سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برتری دانشمند بر غیر او، مانند برتری پیامبر بر امتش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 91 اسفند 1 , ساعت 9:0 صبح

با وجود فشارها و کنترل های شدید و بی وقفه عباسیان، امام حسن عسکری(ع) یک سلسله اقدامات موثر درجهت حفظ اسلام انجام دادند.

 امام حسن عسکری (ع ) در سال 232هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد . کنیه آن حضرت ابامحمد بود .
دوران عمر 29ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسیم می گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزدیک 6 سال امامت آن حضرت می باشد .


شرایط بحرانی دوران امامت حضرت عسکری(ع )

در شرایط بحرانی و حساس آن دوران، حضرت امام هادی(ع) با درک ژرف و الهی خویش به صورت کتبی و شفاهی، شیعیان عصر خود را به پیروی و حمایت همه جانبه از فرزند گرامی خویش فرامی خواند، تا امت پس از شهادت قریب الوقوع ایشان دچار تفرقه، تشتت و گمراهی نشوند.

اهمیت این موضوع تا بدان پایه است که احادیث مربوط به جانشینی امام حسن عسکری(ع) بسیار متعدد و متواتر است. هشتم ربیع الاول، شهادت آخرین نفر از سلسله پیشوایانی است که همگی پیش از امامت حضرت مهدی(عج) به شهادت رسیده اند و قطعا در این 260 سال، فشارهای وارده بر ائمه اطهار(ع) روز به روز افزایش یافته و دوران امام حسن عسکری(ع) اوج این فشارها بوده است، چرا که پس از ایشان به اراده خداوند متعال آخرین نفر از سلسله هدایت بشری جهت محفوظ ماندن از تعدی ظالمانی که شهواتشان امیر سرزمین وجودشان بوده، از دیده ها پنهان شده و خورشید فروزان هدایت، پشت ابر رفته است. همین مسئله، دلالت بر اهمیت بررسی شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی، در زمان امام حسن عسکری(ع) دارد، چرا که در زمان ایشان، فشارهای واردشده بر جریان حق به سمتی پیش رفت که به غیبت حضرت مهدی(عج) منجر شد.

امام عسکری(ع) در سن 22 سالگی و مانند دیگر ائمه پس از امام رضا(ع) که در سنین جوانی به امامت رسیدند، به امامت رسیده و از همان ابتدای دوران امامت، به دستور معتز عباسی خلیفه وقت در محله «عسکر» در شهر سامرا، به اجبار سکونت یافتند و تمام دوران امامتشان را تحت مراقبت شدید سیستم امنیتی و نظامی عباسیان بودند. به طوری که حضرت امام عسکری(ع) حتی نتوانستند جهت مشرف شدن به زیارت خانه کعبه، از محل اقامتشان خارج شوند، لذا ایشان تنها امام شیعیان هستند که در طول دوران حیات مبارکشان نتوانستند به حج مشرف شوند

تدابیر خاص امام عسکری (ع) برای تداوم نظام ولایت
اهمیت تلاش برای تداوم نظام امامت در بستر صحیح خود و به دوراز جریان های انحرافی و سپردن این مسئولیت به امام بعدی در مقطع زمانی امام حسن عسکری(ع) دو چندان شده بود و طبعا تدابیر خاص امام (ع) را می طلبید که در ذیل به چند مورد از چاره اندیشی های مدبرانه امام (ع) در این خصوص اشاره می کنیم.
 
