بسیار دیده و شنیده ایم کسانی که برای خدا از گناه چشم می پوشند، خداوند نیز درهای رحمت و حکمت خود را بر روی آنان می گشاید و پرده ها را برایشان کنار می زند و گاهی حتی برخی چون یوسف پیامبر(ع) را به مقاماتی چون حکومت و عزیزی مصر می رساند.
شیخ رجبعلی خیاط می گوید: در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان دلباخته من شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت؛ با خود گفتم: رجبعلی! خدا تو را امتحان کرده؛ بیا و یک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذت بخش؛ برای خدا، صرف نظر کن و سپس عرضه داشتم: «خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم؛ تو هم مرا برای خودت تربیت کن.»
و همین گفته و پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او شد، چنانکه خودش گفته است: پس از آن روز، روزی از چهار راه مولوی و از مسیر خیابان سیروس به چهارراه گلوبندک رفتم و برگشتم؛ فقط یک چهره آدم دیدم!
در کنزالمدفون سیوطی به نقل از حضرت علی (ع ) روایت است که قرائت ده سوره مانعی برای ده حالت است :
1-قرائت سوره حمد مانع از خشم و غضب خداوند است
2- قرائت سوره یس مانع عطش روز محشر است
3 - قرائت سوره دخان مانع از هول روز قیامت است
4-قرائت سوره واقعه مانع از فقر و پریشانی است
5-قرائت سوره ملک مانع عذاب است
6 - قرائت سوره کوثر مانع از خصومت و تسلط دشمنان است
7- قرائت سوره کافرون مانع از کفر در حال مرگ است
8- قرائت سوره اخلاص مانع نفاق است
9- قرائت سوره فلق مانع از حسد حاسدین است
10- قرائت سوره ناس مانع قروض و وسوسه شیطان میباشد
امام صادق ( ع ) :
« لا یزالُ المؤمنُ یورثُ أهلَ بیتِهِ العلمَ و الادبَ الصالحَ حتی
یُدْخِلَهُمُ الجنهَ جمیعاً »
« مؤمن همواره خانواده ی خود را از دانش و تربیت
شایسته بهره مند می سازد تا همه ی آنان را وارد بهشت
کند . »
دولتمردان با توصیههای فرهنگی رهبر انقلاب چه کردند؟
1. پرده اول: مظلومیت فرهنگ
در دومین دیدار سالانه هیات دولت نهم با رهبر معظم انقلاب اسلامی، در چهارم شهریور 1386، رهبر معظم انقلاب تعبیری را در باب فرهنگ به کار بردند که به خوبی بیانگر وضعیت فرهنگ در کشور و برنامه ریزیهای مسوولان بود. ایشان از فرهنگ به عنوان یک بخش مظلوم نام بردند و سفارشی به مسوولان کشور به خصوص دولت وقت نمودند که حاکی از غفلتی در دولت و یا حداقل نقطه ضعفی در عملکرد کلی دولت در کشور بود. رهبر معظم انقلاب در این دیدار خاطر نشان کردند:
«نکته ى بعدى که مى خواهم سفارش کنم، این است که از بخش فرهنگ رفع مظلومیت کنید. بخش فرهنگ انصافاً بخش مظلومى است. الان در گزارش آقاى رئیس جمهور، اصلاً اسمى از فرهنگ نیامد؛ یا در اولویت بندیها این اولویت فداى اولویتهاى دیگر شد و آنها تقدم پیدا کرد که در کوتاهى وقت، بیان بشود! این مظلومیت است دیگر. واقعاً مسأله ى فرهنگ را دست کم نگیرید. خیلى از مشکلات جامعه ى ما با فرهنگ سازى حل مى شود. توجه بکنید که امروز، عمده قواى دشمنان ما در جبهه ى فرهنگى دارد کار مى کند. این جنگهاى روانى، این فعالیتهاى فرهنگى، این بودجه هاى پنهان و آشکارى که براى منحرف کردن ذهنها مى گذارند، همه اش مربوط به مسئله ى فرهنگ است.
