُّنْیا.([22])
فرمود: کسى در روز قیامت از شدائد و أحوال آن در أمان نمى باشد، مگر آن که در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد ـ و اهل گناه و معصیت نگردد ـ .
23- قالَ(علیه السلام): لِکُلِّ داء دَواءٌ، وَ دَواءُ الذُّنُوبِ الإسْتِغْفارِ.([23])
فرمود: براى هر غم و دردى درمان و دوائى است و جبران و درمان گناه، طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خداوند مى باشد.
24- قالَ(علیه السلام): مَنْ قَرَءَ آیَهً مِنْ کِتابِ الله عَزَّ وَ جَلَّ فى صَلاتِهِ قائِماً، یُکْتَبُ لَهُ بِکُلِّ حَرْف مِأهُ حَسَنَه.([24])
فرمود: هرکس آیه اى از قرآن را در نمازش تلاوت نماید، خداوند متعال در مقابل هر حرفى از آن یکصد حسنه در نامه اعمالش ثبت مى نماید.
25- قالَ(علیه السلام): سَبْعَهُ أشْیاء لَمْ تُخْلَقْ فى رَحِم: فَأوّلُها آدَمُ((علیه السلام))، ثُمَّ حَوّاء، وَ الْغُرابُ، وَ کَبْشُ إبْراهیم((علیه السلام))، وَ ناقَهُ اللهِ، وَ عَصا مُوسى ((علیه السلام))، وَ الطَّیْرُالَّذى خَلَقَهُ عیسىَبْنُ مَرْیَم (علیهما السلام).([25])
ضمن جواب سؤال هاى پادشاه روم، فرمود: آن هفت موجودى که بدون خلقت در رحم مادر، آفریده شده اند، عبارتند از:
حضرت آدم (علیه السلام) و همسرش حوّاء.
و کلاغى که براى راهنمائى دفن هابیل آمد.
و گوسفندى که براى قربانى، به جاى حضرت اسماعیل(علیه السلام) آمد.
و شترى که خداوند براى پیامبرش، حضرت صالح فرستاد.
و عصاى حضرت موسى (علیه السلام).
و هفتمین موجود آن پرنده اى بود که توسّط حضرت عیسى (علیه السلام)آفریده شد.
26- قالَ(علیه السلام): إنَّ اَعْمالَ هذِهِ الاُْمَّهِ ما مِنْ صَباح إلاّ و تُعْرَضُ عَلَى اللهِ تَعالى.([26])
فرمود: همانا ـ نامه کردار و ـ أعمال این امّت، در هر صبحگاه بر خداوند متعال عرضه مى گردد.
27- قالَ(علیه السلام): إجْتَنِبُوا الْغِشْیانَ فی اللَّیْلَهِ الَّتى تُریدُون فیها السَّفَرَ، فإنَّ مَنْ فَعَلَ ذلِکَ، ثُمَّ رُزِقَ وَلَدٌ کانَ جَوّالَهً.([27])
فرمود: در آن شبى که قصد مسافرت دارید، با همسر خود زناشوئى نکنید، که چنانچه عمل زناشوئى انجام گردد و در آن زمان فرزندى منعقد شود، بسیار متحرّک و افکارش مغشوش مى باشد.
28- قالَ(علیه السلام): الرّکْنُ الْیَمانی بابٌ مِنْ أبْوابِ الْجَنَّهِ، لَمْ یَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ، وَ إنَّ ما بَیْنَ الرُّکْنَیْنِ ـ الأسْوَد وَ الْیَمانی ـ مَلَکٌ یُدْعى هُجَیْرٌ، یُؤَمِّنُ عَلى دُعاءِالْمُؤْمِنینَ.([28])
فرمود: رُکن یَمانىِ کعبه الهى، دربى از درب هاى بهشت است و مابین رکن یمانى و حجرالأسود ملک و فرشته اى است که براى استجابت دعاى مؤمنین آمّین مى گوید.
29- قالَ(علیه السلام): إنَّ الْغِنى وَ اْلِعزَّ خَرَجا یَجُولانِ، فَلَقیا التَّوَکُلَّ فَاسْتَوْطَنا.([29])
فرمود: عزّت و بى نیازى ـ هر دو ـ شتاب زده به دنبال پناهگاهى مى دویدند، چون به توکّل برخورد کردند، آرامش پیدا نموده و آن را پناهگاه خود قرار دادند.
30- قالَ(علیه السلام): مَنْ نَفَّسَ کُرْبَهَ مُؤْمِن، فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ کَرْبَ الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ.([30])
فرمود: هرکس گره اى از مشکلات مؤمنى باز کند و مشکلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشکلات دنیا و آخرت او را اصلاح مى نماید.
31- قالَ(علیه السلام): مَنْ والانا فَلِجَدّى (صلى الله علیه وآله وسلم) والى، وَ مَنْ عادانا فَلِجَدّى عادى.([31])
فرمود: هر که ما را دوست بدارد و پیرو ما باشد، پس دوستى و محبّتش به جهت جدّم رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)مى باشد.
و هرکس با ما دشمن و کینه توز باشد، پس دشمنى و مخالفت او به جهت جدّم رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) خواهد بود.
32- قالَ(علیه السلام): یَا ابْنَ آدَمَ! أُذْکُرْ مَصارِعَ آبائِکَ وَ أبْنائِکَ، کَیْفَ کانُوا، وَ حَیْثُ حَلّوُا، وَ کَأَنَّکَ عَنْ قَلیل قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ.([32])
فرمود: اى فرزند آدم، بیاد آور آن لحظاتى را که پدران و فرزندان ـ و دوستان ـ تو چگونه در چنگال مرگ قرار گرفتند، آن ها در چه وضعیّت و موقعیّتى بودند و سرانجام به کجا منتهى شدند و کجا رفتند.
و بیندیش که تو نیز همانند آن ها به ایشان خواهى پیوست ـ پس مواظب اعمال و رفتار خود باش ـ .
33- قالَ(علیه السلام): یَا ابْنَ آدَمَ، إنَّما أنْتَ أیّامٌ، کُلَّما مَضى یَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُکَ.([33])
فرمود: اى فرزند آدم، بدرستى که تو مجموعه اى از زمان ها و روزگار هستى، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است ـ بنابراین لحظات عمرت را غنیمت شمار که جبران ناپذیر است ـ .
34- قالَ(علیه السلام): مَنْ حاوَلَ أمْراً بِمَعْصِیَهِ اللهِ کانَ أفْوَتُ لِما یَرْجُو وَ أسْرَعُ لِمَجیىءِ ما یَحْذَرُ.([34])
فرمود: هرکس از روى نافرمانى و معصیتِ خداوند، کارى را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سریع تر از دست مى دهد و به آنچه هراسناک و بیمناک مى باشد مبتلا مى گردد.
35- قالَ(علیه السلام): الْبُکاءُ مِنْ خَشْیَهِ الله نَجاتٌ مِنَ الّنارِ وَ قالَ: بُکاءُ الْعُیُونِ، وَ خَشْیَهُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَهِ اللهِ.([35])