 تدبیر اول مخفی نگه داشتن راز تولد حضرت مهدی (عج)

عباسیان برای شناسایی جانشین امام عسکری(ع) حساسیت و توجه فوق العاده ای نشان می دادند. آنان بنا به روایات و اخبار متواتر شنیده بودند که مهدی موعود(ع) که حکومت های خودکامه را نابود می سازد، از نسل امام حسن عسکری (ع) است. عباسیان برای جلوگیری از ادامه نسل آن حضرت به اقدامات زیردست یازیدند تا مطمئن شوند، امام،فرزند و ذریه ای از خود به جا نگذاشته است:
1) بازداشت یکی از کنیزان آن حضرت به مدت 2 سال به دلیل احتمال داشتن حمل
2) معتمد عباسی پس از شهادت امام حسن عسکری(ع)، برای آن که وانمود کند فرزندی از امام عسکری (ع) باقی نمانده است
دستور داد میراث آن حضرت را میان مادر و برادرش جعفرتقسیم کردند.
سیاست اندیشمندانه امام عسکری (ع) دراین خصوص، مخفی نگه داشتن فرزند خود از دیگران چه قبل از تولد و چه بعد از آن بود. اهتمام امام عسکری (ع) به مخفی نگه داشتن این راز تا بدان جا بود که حتی حکیمه خاتون عمه امام عسکری (ع) و کسی که درشب ولادت مهدی (عج) ازسوی امام عسکری (ع) به کمک نرجس خاتون فراخوانده شد از همه قضایا مطلع نبود، لذا با دیده تعجب به گفته های امام می نگریست.

 تدبیر دوم معرفی امام زمان (عج) به قلیلی از شیعیان خاص

امام حسن عسکری(ع) می دانست جایی که برای اثبات امامت خود با وجود تمهیدات امام هادی (ع) و نیز به رغم حضور فیزیکی خود، به این همه زحمت نیاز باشد، امام بعدی که غیبتی نیز درپیش روی دارد دراین خصوص با چه مشکلی مواجه خواهد شد. مجموعه این عوامل، معرفی و حتی نشان دادن فرزند خود به قلیلی از شیعیان خاص را امری اجتناب ناپذیر می ساخت. چنانکه «حسین بن ایوب بن نوح» یکی از وکلای امام هادی(ع) می گوید: ما چهل نفر بودیم که به اتفاق عثمان بن سعید عمری یکی از وکلای بعدی امام زمان (عج) برای پرسش از جانشین امام عسکری (ع) خدمت آن حضرت رسیدیم. «عثمان بن سعید» به پا خاست و گفت: می خواهم از موضوعی سوال کنم که تو نسبت به آن از من داناتری. امام (ع) او را امر به نشستن نمود. مدتی گذشت و پس از گفت وگویی مختصر، پسری نورانی که شبیه ترین مردم به امام عسکری (ع) بود، وارد شد، امام (ع) فرمود:(این امام شما بعد از من و جانشین من درمیان شماست، فرمان او را اطاعت کنید و پس از من اختلاف نکنید!...
 تدبیر سوم گسترش شبکه وکالت و نمایندگی
آماده سازی شیعیان برای رویارویی با دوران غیبت امام معصوم (عج) در حقیقت از مهمترین اقدامات اساسی و حساس امام حسن عسکری (ع) شمرده می شود. باید اذعان کرد مردمی که 250سال بدون واسطه می توانستند با حجت الهی تماس بگیرند و مسائل و مشکلات خود را در هر زمینه با او در میان بگذارند، آماده نبودند تا یکباره و بدون مقدمه به دوران غیبت امام معصوم گام نهند. به علاوه مشکلات اعتقادی و شبهه هایی که دراین زمینه در جریان بود به این عدم آمادگی دامن می زد، هرچند آنها با مطلبی به عنوان «غیبت امام معصوم» بیگانه نبودند ، ولی عوارض این مسئله را درمرحله عمل نمی شد نادیده گرفت. اساسی ترین تدبیر امام عسکری(ع) دراین زمینه گسترش شبکه وکالت و نمایندگی که عمدتاً از زمان امام جواد (ع) شروع شده بود و نیز تقویت و راه اندازی پیک و رابط با شهرهای دیگر بود
اقدامات موثر امام حسن عسکری (ع) برای حفظ اسلام
با وجود فشارها و کنترل های شدید و بی وقفه عباسیان، امام حسن عسکری(ع) یک سلسله اقدامات موثر درجهت حفظ اسلام انجام دادند که می توان مهم ترین آنها را به شرح زیر مورد اشاره قرار داد:
1) تشکیل حوزه علمیه و کوشش های علمی که به انقلابی فرهنگی در بسیاری از مناطق اسلامی منجر شد.
2) تربیت شاگردان متعدد برای تقویت فکری و معنوی شبکه ارتباطی وکالت
3) رعایت تقیه درفعالیت هایشان
4) ارتباط با پیروان خود در مناطق مختلف به طور سری و پنهانی
5) ارسال نامه ها و پیام ها به شیعیان از طریق پیک های مورد وثوق.
6) پشتیبانی مالی از شیعیان و محبان
7) آماده سازی شرایط برای دوران غیبت
8) مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی. دراین باره به عنوان مثال، امام حسن عسکری(ع( اسحاق کندی فیلسوف نامدار
مسلمان را نسبت به اشتباهاتش در زمینه تالیف کتابی به نام  (تناقضات القرآن)  آن چنان مورد رهنمود قرارداد که کندی با آگاهی
از اشتباهات خویش دستور داد تا آتش بیفروزند و آن کتاب را تماما بسوزانند