فرهنگ مثل هواست که انسان وقتى که این هوا را استنشاق کرد، با هوایى که استنشاق کرده و با آن جانى که گرفته، مى تواند دو قدم بردارد و جلو برود؛ بقیه ى کارها همه برخاسته ى از آن چیزى است که شما استنشاق کرده اید. اگر چنانچه یک جایى، هواى مسمومى تزریق بشود، نتیجه اى که در اندامها دیده خواهد شد تابع آن مسمومیتى است که در این هواست. اگر فضا را با دود یا مخدرى تخدیر کنند، وقتى شما آن را استنشاق کردید، رفتار شما متناسب با آن چیزى خواهد شد که استنشاق کرده اید؛ فرهنگ یک چنین حالتى دارد. فرهنگ را دست کم نگیرید؛ خیلى مهم است.
بنابراین صرف وقت کنید و در بودجه هم برایش پول و فصول قابل توجهى بگذارید تا جهتِ ارزشى به فرهنگ بدهید. از جمله ى کارهایى که مسؤولین فرهنگى دولت خیلى باید به آن بپردازند و واقعاً یک دقیقه را در آن فروگذار نکنند، این است که به فرهنگ عمومى جامعه و ابزارها و وسائل فرهنگى، جهت ارزشى بدهند. چون تلاش زیادى شده تا جریانهاى فرهنگى و عاملهاى فرهنگى - هنر و ادبیات و شعر و سینما و بقیه - در جهت غیر ارزشى حرکت کنند و راه بیفتند. شما باید کمک کنید و همه ى تلاشتان را بکنید که به تحرکات فرهنگى کشور در جهت ارزشى جهت بدهید.»
این بیانات به صراحت حاکی از آن است که رهبر معظم انقلاب دغدغهای جدی و اساسی در مورد فرهنگ دارند و نیز به خوبی نشان میدهد که ایشان از میزان توجهی که به فرهنگ صورت میگیرد ناراضی هستند و خواهان توجه بیشتر مسوولان کشور به وضعیت فرهنگی و برنامهریزی فرهنگی در کشور هستند.
2. پرده دوم: حرکت آغاز میشود؟
در گزارش سال 1387 دولت از فعالیتهای فرهنگی صورت گرفته سخن میگوید اما واکنش رهبری و توصیه ایشان نشان از آن دارد که ایشان توقع کار فرهنگی بسیار عمیقتر و جدیتری نسبت به مقوله فرهنگ دارند چنان که به اختصار بیان میدارند:
«یکى هم توجه به مقوله ى فرهنگ است که خیلى مهم است. البته خب، کارهایى شده؛ گزارشى هم که دادند، اشاره اى به این معنا داشت؛ بنده هم در جریان بسیارى از کارها هستم؛ اما در عین حالا مقوله ى فرهنگ، بسیار مقوله ى مهمى است؛ همان طور که بارها گفتیم مثل هوایى است که انسان در آن تنفس میکند. همه - بزرگ، کوچک، بالا، پائین، قشرهاى مختلف، مسئول، غیرمسئول - در فضا تنفس میکنند. این فضا را درست کنید، تا همه سالم تنفس کنند.»
3. پرده سوم: نگرانی از جهتگیریهای فرهنگی
در سال 1388 با همه مسائلی که کشور با آن روبروست رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای هیات دولت باز هم مقوله فرهنگ را فراموش نمیکند. این دغدغه مهم رهبری است. اما اینبار اظهار نگرانی از جهتگیریهای فرهنگی است. این که مبادا در فرهنگ از جهتدهیهای دشمن و خوشآیند و بدآیند دشمن تاثیر بپذیریم و مبادا دچار افراط و تفریط بشویم:
«توصیه ى ششم ما در مورد فرهنگ است، که اشاره شد مسئله ى فرهنگ بسیار مسئله ى مهمى است. ما در زمینه ى فرهنگ و پرداختن به فرهنگ چه کار میخواهیم بکنیم؟ اول، تکلیف این را روشن کنیم. یک وقت هست که یک دستگاهى به امور فرهنگى بى اعتناء است، یک وقت نه، یک دستگاهى اعتناء و اهتمام به امور فرهنگى دارد، لیکن هدفگذارى هاى فرهنگى اش دچار اختلال یا دچار خدشه است. این هدفگذارى ها خیلى مهم است؛ از این نبایستى غفلت کرد. ما چه میخواهیم بکنیم با اخلاق مردم، با فرهنگ مردم؟ آیا ما به عنوان دولت اسلامى میتوانیم هدایتِ فرهنگى جامعه ى خودمان را رها کنیم؟ قطعاً نه، جزو وظائف ماست. حالا مخالفین، معترضین حرفهائى میزنند، نقد میکنند، گاهى مسخره میکنند، گاهى اهانت میکنند، بکنند؛ ما که نمیتوانیم تکلیف الهى را با این چیزها فراموش کنیم.