فرمود: گریان بودن به جهت ترس از ـ عذاب ـ خداوند، سبب نجات از آتش دوزخ خواهد بود; و فرمود: گریان بودن چشم و خشیت داشتن دل ها یکى از نشانه هاى رحمت الهى ـ براى بنده ـ است.
36- قالَ(علیه السلام): لا یَکْمِلُ الْعَقْلُ إلاّ بِاتّباعِ الْحَقِّ.([36])
فرمود: بینش و عقل و درک انسان تکمیل نمى گردد مگر آن که ـ أهل حقّ و صداقت باشد و ـ از حقایق، تبعیّت و پیروى کند.
37- قالَ(علیه السلام): أَهْلَکَ النّاسَ إثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ، وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.([37])
فرمود: دو چیز مردم را هلاک و بیچاره گردانده است:
یکى ترس از این که مبادا در آینده فقیر و نیازمند دیگران گردند.
و دیگرى فخر کردن ـ در مسائل مختلف ـ و مباهات بر دیگران است.
38- قالَ(علیه السلام): مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَیْهِ الاْفْضَلَیْنِ مُحَمَّد وَ عَلىّ، و أطاعَهُما، قیلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فى أیِّ الْجِنانِ شِئْتَ.([38])
فرمود: هر شخصى که حقّ والدینش محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) ، و علىّ (علیه السلام) را که با شرافت و با فضیلت ترین انسان ها هستند، بشناسد و ـ در تمام امور زندگى ـ از ایشان تبعیّت و اطاعت کند; در قیامت به او خطاب مى شود: هر قسمتى از بهشت را که خواستار باشى، مى توانى انتخاب کنى و در آن وارد شوى.
39- قالَ(علیه السلام): مَنْ طَلَبَ رِضَى اللهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ الله اُمُورَ النّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَ کَّلَهُ اللهُ إلَى النّاسِ.([39])
فرمود: هرکس رضایت و خوشنودى خداوند را ـ در أمور زندگى ـ طلب نماید گرچه همه افراد از او رنجیده شوند، خداوند مهمّات و مشکلات او را کفایت خواهد نمود.
و کسى که رضایت و خوشنودى مردم را طالب گردد گرچه مورد خشم و غضب پروردگار باشد، خداوند أمور این شخص را به مردم واگذار مى کند.
40- قالَ(علیه السلام): إنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِّ غِشٍّ وَ غِلّ وَ دَغَل.([40])
فرمود: شیعیان و پیروان ما ـ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) ـ آن کسانى هستند که أفکار و درون آن ها از هر گونه حیله و نیرنگ و عوام فریبى سلامت و تهى باشد  
__________________________________________________________________
[1] - تحف العقول: ص 177، بحارالأنوار: ج 75، ص 117، ح 5.
[2] - نهج الشّهاده: ص 39، بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح 4.
[3] - مستدرک الوسائل: ج 9، ص 24، ح 10099 به نقل از مجموعه شهید.
[4] - محجّه البیضاء: ج 4، ص 228، بحارالأنوار: ج 75، ص 116، ح 2.
[5] - تحف العقول: ص 179، بحارالأنوار: ج 75، ص 119، ح 2.
[6] - بحارالأنوار: ج 2، ص 130، ح 15 و ج 75، ص 127، ح 10.
[7] - نهج الشّهاده: ص 47.
[8] - بحارالأنوار: ج 75، ص 127، ح 10.
[9] - وسائل الشّیعه: ج 11، ص 339، بحارالأنوار: ج 46، ص 153، ح 16.
[10] - بحار الأنوار: ج 44، ص 192، ضمن ح 4، و ص 381، ضمن ح 2.
[11] - کافى: ج 6، ص 445، ح 4.
[12] - أمالى شیخ صدوق: ص 118، بحارالأنوار: ج 44، ص 284، ح 19.
[13] - إحقاق الحقّ: ج 11، ص 431.
[14] - تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 348، س 11.
[15] - تنبیه الخواطر: ص 427، س 14، بحارالأنوار: ج 68، ص 183، ح 44.
[16] - تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 429، س 6.
[17] - محجّه البیضاء: ج 4، ص 228.
[18] - نهج الشّهاده: ص 38.
[19] - نهج الشّهاده: ص 59.
[20] - نهج الشّهاده: ص 47، بحارالأنوار: ج 78، ص 122، ح 5.
[21] - نهج الشّهاده: ص 196.
[22] - بلاغه الحسین(علیه السلام): ص 285، بحار الأنوار: ج 44، ص 192، ح 5.
[23] - وسائل الشّیعه: ج 16، ص 65، ح 20993، کافى: ج 2، ص 439، ح 8.
[24] - اصول کافى: ج 2، ص 611، بحارالأنوار: ج 89، ص 200، ح 17.
[25] - تحف العقول: ص 174، و بحارالأنوار: ج 10، ص 137، ح 4.
[26] - بحارالأنوار: ج 70، ص 353، ح 54، به نقل از عیون الأخبارالرّضا(علیه السلام).
[27] - وسائل الشّیعه: ح 20، ج 3، ص 243، بحارالأنوار: ج 100، ص 292، ح 39.
[28] - مستدرک الوسائل: ج 9، ص 391، ج 1، بحارالأنوار: ج 69، ص 354، ح 11.
[29] - مستدرک الوسائل: ج 11، ص 218، ح 15، بحارالأنوار: ج 75، ص 257، ح 108.
[30] - مستدرک الوسائل: ج 12، ص 416، ح 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح 4.
[31] - ینابیع المودّه: ج 2، ص 37، ح 58.
[32] - نهج الشّهاده: ص 60.
[33] - نهج الشّهاده: ص 346.
[34] - اصول کافى: ج 2، ص 373، ح 3، بحارالأنوار: ج 75، ص 120، س 6، وسائل الشّیعه: ج 16، ص 153، ح 3.
[35] - نهج الشّهاده: ص 370، مستدرک الوسائل: ج 11، ص 245، ح 12881.
[36] - نهج الشّهاده: ص 356، بحارالأنوار: ج 75، ص 127، ح 11.
[37] - بحارالأنوار: ج 75، ص 54، ح 96.
[38] - نهج الشّهاده: ص 293، تفسیرالامام العسکرى (علیه السلام): ص 330، بحار: ج 23، ص 260، ح 8.
[39] - أمالى شیخ صدوق: ص 167، مستدرک الوسائل: ج 12، ص 209، ح 13902.
[40] - تفسیرالإمام العسکرى(علیه السلام): ص 309، ح 154، بحارالأنوار: ج 65، ص 156، ح 11.