کراماتی از امام حسن عسگری(ع)

مقصود ما از ذکر برخی از کرامات امام برای این است که به حق او آگاه شویم و این نکته را دریابیم که ائمه هدی (ع)، همه نور واحدند و از ذریتی پاک که خدا برای ابلاغ و اتمام حجتش و اکمال نعمتهایش بر ما، آنها را برگزیرد .... بگذارید با هم به راویان گوش بسپاریم تا ببینیم چگونه این کرامتها را برای ما بیان می‌کنند:

 1- یکی از راویان به نام ابوهاشم گوید: محمدبن صالح از امام عسکری (ع) درباره این فرموده خدای تعالی:

الله الامر من قبل و من بعد. «امر از آن خداست از قبل و از بعد.» (سوره روم ، آیه 4)

پرسید: امام پاسخ داد، امر از آن اوست پیش از آنکه بدان امر کرده باشد و باز امر از آن اوست بعد از آنکه هر آنچه خواهد بدان امر کرده باشد. من با شنیدن این جواب با خود گفتم: این همان سخن خداست که فرمود:

(الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین)

«.... خلق و امر از آن اوست، بزرگ است خداوند پروردگار جهانیان.»(سوره اعراف ،آیه54)

پس امام رو به من کرد و فرمود: همچنانکه تو با خود گفتی: (الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین). من گفتم ... گواهی می‌دهم که تو حجت خدایی و فرزند حجت خدا بر خلقش. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص257)

2- ابوهاشم جعفری گوید: از سختی زندان و بند و زنجیر به امام عسکری شکایت بردم. آن حضرت برایم نوشت: تو نماز ظهر را در خانه خود می‌گذاری پس به وقت ظهر از زندان آزاد شدم و نماز را در منزل خود به جای آوردم. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص267)

 

3- از ابوحمزه نصیر خادم روایت شده که گفت: بارها شنیدم که امام‌عسکری (ع) با غلامانش و نیز دیگر مردمان با همان زبان آنها سخن می‌گوید در حالی که در میان آنها، اهل روم، ترک و صقالبه بودند. از این امر شگفت زده شدم و گفتم: او در مدینه به دنیا آمده و تا زمان وفات پدرش در بین مردم ظاهر نشده و هیچ کس هم او را ندیده پس این امر چگونه ممکن است؟ من این سخن را با خود گفتم پس امام رو به من کرد و فرمود: خداوند حجت خویش را از بین دیگر مخلوقاتش آشکار ساخت و به او معرفت هر چیز را عطا کرد. او زبانها و نسبها و حوادث را می‌داند و اگر چنین نبود هرگز میان حجت خدا و پیروان او فرقی دیده نمی‌شود. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص268)