ما وظیفه داریم مردم خودمان را هدایت بکنیم؛ هدایت. ریاست در جامعه ى اسلامى، ریاست مادى محض و صرف نیست؛ اداره ى امور زندگى مردم هست، همراه با هدایت. تا آنجائى که میتوانیم، باید راه هدایت مردم را باز کنیم و مردم را هدایت کنیم. خیلى از ابزارهاى هدایت در اختیار دستگاه هاى حکومتى است؛ حالا یک نمونه اش صدا و سیماست و نمونه هاى فراوان دیگر هم دارد؛ یک نمونه وزارت ارشاد است، یک نمونه وزارت علوم است، یک نمونه وزارت آموزش و پرورش است؛ اینها همه دستگاه هاى خدماتىِ هدایتى است. ما از اینها چگونه استفاده میکنیم؟ باید در جهتى حرکت کنیم که مردم متدین بار بیایند، متدین عمل بکنند، به مبانى دینى معتقد بشوند، عملاً پایبند بشوند؛ جهتگیرى ما در همه ى زمینه ها باید این باشد. حالا در وزارت ارشاد، مسئله ى کتاب هست، مسئله ى هنرهاى تجسمى هست، مسئله ى هنرهاى گوناگون صوتى، تصویرى هست، در همه ى این جهتگیرى ها، بایستى ما جهتمان این باشد که مردم به سمت دین، به سمت خدا حرکت بکنند.
والّا اگر قرار باشد که نگاه کنیم، ببینیم بیگانگان ما را بر چى ملامت میکنند - اگر این را بخواهیم رعایت بکنیم - خیلى کارها انجام نخواهد شد. ریشى هم که شما میگذارید، دنیا قبول ندارد. کراواتى هم که شما نمى بندید، دنیا قبول ندارد. خیلى از اطعمه و اشربه اى هم که شما حاضر نیستید استفاده کنید، دنیا اینها را قبول ندارد.
حجابى که خانمهایتان دارند، دنیا قبول ندارد. این حرفها یعنى چه؟ یک وقتى یک کسى سر قضیه اى در این دیدارهاى دانشجوئى - حدود بیست و هفت هشت سال قبل - تو همین دانشگاه، از من پرسید: آقا ! شما درباره ى فلان قضیه چه دفاعى دارید؟ من گفتم: ما هیچ دفاعى نداریم، ما در این قضیه حمله داریم. چه دفاعى؟ ما موضعمان، موضع دفاع نیست. در قضیه ى زن، در قضایاى گوناگون دیگر، موضع ما، موضع تهاجم است؛ ما از دنیا طلبگاریم. دنیاى مادى است که دارد در این زمینه راه خطا میرود. حالا خودهاشان هم - عقلاشان - دارند میفهمند؛ دارند تصدیق میکنند؛ تأیید میکنند آثار و تبعات زشتى که بر کارهایشان مترتب شده. دارند دانه دانه خودشان میفهمند، یواش یواش میگویند، عده اى هم زیرسبیلى رد میکنند. ما حالا تازه بیائیم از آنها خجالت بکشیم که آنها اینجورى میگویند. این حرفها را در باب فرهنگ بکلى کنار بگذارید و بروید سراغ آنچه که متن است. البته گرایشهاى بى مبنا و بى پایه ى افراطى را من قبول ندارم. توصیه هم هیچ وقت نکردم، باز هم نمیکنم؛ اما آن چیزهائى که مبناى شرعى و دینى دارد، آنها را محکم بایستید، افتخار هم بکنید و عمل بکنید.»