پنج شنبه 90 آذر 3 , ساعت 5:48 عصر

در این نوشتار تعدادی از احادیثی که در باره امام حسین (ع) که در سایت آیت‌الله محمدتقی بهجت آمده، منتشر می‌شود.

1- حریم پاک

عن النبى (ص) قال: … و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة. (1بحارالانوار، ج 98، ص 115)
پیامبر اسلام (ص) در ضمن حدیث بلندى مى‌فرماید: کربلا پاک‌ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگ‌ترین بقعه‏‌ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.

2- سرزمین نجات

قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان. (کامل الزیارات، ص269، باب 88، ح 8 )
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى‏شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.

3- مسلخ عشق‏

قال على علیه السلام: هذا … مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم.(تهذیب، ج 6، ص73 )
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است. شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوش‌بویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى‌درنگ به بهشت روند

4- عطر عشق‏

قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 169? )
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوش‌بویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى‌درنگ به بهشت روند.

5- ستاره سرخ محشر

قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة. (ادب الطف، ج 1، ص 236، )
امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

روایت های خواندنی و نورانی درباره کربلا

6- کربلا و بیت المقدس‏

قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس. (6کامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح7 )
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.

7- فرات و کربلا

قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالى… (بحارالانوار، ج 98، ص 109 )
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.

8- کربلا کعبه انبیاء

قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244 )
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.

روایت های خواندنی و نورانی درباره کربلا

9- کربلا، مطاف فرشتگان‏

قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند

10- راه بهشت‏

قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة. (کامل الزیارات، ص 271، باب 89، ح 1? )
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.

11- کربلا حرم امن‏

قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرماً. (کامل الزیارات، ص 267/ بحارالانوار، ج 98، ص 110? )
امام صادق(ع) فرمود: به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آن که مکه را حرم قرار دهد.(شایان ذکر است منظور از این روایت در عالم بالا است که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت)

12- زیارت مداوم‏

قال الصادق علیه السلام: زوروا کربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته… (12کامل الزیارات، ص 269? )
امام صادق(ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
هیچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند

13- بارگاه مبارک‏

قال الصادق علیه السلام: «شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذکره الله فى القرآن،( قصص/30) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هى کربلا. (بحارالانوار، ج 57، ص 203؛ به نقل از تهذیب)
امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است.

14- شوق زیارت‏

قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً. (ثواب الاعمال، ص 319)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.

روایت های خواندنی و نورانی درباره کربلا

15- حج مقبول و ممتاز

قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله. (مستدرک الوسائل، ج 1 ص 266/ )
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى که همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

16- تولدى تازه‏

عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على علیه السلام … فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه. (امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 28، )
حمران مى‏گوید هنگامى که از سفر زیارت امام حسین(ع) برگشتم، امام باقر علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‌دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید مانند روزى که مادرش او را زاده است.

17- زیارت مظلوم‏

عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم. (مستدرک الوسائل، ج 10، ص 253? )
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند: هر کس که مى‏خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم ـ امام حسین ـ را ترک نکند.

18- شهادت و زیارت‏

قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء. (مستدرک الوسائل ج 10، ص 256 )
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.

19- زیارت، بهترین کار

قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من أفضل ما یکون من الأعمال. (مستدرک الوسائل، ج 10، ص 311? )
امام صادق(ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که مى‏تواند انجام یابد.

20- سفره‏هاى نور

قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام. (بحارالانوار، ج 98، ص 72? )
امام صادق(ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.


چهارشنبه 90 آذر 2 , ساعت 7:40 صبح

1: محلّ تحصیل، یا تدریس، اگر براى مدّت قابل ملاحظه اى، مثلا یک سال یا بیشتر، ادامه پیدا کند در حکم وطن است، و نماز و روزه در آن تمام مى باشد، و ماندن ده روز پى در پى در آن شرط نیست.

2ـ کسانى که از وطن خود هفته اى سه روز یا بیشتر به محلّ تحصیل مى روند، و این کار براى مدّت قابل ملاحظه اى (مثلا یک سال یا بیشتر) ادامه دارد، آن محلّ نیز به حکم وطن آنهاست.

3ـ کسانى که یک یا دو روز براى تحصیل به محلّى مى روند و باز مى گردند، نماز و روزه آنها شکسته است.

4ـ هرگاه در ایّام تعطیلى براى انجام کارهاى دیگرى غیر از تحصیل، به محلّ تحصیل برود، همان احکام بالا درباره او جارى مى شود.

5ـ کسانى که همه روزه، یا حدّاقل سه روز در هفته، به محلّ تحصیل یا تدریس مى روند، یعنى صبح به محلّ تحصیل یا تدریس مى روند و عصر باز مى گردند و این کار مدّتى ادامه مى یابد، کثیرالسفر محسوب مى شوند، و نماز و روزه آنها در آن محل و به هنگام رفت و برگشت تمام است.