4- امام را به یکی از عمّال دستگاه ستم سپردند که نحریر نام داشت تا امام را در منزل خود زندانی کند. زن نحریر به وی گفت: از خدا بترس. تو نمی‌دانی چه کسی به خانه‌ات آمده آنگاه مراتب عبادت و پرهیزگاری امام را به شوهرش یادآوری کرد و گفت: من بر تو از ناحیه او بیمناکم، نحریر به او پاسخ داد: او را میان درندگان خواهم افکند. سپس درباره اجرای این تصمیم از اربابان ستمگر خود اجازه گرفت. آنها هم به او اجازه دادند. (این عمل در واقع به مثابه یکی از شیوه‌های اعدام در آن روزگار بوده است).

نحریر،‌ امام را در برابر درندگان انداخت و تردید نداشت که آنها امام را می‌درند و می‌خورند. پس از مدتی به همان محل آمدند تا بنگرند که اوضاع چگونه است. ناگهان امام را دیدند که به نماز ایستاده و درندگان گرداگردش را گرفته‌اند. لذا دستور داد او را از آنجا بیرون آوردند. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص268)

5- از همدانی روایت کرده‌اند که گفت: به امام عسکری نامه‌ای نوشتم و از او خواستم که برایم دعا کند تا خداوند پسری از دختر عمویم به من عطا فرماید. آن حضرت نوشت: خداوند تو را فرزندان ذکور عطا فرمود. پس چهار پسر برایم به دنیا آمد. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص269)

6- عبدی روایت کرده است: پسرم را به حال بیماری در بصره رها کردم و به امام عسکری (ع) نامه‌ای نگاشتم و از وی تقاضا کردم که برای بهبود پسرم دعا کند. آن حضرت به من نوشت: خداوند پسرت را اگر مومن بود، بیامرزد. راوی گوید: نامه‌ای از بصره به دستم رسید که در آن خبر مرگ فرزندم را درست در همان روزی که امام خبر مرگ او را به من رسانده بود، داده بودند و فرزندم به خاطر اختلافی که میان شیعه در گرفته بود، در امامت تردید داشت.
خادم مسیحی امام عسگری(ع)!
یکی از راویان حدیث به نام جعفر بن محمّد بصری حکایت کند: روزی در محضر حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام بودیم ، یکی از مامورین خلیفه وارد شد و گفت : خلیفه پیام داد که چون  أنوش نصرانی یکی از بزرگان نصاری - در شهر سامراء است و دو فرزند پسرش مریض و در حال مرگ هستند، تقاضا کرده‌اند که برویم و برای سلامتی ایشان دعا کنیم . اکنون چنانچه مایل باشید، نزد ایشان برویم تا در نتیجه به اسلام و خاندان نبوّت ، خوش بین گردند.
اامام علیه السلام اظهار داشت : شکر و سپاس خداوند متعال را که یهود و نصاری نسبت به ما خانواده اهل بیت از دیگر مسلمین عارف‌تر هستند.