4. پرده چهارم: نگرانی از اولویتبندیهای فرهنگی
در سال 1389 دولت بودجههای کلانی را به فرهنگ اختصاص میدهد. البته بعدها مشخص میشود که بخش قابل توجهی از این بودجهها تخصیص نیافته است، رهبر معظم انقلاب اسلامی در همان سال با اظهار خشنودی از توجه دولت به فرهنگ به شدت از اولویت بندیهای فرهنگی اظهار نگرانی میکنند. نگرانی ایشان در اصل از نحوه مصرف این بودجههای کلان است. رهبر معظم انقلاب به طور معمول نگرانیهای خود را در جمعهای عمومی و تریبونهای علنی مطرح نمیکنند، مگر آنجا که لازم باشد که همگان از آن مساله مطلع شوند و به این نگرانیها توجه نمایند. آیا دولت اولویتبندیهای فرهنگی را رعایت میکند؟ تذکر مهم رهبر معظم انقلاب در اینجا پرهیز از کارهای تزیینی و ویترینی است:
«یکى دو سال پیش که همین مجموعه اینجا حضور داشتید، من راجع به مسئلهى فرهنگى از دستگاه دولتى یک گلهاى کردم. حالا خوشبختانه انسان احساس میکند که در دولت به کار فرهنگى اهتمام ورزیده میشود. بودجههاى فرهنگىِ بزرگ و کلان و در واقع کارهاى گوناگون و تکرار مسائل فرهنگى و اینها خوب است؛ انسان این اهتمام را مشاهده میکند، خرسند میشود؛ منتها اوائل امسال بود یا پارسال بود - یادم نیست - که وقتى راجع به همین بودجهى فرهنگى صحبت شد، به آقاى رئیس جمهور گفتم که من وقتى شنیدم شما این رقم کلانِ سنگینِ فرهنگى را تصویب کردید، از نحوهى مصرف و جذب آن نگران شدم؛ با اینکه قاعدتاً آدم باید خوشحال بشود وقتى که بودجهى فرهنگى زیاد میشود.
مدیران ما دوست دارند که بودجهاى که به آنها داده میشود، جذب کنند؛ چون میدانند که اگر امسال جذب نکردند، سال دیگر خبرى نیست؛ لذا ناچارند جذب کنند. خوب، جذب بودجهى فرهنگى در جاى مناسب، خیلى کار سختى است؛ کار آسانى نیست. کار فرهنگى مثل ساختوساز نیست که آدم بگوید خیلى خوب، این زمین، این هم مصالح، حالا بروید بسازید. کار فرهنگى مصالحش خیلى سخت گیر مىآید؛ معمار و استادکارش خیلى دشوار به دست مىآید. لذاست که به نظر من توى کار فرهنگى یک مقدارى بایستى اهتمام ورزید. اولاً ببینیم ما چه قلم از قلمهاى کار فرهنگى را اهمیت میدهیم.
در بعضى از آن دورههاى قبل - که حالا نمیخواهیم خیلى مشخص کنیم و اسم بیاوریم، لیکن چارهاى هم نیست؛ انسان براى مقایسه مجبور است بگوید - میخواستند کار فرهنگى بکنند، گفتند بودجهى فرهنگى؛ بنا کردند کاروانسراهاى شاه عباسىِ بین راه را به عنوان کار فرهنگى، آباد کردن! بله، آباد کردن کاروانسراى شاه عباسى چیز خوبى است، اثر باستانى هم هست؛ اما آیا کار اولویتدار فرهنگى ما همین است؟ ما که اینجور در مواجههى با فشار عظیم تبلیغات جهانى قرار داریم؛ سیاست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، براى فشار آوردن به فرهنگ داخلى ملت ما.
آنها میدانند که اگر فرهنگ را عوض کردند، دیگر مبارزهاى باقى نمیماند. اگر مبارزهى با استکبار هست، اگر میل به ایستادگى و مقابلهى با دخالت اجنبى هست، به خاطر فرهنگ است. انسان یک فرهنگى دارد، همین فرهنگ را بیایند عوض کنند، همه چیز میشود مال خودشان؛ لذا همهى فشار روى فرهنگ است. در مقابل این حرکت فرهنگى و این تهاجم عظیم فرهنگى که میخواهند روح انقلاب را، روح استقلال را، روح دین را از ما بگیرند، اولویت فرهنگى ما این است که برویم حالا فرضاً کاروانسراى شاه عباسى را آباد کنیم؟! این یعنى اشتباه کردن در تشخیص آن قلمِ کار فرهنگى؛ این یک اشکال است. بنابراین در کار فرهنگى باید دنبال چه باشیم؟ دنبال تولیدات. در دیدارى که هفتهى گذشته با دانشجوها داشتیم - که خوب، خوشبختانه تماس و ملاقات ما با دانشجوها کم نیست - من دیدم این جوانهاى انقلابى، این بچههائى که امید فرداى ما هستند، از تشکلهاى مختلف و از خود نخبهها - خارج از تشکلها - روى تولید کالاى فرهنگى تکیه کردند؛ اینکه ما چقدر تولید کالاى فرهنگى میکنیم و چقدر باید بکنیم. خوب، یک کار مفصلى هم اینجا کردید، که حالا ممکن است من بعدها به طور خصوصى هم مواردش را تذکر بدهم.