6ـ کسانى که به مدّت یک ماه یا بیشتر همه روزه به جایى، به اندازه مسافت شرعیّه مى روند و باز مى گردند، حکم کثیرالسّفر را دارند.

7ـ دانشجویان یا معلّمان مشمول بند یک و دو، در صورتى که بخواهند روزه آن روزى که به محلّ تحصیل یا تدریس سفر مى کنند درست باشد، یا باید طورى بروند که قبل از ظهر به محلّ تحصیل یا تدریس برسند، و نیّت روزه کنند، یا بعد از ظهر از وطن خود حرکت کنند، تا روزه آنها مشکلى پیدا نکند.

8 ـ بعد از فراغت از تحصیل یا تدریس و کارهاى مربوط به امتحان و پایان نامه و امثال آن، در صورتى که به آن محلّ بروند، دیگر حکم وطن آنها را ندارد، مگر این که قصد داشته باشند در آن جا اقامت مستمر کنند.


دوشنبه 90 آبان 30 , ساعت 7:22 صبح

در طول تاریخ تشیع ، خصوصا تاریخ زندگانی اهل بیت صلوة الله علیهم اجمعین ، به مناسبت های مختلف ، اوصاف امام و ولی مسلمین (به جهت تبیین آیات فراوان قرآن مجید در خصوص ولی امر مسلمین) از زبان معصومین ، بیان شده است  اما هیچ کدام از این کلمات و سخنان ، از حیث جامعیت به پای زیارت جامعه ی کبیره نمی رسد .

زیارتی که دریایی از آموزه های الهی را در بر داشته و یکی از مطمئن ترین منابع دریافت تعالیم اسلامی از زبان امام هادی علیه السلام برای شیعیان می باشد .

فقرات این زیارت بر بلندای قُلَل فصاحت و چکاد بلاغت ، درخششی چونان خورشید دارد که در عین زیبایی تعابیر ، آنچنان شیوا و رساست که هر خواننده و شنونده ی اهل علمی را ، واله و شیفته ی خود می سازد چنانکه برخی از بزرگان ، برای اثبات ِصحت ِصدور این زیارت از جانب امام معصوم ، فقط و فقط به متن آن کفایت کرده اند و این شیوایی با چنان محتوایی را ، فقط و فقط از جانب معصوم دانسته که همردیف نهج البلاغة و صحیفة کاملة سجادیة می باشد.
زیارت جامعه ی کبیره ، بر طبق آنچه بزرگان علمای شیعه نقل فرموده اند ، بی همتا بوده و در آن ، معانی عمیق از اوصاف رهبران شیعه ، بیان شده است که اگر بخواهیم در یک جمله ، توصیفی برای این زیارت داشته باشیم ؛ وصف الإمام مِن لِسان الإمام است و اگر امروز بخواهیم پای درس امام هادی علیه السلام بنشینیم ، یک اقیانوس معارف دینی علاوه بر امام شناسی در این زیارت نهفته است که باید به آن مراجعه نمائیم .

علامه ی بزرگوار حضرت آیت الله محمد باقر مجلسی رحمت الله علیه ، صاحب کتاب گرانسنگ ” بحار الانوار ” در جلد یکصد و دوم این اثر زیارت جامعه ی کبیره را اینگونه وصف مینماید :

« زیارت جامعه ی کبیره از جهت سند ، صحیح ترین زیارت ها ؛ از نظر موارد ، جامع ترین آنها ؛ از نظر لفظ ، فصیح ترین آنها ؛ از نظر معنی بلیغ ترین و از جهت رتبه ، والاترین آنهاست »

و نیز مرحوم علامه محمد تقی مجلسی ، پدر بزرگوار علامه مجلسی صاحب بحار الانوار در کتاب روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه للصدوق ، جلد پنجم صفحه ی 451 پس از شرح تشرفش محضر ناموس روزگار ، حضرت ولی الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف ، می نویسد :

« من دیگر هیچ تردیدی ندارم که این زیارت از امام هادی علیه السلام است ، زیرا به تائید حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رسیده است  و تردیدی نیست که آن کاملترین و زیباترین زیارات است و من بعد از این واقعه (تشرف خدمت امام زمان ) بیشتر اوقات ، ائمه علیهم السلام را با این زیارت ، زیارت می کردم و در عتبات عالیات جز با این زیارت ، آنها را زیارت نکردم »


دوشنبه 90 آبان 30 , ساعت 7:18 صبح

                                                                            چرا طلا برای مردان حرام است؟

چرا طلا برای مردان حرام است؟
 

 

پیش از همه باید بدانیم که خداوند هر چیزی را که برای ما نهی کرده است ضررهایی دارد که به خودمان برمی گردد. اما از جمله ضررهایی که می توان برای استفاده طلا برای مردان برشمرد عبارتند از: از نظر پزشکی، طلا روی گلبول های قرمر خون مردان اثر سوئی دارد و سیستم ایمنی بدن آنان را دچار اشکال می کند. وقتی طلا با پوست تماس پیدا می کند، یون های آن وارد بدن می شوند. این یون ها در مردان در کبد جمع و همان جا متوقف می شوند و موجب اختلال می شوند.
تحقیقات پزشکان در سالهای اخیر نشان داده است که طلا دارای خاصیت شبه القائی است که بر پوست و خون مردان اثر منفی می گذارد این خاصیت باعث می شود خون دچار غلظت خاصی شود و حالت کثیفی به آن دست دهد. البته نکات دیگری هم هست که در مجموع، موجب امراض قلبی و خونی و سکته می شود و این اثرات در مردان متفاوت است.