سپس حضرت آماده حرکت شد، لذا شتری را مهیّا کردند و امام علیه السلام سوار شتر شد و رهسپار منزل أنوش گردید. همین که حضرت نزدیک منزل أنوش نصرانی رسید، ناگهان متوجّه شدیم أنوش سر و پای برهنه به سوی امام علیه السلام می‌آید و کتاب انجیل را بر سینه چسبانده است ، همچنین دیگر روحانیّون نصاری و راهبان ، اطراف او در حال حرکت هستند. چون جلوی منزل به یکدیگر رسیدند، أنوش گفت : ای سرورم ! تو را به حقّ این کتاب - که تو از ما نسبت به آن آگاه‌تر هستی و تو از درون ما و آئین ما مطّلع هستی - آنچه را که خلیفه پیشنهاد داده است انجام بده ، همانا که تو در نزد خداوند، همچون حضرت عیسی مسیح علیه السلام هستی .
یکی از روحانیّون مسیحی، أنوش را مخاطب قرار داد و گفت: ای أنوش ! تو چرا مسلمان نمی‌شوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفته‌ام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد
امام حسن عسکری علیه السلام با شنیدن این سخنان ، حمد و ثنای خداوند را به جای آورد و سپس وارد منزل نصرانی شد و در گوشه‌ای از اتاق نشست . و جمعیّت همگی سر پا ایستاده و تماشای جلال و عظمت فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند، بعد از لحظاتی حضرت لب به سخن گشود و اشاره به یکی از دو فرزند مریض نمود و اظهار داشت : این فرزندت باقی می‌ماند و ترسی بر آن نداشته باش ؛ و امّا آن دیگری تا سه روز دیگر می‌میرد، و آن فرزندت که زنده می‌ماند مسلمان خواهد شد و از مؤمنین و دوستداران ما اهل بیت قرار خواهد گرفت .
أنوش نصرانی گفت : به خدا سوگند، ای سرورم ! آنچه فرمودی حقّ است و چون خبر دادی که یکی از فرزندانم زنده می‌ماند، از مرگ دیگری واهمه‌ای ندارم و خوشحال هستم از این که پسرم اسلام می‌آورد و از علاقه مندان شما اهل بیت رسالت قرار می‌گیرد. یکی از روحانیّون مسیحی ، أنوش را مخاطب قرار داد و گفت : ای أنوش ! تو چرا مسلمان نمی‌شوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفته‌ام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد. در این موقع ، حضرت ابومحمّد، امام عسکری علیه السلام اظهار نمود: چنانچه مردم برداشت‌های سوئی نمی‌کردند، مطالبی را می‌گفتم و کاری می‌کردم که آن فرزندت نیز سالم و زنده بماند. أنوش گفت : ای مولا و سرورم ! آنچه را که شما مایل باشید و صلاح بدانید، من نیز نسبت به آن راضی هستم .
جعفر بصری گوید: یکی از پسران أنوش نصرانی همین طور که امام علیه السلام اشاره کرده بود، بعد از سه روز از دنیا رفت و آن دیگری پس از بهبودی مسلمان شد و جزء یکی از خادمین حضرت قرار گرفت.