نکتهى دوم در این زمینه این است: حالا بعد از آنکه مصرف فرهنگى را پیدا کردیم، قلمى که باید این بودجه صرف آن بشود، پیدا کردیم، برویم سراغ محتوایش. بالاخره میخواهیم فیلم بسازیم. مثلاً میخواهیم ده تا فیلم انقلابى بسازیم؛ ده تا فیلمى که حامل ارزشها باشد. یا میخواهیم فلان تعداد کتاب منتشر کنیم؛ محتواهایش چه باشد، چه جورى باشد، با چه قوّتى، با چه استحکامى، با چقدر مایهى علمى و هنرى که در آنجا به کار برده میشود؟ اینها خیلى کارهاى سخت و ظریفى است.
در زمینههاى فرهنگى، دنبال کارهاى تشریفاتى و ویترینى نباشید. نمایش دادن کار فرهنگى، نه اینکه فایدهاى ندارد؛ ضرر هم دارد. در زمینهى فرهنگ باید دنبال کارهاى محتوائى و اصیل و واقعى رفت، که امروز نیاز عمدهى کشور هم این است.»
5. پرده پنجم: توصیههایی که سربسته اعلام میشود
مظلومیت فرهنگ همچنان ادامه دارد. حتی در این حد که در گزارشی که در دیدار سالانه هیات دولت در سال 1390خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی ارائه میشود بازهم گزارشی از فرهنگ داده نمیشود و باز هم گلایه رهبر را در پی میآورد. البته پیگیریها و توصیههای رهبر معظم انقلاب در مورد فرهنگ باعث شده است که دولت مصوبه کلانی در باب فرهنگ داشته باشد که البته رهبر معظم انقلاب با این که بنا ندارند که در تریبون عمومی گزارشات مسوولان را حک و اصلاح کنند اما با صراحت بیان میدارند که خیلی از مبالغ این مصوبه تخصیص داده نشده است. اما این اصل مساله نیست مساله اصلی به صورت سربسته در عبارات زیر بیان میشود:
«مسئلهى دیگر - که حالا البته این مربوط به مسائل اقتصادى نیست - مربوط به فرهنگ است؛ که امروز گزارشى داده نشد، موکول شد به بعد. آنچه که من لازم میدانم به دوستان دولت توصیه کنم، این است که مسئلهى فرهنگ را خیلى جدى بگیرید. اگر چنانچه ما کارهاى اقتصادى را - همچنان که در برنامه هست و آرزوهاى ما متوجه به آن است - انجام بدهیم، اما در زمینهى کار فرهنگى عقب بمانیم، بدانید کشور لطمه خواهد دید. دشمنان ما یکى از چشمههاى دشمنىشان کار اقتصادى است؛ یک چشمهى مهم دیگر، کار فرهنگى است. البته نه وقت و نه ظرفیت جلسه اجازه نمیدهد که انسان در این زمینه وارد بشود؛ لیکن فىالجمله دوستان توجه داشته باشند که کار فرهنگ، کار بسیار مهمى است؛ با ملاحظهى جهتگیرىهاى انقلابى و اسلامى. در زمینهى فرهنگ، دچار رودربایستى نشوید.