 

ضرر طلا برای مردان از نظر پزشکی

 

با وجود اتفاق نظر مراجع در حرام بودن استفاده از طلا برای مردان، استفاده از این فلز در بین آقایان رو به افزایش است، تأملی در مضرات استفاده از طلا برای مردان، گواهی برای اثبات علت حرام شمردن آن برای مردان در دین مبین اسلام است .
طلا، عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی با نشان Au، لاتین aurum و عدد اتمی 79 وجود دارد. طلا فلزی نرم، براق، زرد رنگ، چکش خوار، قابل انعطاف است که به دو صورت یک ظرفیتی و سه ظرفیتی وارد واکنشهای شیمیایی می شود و به علت اینکه با هیچ ترکیب شیمیایی واکنش ندارد، پایدارترین فلز در طبیعیت شناخته شده و تنها دو واکنش شیمیایی کلر و تیزاب سلطانی هستند که می توانند روی طلا تأثیر بگدارند.
طلا از واژه سانسکریت Jval گرفته می شود واژه آنگلوساکسون آن gold و به لاتین aurum گفته می شود. از دوران هیروگلیف مصری از 2600 قبل از میلاد در کتاب عهد عتیق فلز طلا برای اولین بار به عنوان یک فلز درخشان با ارزش مورد اشاره قرار می گیرد.
محققان با مطالعه روی افرادی که با طلا ارتباط دارند به این نتیجه رسیده اند که طلای موجود در بدن آنها باعث ایجاد اختلالات هورمونی شده و هورمونهای پرولاکتین و FSH بیشترین تأثیر منفی را از طلای موجود در بدن آنها گرفته و بیشترین تجمع طلا در دستگاه تناسلی مردان مشاهده شده است.
طلا بعنوان نمادی برای پاکی، ارزش، سلطنت درجهان شناخته شده است و کیمیاگران که طلا را خدای فلزات معرفی می کردند و تمام آرزویشان این بود که فلزاتی چون مس را به طلا تبدیل کنند. این نکته قابل توجه است که این آرزو تحقق یافته است، در سالهای اخیر دانشمندان روسی توانسته اند با استفاده از یک مکانیسم طبیعی و استفاده از سیستم بیولوژیکی بدن مرغ مس را به طلا تبدیل کنند. یکی از توانمندیهای نانوفناوری این است که آرزوهای کیمیاگران را چون رسیدن به اکسیر جوانی و تبدیل مس به طلا تحقق بخشیده است. فلز طلا به عنوان زیبا ترین، قابل انعطاف ترین و چکش خوارترین فلز جهان شناخته شده است. اگر کل طلای پالایش شده در جهان را چکش کاری کرده و گردهم جمع کنیم به یک مکعب یکپارچه با هر ضلع به طول 20 متری تبدیل می شود. طلای بومی هشت تا ده درصد نقره دارد. این مقدار می تواند کم و زیاد شود و برای همین طلا با رنگهای مختلف به وجود می آید. هرچه مقدار نقره بیشتر شود رنگ طلا سفیدتر و جرم ویژه آن کمتر می شود. آلیاژهای مختلفی چون مس، آهن و آلومینیوم با طلا ترکیب می شود و رنگهایی چون قرمز، سبز و ارغوانی را به وجود می آورد.
بیشترین مصرف طلا در ضرب سکه و جواهرات است و برای مبادلات پولی استفاده می شود. به علت هدایت الکتریکی خوب و مقاومت خود در برابر فرسایش و سایر ویژگیهای این فلز، طلا به عنوان مهمترین فلز در صنایع پیشرفته (High tech) مورد استفاده قرار می گیرد. همانند نقره که با جیوه مخلوط می شود و برای پرکردن دندان استفاده می شود ترکیب طلا و جیوه نیز می تواند ماده محکمی برای مصرف دندانپزشکی فراهم کند.
در جدیدترین استفاده طلا از نانومواد طلا، نمک طلا است که در مقیاس نانومتریک است که برای مصارف بیولوژیکی و پزشکی استفاده می شود و در درمان سرطانها و بیماریهای کبدی کاربرد دارد. از نمکهای خاص طلا برای درمان رماتیسم مفصلی استفاده می کنند. طلا به عنوان یک منعکس کننده خوب برای نور است، از این رو از طلا یا ورقه های بسیار نازک آن به عنوان محافظ سطح بسیاری از ماهواره ها استفاده می کنند. چرا که ماهواره ها در برابر نورهای مادون قرمز ماورای بنفش و نورستارگان تحت تأثیر قرار گرفته و می تواند در برنامه ها اختلال ایجاد کند کشیدن یک سطح نازک از طلا می تواند به انعکاس این نور کمک کند.
بدن انسان طوری است که فلز طلا و همینطور نقره و پلاتین را جذب نمی کند به این معنا که ترکیبات طلا چندان سمی نیست اما براساس گزارشهای منتشر شده 50 درصد بیماران ورم مفاصل که با داروهای ایزوتوپ طلا درمان شده اند دچار آسیبهای کلی بر کبد شده اند این تحقیق تنها در حد گزارش بوده و تا کنون مستنداتی در این رابطه ارائه نشده است.
از میان دیگر عوارضی که طلا برای مردان ایجاد می کند می توان به تحقیقاتی اشاره کرد که در سال 1990 در آمریکا انجام شده است. محققان با مطالعه روی افرادی که با طلا ارتباط دارند به این نتیجه رسیده اند که طلای موجود در بدن آنها باعث ایجاد اختلالات هورمونی شده و هورمونهای پرولاکتین و FSH بیشترین تأثیر منفی را از طلای موجود در بدن آنها گرفته و بیشترین تجمع طلا در دستگاه تناسلی مردان مشاهده شده است.


یکشنبه 90 آبان 29 , ساعت 4:8 عصر

مدینه اولین باری است که میهمانانی چنین غریبه را به خود می‌بیند. کاروانی متشکل از شصت میهمان ناآشنا که لباس‌های بلند مشکی پوشیده‌اند، به گردنشان صلیب آویخته‌اند، کلاه‌های جواهرنشان بر سر گذاشته‌اند، زنجیرهای طلا به کمر بسته‌اند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباس‌های خود نصب کرده‌اند.
وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد می‌شوند، همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه می‌کنند. اما پیامبر بی‌اعتنا از کنار آنان می‌گذرد و از مسجد بیرون می‌رود هم هیأت میهمانان و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی می‌شوند. مسلمانان تا کنون ندیده‌اند که پیامبر مهربانشان به میهمانان بی‌توجهی کند به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی علت بی‌اعتنایی پیامبر را سؤال می‌کند، هیچ کدام از مسلمانان پاسخی برای گفتن پیدا نمی‌کنند.
تنها راهی که به نظر می‌رسد، این است که علت این رفتار پیامبر را از حضرت علی بپرسند، چرا که او نزدیک‌ترین فرد به پیامبر و آگاه‌ترین، نسبت به دین و سیره و سنت اوست. مشکل، مثل همیشه به دست علی حل می‌شود. پاسخ او این است که:

«پیامبر با تجملات و تشریفات، میانه‌ای ندارند؛ اگر می‌خواهید مورد توجه و استقبال پیامبر قرار بگیرید، باید این طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذارید و با هیأتی ساده، به حضور ایشان برسید.»
این رفتار پیامبر، هیأت میهمان را به یاد پیامبرشان، حضرت مسیحی می‌اندازد که خود با نهایت سادگی می‌زیست و پیروانش را نیز به رعایت سادگی سفارش می‌کرد.
آنان از این که می‌بینند، در رفتار و کردار، این همه از پیامبرشان فاصله گرفته‌اند، احساس شرمساری می‌کنند. میهمانان مسیحی وقتی جواهرات و تجملات خود را کنار می‌گذارند و با هیأتی ساده وارد مسجد می‌شوند، پیامبر از جای برمی‌خیزد و به گرمی از آنان استقبال می‌کند. شصت دانشمند مسیحی، دور تا دور پیامبر می‌نشینند و پیامبر به یکایک آنها خوشامد می‌گوید، در میان این شصت نفر، که همه از پیران و بزرگان مسیحی نجران هستند،‌ «ابوحارثه» اسقف بزرگ نجران و «شرحبیل» نیز به چشم می‌خورند. پیداست که سرپرستی هیأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، بر عهده دارد. او نگاهی به شرحبیل و دیگر همراهان خود می‌اندازد و با پیامبر شروع به سخن گفتن می‌کند: «چندی پیش نامه‌ای از شما به دست ما رسید، آمدیم تا از نزدیک، حرف‌های شما را بشنویم».
پیامبر می‌فرماید:
«آنچه من از شما خواسته‌ام، پذیرش اسلام و پرستش خدای یگانه است».
و برای معرفی اسلام، آیاتی از قرآن را برایشان می‌خواند.
اسقف اعظم پاسخ می‌دهد: «اگر منظور از پذیرش اسلام، ایمان به خداست، ما قبلاً به خدا ایمان آورده‌ایم و به احکام او عمل می‌کنیم.»
پیامبر می‌فرماید:
«پذیرش اسلام، علایمی دارد که با آنچه شما معتقدید و انجام می‌دهید، سازگاری ندارد. شما برای خدا فرزند قائلید و مسیح را خدا می‌دانید، در حالی که این اعتقاد،‌ با پرستش خدای یگانه متفاوت است.»
اسقف برای لحظاتی سکوت می‌کند و در ذهن دنبال پاسخی مناسب می‌گردد. یکی دیگر از بزرگان مسیحی که اسقف را درمانده در جواب می‌بیند، به یاری‌اش می‌آید و پاسخ می‌دهد:
«مسیح به این دلیل فرزند خداست که مادر او مریم، بدون این که با کسی ازدواج کند، او را به دنیا آورد. این نشان می‌دهد که او باید خدای جهان باشد.»
پیامبر لحظه‌ای سکوت می‌کند.
ناگهان فرشته وحی نازل می‌شود و پاسخ این کلام را از جانب خداوند برای پیامبر می‌آورد. پیامبر بلافاصله پیام خداوند را برای آنان بازگو می‌کند: «وضع حضرت عیسی در پیشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است که او را به قدرت خود از خاک آفرید...»1
و توضیح می‌دهد که «اگر نداشتن پدر دلالت بر خدایی کند، حضرت آدم که نه پدر داشت و نه مادر، بیشتر شایسته مقام خدایی است. در حالی که چنین نیست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند.»
لحظات به کندی می‌گذرد، همه سرها را به زیر می‌اندازند و به فکر فرو می‌روند. هیچ یک از شصت دانشمند مسیحی، پاسخی برای این کلام پیدا نمی‌کنند. لحظات به کندی می‌گذرد؛ دانشمندان یکی یکی سرهایشان را بلند می‌کنند و در انتظار شنیدن پاسخ به یکدیگر نگاه می‌کنند، به اسقف اعظم، به شرحبیل؛ اما... سکوت محض.
عاقبت اسقف اعظم به حرف می‌آید:
«ما قانع نشدیم. تنها راهی که برای اثبات حقیقت باقی می‌ماند، این است که با هم مباهله کنیم. یعنی ما و شما دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم که هر کس خلاف می‌گوید‌، به عذاب خداوند گرفتار شود.»
پیامبر لحظه‌ای می‌ماند. تعجب می‌کند از اینکه اینان این استدلال روشن را نمی‌پذیرند و مقاومت می‌کنند. مسیحیان چشم به دهان پیامبر می‌دوزند تا پاسخ او را بشنوند.
در این حال، باز فرشته وحی فرود می‌آید و پیام خداوند را به پیامبر می‌رساند. پیام این است:
«هر کس پس از روشن شدن حقیقت، با تو به انکار و مجادله برخیزد، [به مباهله دعوتش کن] بگو بیایید، شما فرزندانتان را بیاورید و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بیاورید و ما هم زنانمان. شما جان‌هایتان را بیاورید و ما هم جان‌هایمان،‌ سپس با تضرع به درگاه خدا رویم و لعنت او را بر دروغگویان طلب کنیم.»2
پیامبر پس از انتقال پیام خداوند به آنان، اعلام می‌کند که من برای مباهله آماده‌ام. دانشمندان مسیحی به هم نگاه می‌کنند، پیداست که برخی از این پیشنهاد اسقف رضایتمند نیستند، اما انگار چاره‌ای نیست.
زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مکان آن صحرای بیرون مدینه تعیین می‌شود.
دانشمندان مسیحی موقتاً با پیامبر خداحافظی می‌کنند و به اقامت‌گاه خود باز می‌گردند تا برای مراسم مباهله آماده شوند.
صبح است، شصت دانشمند مسیحی در بیرون مدینه ایستاده‌اند و چشم به دروازه مدینه دوخته‌اند تا محمد با لشکری از یاران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پیدا کند.
تعداد زیادی از مسلمانان نیز در کنار دروازه شهر و در اطراف مسیحیان و در طول مسیر صف کشیده‌اند تا بینندة این مراسم بی‌نظیر و بی‌سابقه باشند.
نفس‌ها در سینه حبس شده و همه چشم‌ها به دروازه مدینه خیره شده است.
لحظات انتظار سپری می‌شود و پیامبر در حالی که حسین را در آغوش دارد و دست حسن را در دست، از دروازه مدینه خارج می‌شود. پشت سر او تنها یک مرد و زن دیده می‌شوند. این مرد علی است و این زن فاطمه.
تعجب و حیرت، همراه با نگرانی و وحشت بر دل مسیحیان سایه می‌افکند.
شرحبیل به اسقف می‌گوید: نگاه کن. او فقط دختر، داماد و دو نوة خود را به همراه آورده است.
اسقف که صدایش از التهاب می‌لرزد، می‌گوید:
«همین نشان حقانیت است. به جای این که لشکری را برای مباهله بیاورد، فقط عزیزان و نزدیکان خود را آورده است، پیداست به حقانیت دعوت خود مطمئن است که عزیزترین کسانش را سپر بلا ساخته است.»
شرحبیل می‌گوید: «دیروز محمد گفت که فرزندانمان و زنانمان و جان‌هایمان. پیداست که علی را به عنوان جان خود همراه آورده است.»
«آری، علی برای محمد از جان عزیزتر است. در کتاب‌های قدیمی ما، نام او به عنوان وصی و جانشین او آمده است...»
در این حال، چندین نفر از مسیحیان خود را به اسقف می‌رسانند و با نگرانی و اضطراب می‌گویند:
«ما به این مباهله تن نمی‌دهیم. چرا که عذاب خدا را برای خود حتمی می‌شماریم.»
چند نفر دیگر ادامه می‌دهند: «مباهله مصلحت نیست. چه بسا عذاب، همه مسیحیان را در بر بگیرد.»
کم‌کم تشویش و ولوله در میان تمام دانشمندان مسیحی می‌افتد و همه تلاش می‌کنند که به نحوی اسقف را از انجام این مباهله بازدارند.
اسقف به بالای سنگی می‌رود، به اشاره دست، همه را آرام می‌کند و در حالی که چانه و موهای سپید ریشش از التهاب می‌لرزد، می‌گوید:
«من معتقدم که مباهله صلاح نیست. این پنج چهره نورانی که من می‌بینم، اگر دست به دعا بردارند، کوه‌ها را از زمین می‌کنند، در صورت وقوع مباهله، نابودی ما حتمی است و چه بسا عذاب، همه مسیحیان جهان را در بر بگیرد.»
اسقف از سنگ پایین می‌آید و با دست و پای لرزان و مرتعش، خود را به پیامبر می‌رساند. بقیه نیز دنبال او روانه می‌شوند.
اسقف در مقابل پیامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زیر می‌افکند و می‌گوید: «ما را از مباهله معاف کنید. هر شرطی که داشته باشید، قبول می‌کنیم.»
پیامبر با بزرگواری و مهربانی، انصراف‌شان را از مباهله می‌پذیرد و می‌پذیرد که به ازای پرداخت مالیات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت کند.
خبر این واقعه، به سرعت در میان مسیحیان نجران و دیگر مناطق پخش می‌شود و مسیحیان حقیقت‌جو را به مدینة پیامبر سوق می‌دهد.