منشور الهی - سیاسی امام حسن عسگری (ع)
دعایی که امام حسن عسکری علیه السلام به اهل قم آموخت و همچون یک منشور سیاسی و سندی جهادی و استراتژیکی برای حرکت و شیوه ای مکتبی در آن بُرهه حساس منتشر شد، امروز از گنجینه های اهل بیت قلمداد می شود. امام علیه السلام در این دعا پس از ستایش خداوند و اظهار تواضع و خضوع در برابر حضرت حق، اجابت خواسته اش را می طلبد و آن گاه از فراگیری فتنه ها و حاکمیت باطل به درگاه احدیت شکایت می برد و برای نابودی آن و سپس برای آشکار شدن حق و استواری آن دعا می کند.
مضمون دعا به گونه ای است که گذشت زمان، تأثیری در تازگی عبارات و مضامین آن ندارد و در هر زمانی که فتنه و آشوب دامن گیر جوامع انسانی است، می توان با آن به درگاه احدیت متمسک شد، مخصوصاً که در فرازهایی نیز برای ظهور امام زمان علیه السلام و برقراری عدل و قسط به دست آن بزرگوار دعا می فرماید. شایسته است که در این دعا با تأمل و ژرف نگری بیندیشیم تا به شناخت، یقین و ثبات قدم بیشتری دست یابیم. و اینک ترجمه فرازهایی از متن دعا:
... خدایا! کژی فتنه ها، ما را در برگرفت و سرپوش حیرت بر ما چیره گشت و فرومایگان و حقیران، ما را درهم کوفتند و آنان که در دین تو به ایشان، اطمینان نبود، بر ما حاکم شدند و آنکه حکم تو را معطل گذارد، کارهای ما را به ستم ربود و در نابودی بندگانت و تباه ساختن دیارت کوشید.
خدایا! او را به یاری خودت پشت گرم فرما و توانایی او را در آنچه از انجام آن بازمانده، مثل طرد آنان که در حریم تو خیمه زده اند، بیفزای، و از تأیید خویش در نیرو و قدرت او توانایی قرار ده، و ما را از انس به او رمیده مکن، و او را پیش از رسیدن به آرمانش که همان فراگیر کردن صلاح و راستی در هم کیشان خویش و ظاهر کردن عدل و داد در امتش می باشد، نمیران
معبودا! کِشت باطل درو شد و نهایت آن در رسید و ستون های آن استواری یافت و پاره هایش فراهم آمد و جوانه اش زود سر بزد و شاخه اش بالیدن گرفت.
خداندا! دروگری از حق برای او بیار تا تنه اش را در هم کوبد و ساقه اش را در هم شکند و کوهانش را از هم بدرد و بینی اش را برخاک مالد تا باطل با آن سیمای پلیدش نهان گردد و حق با آن زیور زیبایش پدیدار شود.
خدایا! برای ستم پشتوانه بر جای مگذار مگر که ویرانش سازی، و سپری بر جای منه مگر که آن را بدری، و وحدت کلمه ای قرار مده مگر که پراکنده اش کنی، و لشکری مجهز برای آن مگذار مگر که خوارش کنی، و ستونی بر قرار مدار مگر که آن را فرو ریزی، و بالا برنده درفشی برای آن باقی مگذار مگر که سرنگونش سازی، و سرسبزی قرار مده مگر که خشکش گردانی.
خداوندا! حق را آشکاری ده، و تاریکی فراگیر ستم و سیاهی حیرت را به او روشن و نورانی کن.
خداوندا! دل های مرده را بدو جان بخش، و خواسته های گوناگون و آرای پراکنده را به او جمع کن، و حدود ضایع شده و احکام وانهاده دینت را بدو بر پای دار، و شکم های از گرسنگی برآمده را بدو سیر کن، و بدن های ناتوان و خسته را بدو راحتی بخش.
پروردگارا! بهترین یقین ها را درباره او برای ما (به ارمغان) آور، ای آنکه تحقق بخشنده گمان های نیکی و تصدیق کننده آرزوهای به تأخیر افتاده ای.
خدایا! آنکه به تو می خواند، و بنده تو که به قسط قیام می کند (مهدی علیه السلام) محتاج رحمت توست و نیازمند یاری تو بر طاعت؛ چون آغاز نعمت خویش بودی بر او، و جامه های کرامت خویش را تو خود بر قامت او پوشاندی، و محبت طاعت خویش را بر او افکندی، و از محبت خود گام هایش را در دل ها استواری دادی، و او را بر کارهایی که اهل زمانش از آنها چشم پوشیده، توفیق عمل ارزانی کردی، و او را فریادرس بندگان ستمدیده قرار دادی، و یاور کسانی که جز تو یاری نیافتند و زنده کننده احکام وانهاده از کتابت و برافرازنده پرچم های دینت و سنّت های پیامبرت - که سلام و صلوات و رحمت و برکات تو بر او و خاندانش باد - قرارش دادی.
پس خداوندا! او را از عذاب و بلای تجاوز گران در دژی استوار محافظت فرمای، و دل های پراکنده دین جویان را به نورش روشنایی بخش، و بهترین چیزی را که به قیام کنندگان به عدل و دادت از پیروان پیامبران رساندی، به او نیز برسان.
بار الها! خوار کن به واسطه او کسی را که در رجوع به محبت تو با او همکاری نمی کند و آن را که به دشمنی با او برخاسته است، و با سنگ کوبنده خویش بر آنکه در صدد قیام علیه آئینت است، بکوب و آن را ذلیل و خوار گردان، و خشم گیر بر آنکه به خون خواهی او بر نمی خیزد و یاری نمی رساند؛ در حالی که او به خاطر تو با خویشان و بیگانگان در ستیز و دشمنی می افتد که البته این، منتی است از جانب تو بر او، نه از او بر تو .