در همهى شعبههاى فرهنگى - چه در موضوع کتاب، چه در کارهاى هنرى، چه در مؤسسات فرهنگى - جهتگیرىها را انقلابى و اسلامى قرار بدهید. اولویتها را در اینجا هم ملاحظه کنید، چون منابع بالاخره محدود است. البته مصوبهى دولت در زمینهى بودجهى فرهنگى، مصوبهى خوبى است؛ اگرچه حالا شنیدم که خیلى از مبالغ این مصوبه تخصیص داده نشده؛ حتّى اگر همهاش هم تخصیص داده شود، باز براى همهى فعالیتهاى فرهنگى کافى نیست. بنابراین منابع دچار محدودیت است. با توجه به محدودیت منابع، نگاه کنید ببینید اولویتها چیست. البته من یک مجموعهاى را به نحو پیشنهاد به دولت ارائه کردم؛ که اگر این چیزها در کار فرهنگ مورد توجه قرار بگیرد، با توجه به نگاهى که ما در زمینهى فرهنگ داریم، اینها اولویت خواهد داشت؛ یعنى اینها تأثیراتش بیشتر خواهد بود. بله، اینها را باید دنبال کنید تا انشاءاللَّه تحقق پیدا کند.»
بله رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسوولان دولتی و در بیاناتی که به صورت عمومی منتشر میشود به صورت سربسته خبر میدهند که «نگاه کنید ببینید اولویتها چیست. البته من یک مجموعهاى را به نحو پیشنهاد به دولت ارائه کردم؛ که اگر این چیزها در کار فرهنگ مورد توجه قرار بگیرد، با توجه به نگاهى که ما در زمینهى فرهنگ داریم، اینها اولویت خواهد داشت؛ یعنى اینها تأثیراتش بیشتر خواهد بود. بله، اینها را باید دنبال کنید تا انشاءاللَّه تحقق پیدا کند». این عبارات را یکبار دیگر بخوانید. رهبر معظم انقلاب اولویتهای فرهنگی را مشخص کردهاند و به صورت پیشنهاد در اختیار دولت قرار دادهاند و نیز با صراحت بیان میدارند که «بله، اینها را باید دنبال کنید تا انشاءاللَّه تحقق پیدا کند.» به عبارت بهتر این تهیه اولویتها و ارائه آنها به دولت گامی است که رهبر معظم انقلاب در جهت رفع مشکلاتی که در سالهای قبل تذکر دادهاند، خود برداشتهاند. اما آیا به این اولویت بندیهایی که رهبر معظم انقلاب ارائه کردهاند توجه شده است؟
6. پرده ششم: نسخهای که عمل نشده است. چه کسی پاسخگوست؟
پرده قبلی باز هم تکرار میشود. در زمینه فرهنگ در سال 91 نیز هیات دولت فرصت ارائه گزارش پیدا نمیکند و باز هم مظلومیت فرهنگ ادامه دارد. نه به این علت که گزارشی خدمت رهبر معظم انقلاب ارائه نمیشود بلکه به این علت که نسخهای که سال قبل رهبری از ارائه آن به دولت خبر داده بودند مورد غفلت واقع شده است و هنوز اجرا نشده است. این بار رهبر معظم انقلاب اسلام با صراحت بیشتری از غفلت نسبت به آن توصیهها صحبت میکنند و از آن توصیهها که در سال قبل در لفافه از آنها سخن به میان آمده بود با صراحت تعبیر به «نسخه میکنند» و میفرمایند:
«خب، در زمینهى فرهنگ فرصت نشد آقایان گزارشى بدهند. من یک جمله عرض بکنم: به کارهاى سطحى نباید اکتفاء کرد. به کارهاى عمیقتر، کارهاى بنیانىتر، کارهائى که از یکىشان دهها کار صادر میشود و نشئت میگیرد، توجه کنید. من یک وقتى نسخهاى از آن کارهاى عمیقِ لازم را به آقاى رئیسجمهور دادم؛ همانها باید دنبال شود و باید دنبال میشد. در باب فرهنگ باید بشدت مراقبت شود که ما به «فرهنگ مهاجم» کمک نکنیم. فرهنگ مهاجم خطرناک است. اگر ما فرهنگ عمومى کشور و فرهنگى که نخبگان و مردم و قشرهاى گوناگون را به سمت یک هدفى هدایت میکند، نتوانیم از آسیب دشمن محفوظ بداریم، کار خیلى مشکل خواهد شد؛ هرچه هم شما تصمیم بگیرید، اینها مىآیند خرابش میکنند و جور دیگرى منعکس خواهد شد.»