یکشنبه 90 آبان 29 , ساعت 6:0 صبح

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتى تَهتِکُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ؛
گناهی که نعمت ها را تغییر مى دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهى که پشیمانى مى آورد، قتل است. گناهى که گرفتارى ایجاد مى کند، ظلم است. گناهى که آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى که جلوى روزى را مى گیرد، زناست. گناهى که مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهى که مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تیره و تار مى کند، نافرمانى از پدر مادر است.
(علل الشرایع، ج 2، ص 584)


یکشنبه 90 آبان 29 , ساعت 6:0 صبح

رسول الله صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :
فِی السِّواکِ اثنَتا عَشَرَةَ خَصلَةً : مَطهَرَةٌ لِلفَمِ ، ومَرضاةٌ لِلرَّبِّ ، ویُبَیِّضُ الأَسنانَ ، ویَذهَبُ بِالحَفَرِ ، ویُقِلُّ البَلغَمَ ، ویُشَهِّی الطَّعامَ ، ویُضاعِفُ الحَسَناتِ ، وتُصابُ بِهِ السُّنَّةُ ، وتَحضُرُهُ المَلائِکَةُ ، ویَشُدُّ اللِّثَةَ ، وهُوَ یَمُرُّ بِطَریقَةِ القُرآنِ ، ورَکعَتَینِ بِسِواکٍ أحَبُّ إلَى اللّه‏ِ عز و جل مِن سَبعینَ رَکعَةً بِغَیرِ سِواکٍ .
پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :
در مسواک زدن ، دوازده ویژگى است : مایه پاکى دهان است ؛ سبب خشنودى پروردگار است ؛ دندان‏ها را سفید مى‏کند ؛ جِرم دندان را از میان مى‏بَرَد ؛ بَلغَم را مى‏کاهد ؛ غذا را مطبوع مى‏سازد ؛ حسنات را دو چندان مى‏کند ؛ به واسطه آن ، سنّت انجام مى‏گیرد ؛ فرشتگان بدین‏وسیله حضور مى‏یابند ؛ لثه را تقویت مى‏کند ؛ برگذرگاه قرآن مى‏گذرد و نزد خداوند ، هر دو رکعت نماز با مسواک ، دوست داشتنى‏تر از هفتاد رکعت بى‏مسواک است .
الخصال ، صفحه 480 ، حدیث 52 ، بحار الأنوار ، جلد 76 ، صفحه 129 ، حدیث 13 دانش نامه احادیث پزشکی : 1 / 374


چهارشنبه 90 آبان 25 , ساعت 10:14 عصر

فایده صله رحم

کسی که دوست دارد عمر طولانی داشته باشد و روزی اش زیاد شود، به صله رحم و ارتباط با خویشاوندان بیشتر بپردازد.

اهمیت مدارا با مردم

کسی که بر اثر روی آوردن مشکلات و گرفتاری ها دچار سرگردانی شود، کلید حل مشکلش نرمی و مدارا با مردم است.