خداوندا! حق را آشکاری ده، و تاریکی فراگیر ستم و سیاهی حیرت را به او روشن و نورانی کن. خداوندا! دل های مرده را بدو جان بخش، و خواسته های گوناگون و آرای پراکنده را به او جمع کن، و حدود ضایع شده و احکام وانهاده دینت را بدو بر پای دار پس خدایا! او را به یاری خودت پشت گرم فرما و توانایی او را در آنچه از انجام آن بازمانده، مثل طرد آنان که در حریم تو خیمه زده اند، بیفزای، و از تأیید خویش در نیرو و قدرت او توانایی قرار ده، و ما را از انس به او رمیده مکن، و او را پیش از رسیدن به آرمانش که همان فراگیر کردن صلاح و راستی در هم کیشان خویش و ظاهر کردن عدل و داد در امتش می باشد، نمیران.
پروردگارا! به خاطر استقبالی که از قیام به فرمان تو نشان داد، جایگاهش را در روز رستاخیز والا گردان و پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله را به دیدارش و نیز دیدار کسانی که از دعوت او پیروی کردند، شاد بدار و به خاطر آنچه از او دیدی، مثل قیام به فرمانت پاداش او را کامل عطا کن و او را در زندگی اش به خود مقرب فرما و به خواری ما به واسطه دوری او رحمت آور و اگر او را از دست دادیم، به ضعیفی ما در برابر کسانی که به همراهی او (قائم)، آنها را سرکوب کردیم و دست کسانی که ما بر آنها چیره گشتیم تا از نافرمانی او دورشان سازیم، بر ما دراز گشت، رحم کن و به تفرقه ما پس از افت و وحدت در زیر سایه حمایت او رحم آر، و به حسرت ما هنگام فریادخواهی از او در جایی که ما را از یاری او باز نشاندی، ترحم فرما .
پروردگارا! به واسطه آنها (قائم و یاوران او) سراسر آفاق و اقطار جهان را از عدل و داد و رحمت و فضیلت آکنده فرما و مطابق کرم و بخشش خود تلاش آنها را پاس بدار، از همان سپاسی که به بندگانت که به عدل و داد و قیام کردند، ارزانی داشتی و از پاداش خویش آن را برایشان ذخیره فرما تا به واسطه آن مراتبشان والا گردد که تو هر کار که خواهی و هر چه خواهی، حکم دهی.
کلام آخر
از هشتم ربیع الاول سال 260 هجری قمری که امام حسن عسکری (ع) به شهادت رسیدند، همه ذرات عالم درحسرت پنهان شدن خورشید عالمین در پس ابرهای نفاق اموی و عباسی و اخلافشان بوده اند و هر موجودی به زبان خود، تعجیل ظهور منجی عالم، فرزند امام حسن عسکری(ع)را از خداوند متعال می خواهد.
از دیگر سو باید اعتراف کرد، پیام این همه تلاش آن است که نظام مبتنی بر ولایت امام معصوم (ع) ارزان به دست ما نرسیده است که آن را به آسانی وانهیم. به یاد امام معصوم بودن و معرفت آن حضرت، پاسخی مثبت به این همه تلاش است، به راستی چه قدر دراین زمینه ها می کوشیم؟