ادب چیست؟

ادب آنست که هر وقت از منزلت بیرون رفتی و به هرکس که برخوردی او را از خودت بهتر بدانی.

احسان به همگان

مردی در حضور امام حسین علیه السلام گفت: نیکوکاری در حق نااهل آن را هدر و ضایع می سازد. امام حسین علیه السلام خطاب به آن مرد فرمودند: چنین نیست؛ بلکه احسان همانند باران است که به همه افراد، چه خوب باشند یا بد، سود می رساند.

خطر نعمت زیاد

اگر خداوند متعال در نتیجه ناسپاسی بنده ای بخواهد به تدریج او را غافل گیر سازد، نعمت فراوان به او می دهد و توفیق سپاسگزاری را از او سلب می کند.

لزوم پرهیز از کارهای ناپسند

از هر کرداری که موجب عذرخواهی است پرهیز کن که یقینا انسان مؤمن نه بدی می کند و نه عذرخواهی؛ امّا انسان منافق پیوسته بدی می کند و به دنبال آن مجبور به عذرخواهی می شود.

دوستی اهل بیت علیهم السلام دوستی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است

هرکس با ما دوستی کند با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دوستی کرده و هرکه با ما دشمنی کند با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم دشمنی ورزیده است.

جهاد با نفس

امام حسین علیه السلام جهاد را بر چهار قسم تقسیم کرده، می فرماید: یکی از دو جهاد واجب، جهاد انسان با نفس خود در برابر گناهان است که این از بزرگ ترین جهادها به شمار می آید.

معنی بزرگواری و بی نیازی

امام حسین علیه السلام در تبیین حقیقت بزرگواری و بی نیازی می فرمایند: بزرگواری در احسان به خویشاوندان و چشم پوشی از خطاهای آنهاست و بی نیازی آرزوی کم داشتن و خشنود بودن به چیزی است که برای تو کفایت می کند.

با گذشت ترین مردم

بخشاینده ترین مردم کسی است که در موقع برخورداری از قدرت ببخشاید.

چگونه عمل کنیم؟

همانند کسی عمل کن که می داند در مقابل گناهان مؤاخذه خواهد شد و در مقابل کارهای نیکی که انجام می دهد پاداش دریافت خواهد کرد.

از جمله نشانه های انسان عالم آن است که گفتارهای خود را مورد نقادی قرار می دهد و به شیوه های صحیح اندیشه آشنایی دارد.

سفارش به صبر

در آنچه ناپسند می شماری ولی تو را به حق و رعایت آن وادار می سازد صبر کن و همین طور در مواردی که هوا و هوس تو را به سویی سوق می دهد، مقاومت کن.

راه کمال عقل

عقل جز از طریق پیروی از حق کامل نمی شود.

در ردّ نکردن نیازمند

نیازمند آبرویش را با درخواست از تو حفظ نکرده است؛ پس تو آبروی او را با ردّ نکردن درخواست او محفوظ دار.

نشانه دوست و دشمن

کسی که تو را دوست بدارد تو را از مرتکب شدنِ امور ناشایست نهی می کند؛ ولی کسی که دشمن تو باشد تو را به انجام دادن کارهای زشت تشویق می کند.

پرهیز از ستم به بی کسان

بپرهیز از ستم روا داشتن بر کسی که جز خداوند عزّوجلّ یاوری ندارد.

اثر هم نشینی با بدان

هم نشینی با افراد پست و بدکار موجب شرّ و نشست وبرخاست با افراد فاسق و زشت کار خطرآفرین و اتهام آور است.

اثر شکرگزاری

شکرگزاری تو بر نعمت گذشته موجب روی آوردن نعمت های جدید است.

اوصاف بد زمامداران

بدترین صفات زمامداران، ترس از دشمنان، بی رحمی نسبت به ناتوانان و تنگ چشمی نسبت به دیگران در وقت بخشش است.

زمینه بهره مندی کامل از زندگی

پنج نعمت بزرگ است که هرکس از این پنج نعمت برخوردار نباشد، از زندگی زیاد بهره مند نمی شود و آنها عبارتند از: عقل، دین، ادب، حیا و اخلاق خوش.

اثرخداترسی در دنی

فرمودند: در روزقیامت کسی از عذاب و عقاب الهی در امان نیست، مگر فردی که در دنیا از خدا ترسیده باشد.

عاجزترین و بخیل ترین مردم

عاجزترینِ مردم کسی است که از دعا کردن ناتوان باشد و بخیل ترینِ مردم کسی است که در سلام کردن به دیگران بخل بورزد.

پرهیز از عیب جویی

کسی که از مردم عیب جویی نکند از عذرخواهی بی نیاز است.

ذمّ مقدم داشتن رضای غیرخد

مردمی که خشنودی خودشان را بر خشنودی خداوند متعال مقدم بدارند هرگز رستگار نمی شوند.

نتیجه هواپرستی

حضرت امام حسین علیه السلام در توصیف نتیجه هواپرستی می فرمایند: از هواهای نفسانی بپرهیزید که حاصل آن گم راهی و سرانجام آن آتش جهنم است.

موعود

اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند خداوند بزرگ آن روز را چنان طولانی خواهد کرد که مردی از فرزندان من قیام کند و جهان را پر از داد کند.

فضیلت مرگ با عزت

مرگز با عزّت بهتر از زندگی در ذلّت است.

توصیه به عذرپذیری

کسی که عذر افراد را، چه حق و چه باطل، نپذیرد، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد.

فضیلت غم زدایی از دیگران

برترین اعمال بعد از نماز غم زدایی از مردم و وارد کردن شادی در دل های مؤمنان است.

نیازهای مردم

آگاه باشید نیاز مردم به شما از نعمت های بزرگ خداوند برای شماست. در برابر این نعمت اظهار ملامت نکنید که مبادا آن نعمت ممکن است به نقمت تبدیل شود.

به چه کسی اظهار نیاز کنیم؟

نیاز خود را جز به دین دار یا جوان مرد یا صاحب تبار بزرگ مگویید.

خیر دنیا و آخرت

خداوند به هرکس راست گویی و نیک خویی و پاک دامنی و پاک خوری روزی کند، خیر دنیا و آخرت را به او داده است.

 


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