سه شنبه 91 اسفند 1 , ساعت 8:0 صبح

در دهه عاشورای یکی از سال ها، واعظی بالای منبر به استاندار خراسان حمله کرد. تا این که در جلسه ای خصوصی، ملا عباس مؤدبانه از آن واعظ پرسید: شما چرا در بالای منبر ازاشخاص، با ذکر نامشان، به بدی یاد می کنید؟ 


او در پاسخ گفت: برای نهی از منکر. ملا عباس گفت: در کجا این دستور داده شده که بالای منبر، کسی را به نام بد بگویید آن هم نسبت به امری که صحت آن ثابت نشده است؟! اگر به فرض آن شخص مرتکب گناهی هم شده باشد همین که در بالای منبر آبرویش برود، در مقام لجاجت و ستیز بر می آید.


کسی که حاکم جایی می شود، اشخاص مختلف از او توقع هایی دارند؛ هر گاه به منافع آنها زیانی برسد یا توقع آنان برآورده نشود، ممکن است به او نسبت های ناروایی بدهند و از طریق امثال شما و از این راه(منبر)، از او انتقام بکشند. البته چه بسا آن حاکم و مسوول هم آدم خوبی نباشد و گناهانی داشته باشد؛اما این افراد شاکی هم معلوم نیست که عادل و راستگو باشند. آن واعظ گفت: آخر همه می گویند. مرحوم حاج آخوند گفت: مگر آنچه همه می گویند، صحیح و حجت است؟ ممکن است یک نفر چیزی به دروغ بگوید و در دهان مردم اندازد و آنها هم مطلب بی اساس را بازگو کنند.


بنابراین، هرگاه خودتان چیزی را دیدید یا دو شاهد عادل نزد شما گواهی دادند، در آن صورت قبول کنید آنگاه فاعل منکر را در خلوت نصیحت کنید و اگر نپذیرفت، بر اساس شرایط [دینی و اجتماعی] از آن منکر جلوگیری کنید.


دوشنبه 91 بهمن 30 , ساعت 11:15 صبح

آیت الله حاج سید احمد خوانساری به دلیل بیماری زخم معده، به دستور پزشک معالج، در بیمارستان بستری شد. چون سالخورده و ضعیف البنیه بود ودر وقت بستری شدن 98 سال از عمرش می گذشت، تحمل جراحی بدون بیهوشی ممکن نبود، ازطرفی هم اجازه بیهوش کردن را نمی داد، زیرا معتقد بود که در هنگام بیهوشی، تقلیدمقلّدین اشکال پیدا می کند.

دکتر معالج به اوگفت طبق آزمایش ها و عکس یرداریها، باید حتما عمل جراحی روی او صورت گیرد. آیت اللهخوانساری گفت: مانعی ندارد، عمل جراحی را هر وقت خواستید، شروع کنید، ولی قبل از آنبه من خبر دهید که با تلاوت قرآن و توجه به آن، مشکل بی هوش کردن حل شود. دکتر جراحپذیرفت. لحظاتی بعد گفت: ما آماده هستیم که دست به کار شویم. آیت الله خوانساریفرمود: هر وقت من شروع به خواندن کردم، شما هم شروع کنید 

دکتر تعریف می کرد تا او شروع به خواندن سوره انعام کرد، چاقوی جراحی را روی شکمش گذاشته و دست به کار شدیم. چنان بی حرکت بود گویا در حال بی هوشی کامل است. بعد از پاره کردن و دوختن و اتمام کار، گفتم: حضرت آقا! کار ما تمام شد. ایشان قرآن را بستند و فرمودند: صدق الله العلی العظیم. گفتم : آقا دردتان نیامد؟ فرمود: مشغول قرآن بودم، نفهمیدم.


یکشنبه 91 دی 3 , ساعت 7:0 صبح

 ناسزاگویی در کودکان و راهکارهای حل آن:

بددهنی در کودکان شش دلیل عمده دارد:

 یاد گیری از طریق

1- والدین؛ والدین باید کنترل جدی بر گفتار خود داشته باشند. 

2- دوستان و بچه های دیگر؛ باید برای کودک دوستان جدیدی جایگزین شود.

3- فیلم؛ باید برنامه هایی که کودک می بیند کنترل شود. 

4- بیان نوعی اعتراض؛ سعی کنید علت اعتراض کودک را دریابید و آن را حل کنید. 

5- رسیدن به خواسته ها و اهداف؛ اجازه ندهید کودک با ناسزاگویی به خواسته اش برسد. 

6- تشویق شدن؛ هرگز در برابر بددهنی کودک به او نخندید.


<      1   2   3   4      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