سوالی که در این جا به جد بروز میکند و خود را بر ذهن تحمیل مینماید این است که نسخهای که رهبری از کارهای بنیانی و عمیق فرهنگی به رئیس جمهور محترم دادند چه شده است و چه کسی باید پاسخگو باشد که به این نسخه عمل نشده است؟
سوره حمد: شفاى همه امراض است مگر مرگ ؛ باید گفته شود، که خواندن با ایمان و عمل کردن با علم و یقین به قرآن ، این آثار را دارد.
سوره بقرة : هر کس سوره بقره را تلاوت کند، روز قیامت عمامه اى از نور بر سر او مى گذارند.
سوره مبارکه آل عمران : هر کس سوره آل عمران را بخواند، روز قیامت پوششى از نور او را زینت مى دهد.
سوره مبارکه نساء: هر کس سوره نساء را تلاوت کند، از عذاب قبر مصون و از آفات دنیا نیز در امان است ، تا به بهشت برسد.
سوره مبارکه مائده : هر کس روزهاى پنج شنبه سوره مائده را قرائت کند، ایمانش ، به ظلم آلوده نمى شود.
سوره مبارکه انعام : در این سوره (70) بار نام خدا برده شده و (70) هزار فرشته با آن به زمین آمدند؛ هر کس آن را بخواند، از خوف و ترس در امان است .
سوره مبارکه اعراف : هر کس سوره اعراف را مخصوصا روزهاى جمعه بخواند از خوف و ترس مصون است و روز قیامت بى حساب وارد بهشت مى شود.
سوره مبارکه توبه : هر کس سوره توبه را بخواند، پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) شفیع او باشد و نفاق در او راه نیابد.
سوره مبارکه انفال : تلاوت سوره انفال در هر ماه ، انسان را از نفاق ، بیمه مى کند و از شیعیان راستین امیرالمؤمنین (علیه السلام ) قرار مى دهد.
سوره مبارکه یونس : هر کس سوره یونس را بخواند، در صف جهال قرار نمى گیرد و روز قیامت هم از مقربین است .
7 دلیل برتری PHP نسبت ASP را در این مقاله بررسی میکنیم. امیدوارم کمکی در جهت بالا بردن سطح علمی دوستان و آشنا شدن آنها با PHP باشه.
1) سرعت ، سرعت ، سرعتاولین باری که یک کد به زبان PHP نوشتم بر روی یک کامپیوتر Pentium 166Mhz بود بر روی سیستم عامل Linux و بههمراه Apache Web Server . بسیار برایم جالب بود که چقدر کد های من سریع اجرا می شوند . یعنی در آن موقع بااگر شما یک Windows NT بر روی آن می توانستید سوار کنید و به فرض که IIS هم بر روی آن بالا می آمد فکر کنماصلا وقت Serve کردن صفحات عادی html را نداشت چه برسد به اینکه بخواهد ASP را هم اجرا کند . علتش این استکه Microsoft از یک Technology در اجرا کردن کدهای زبان ASP استفاده می کند که در آن هر موقع شما تصمیم بهاستفاده از یک عنصر خارجی مانند VBScript, MSSQL, ODBC و خیلی چیزهای دیگر که در حقیقت از Engine هایخارجی استفاده می کنند دستور به آن Engine خارجی می دهد و جواب بدست آمده را بررسی و برای استفاده در اختیارادامه برنامه می گذارد . همین رفت و برگشت و اجرا کردن Engine های خارجی باعث کند شدن سرویس دهی می شود کهاین را شما به خوبی می توانید در استفاده از MSSQL به طرق مختلف احساس کنید . مثلا اگر شما خود MSSQL Extentions
برای استفاده از MSSQL استفاده کنید برای یک Query مشترک 1.88 ثانیه زمان تلف می شود و اگر همان را با استفادهاز ODBC اجرا نمائید زمانی در حدود 9.54 ثانیه تلف می شود که این خود نشان می دهد که ASP اینها را به تنهائی اجراءنمی کند و از Engine های ویندوز استفاده می کند .
2) استفاده بهینه از Memory
در IIS4 اگر شما در یک صفحه مثلا 20 بار یک صفحه را Include کنید این صفحه 20 بار در حافظه بارگذاری می شود و درحقیقت حافظه شما 20 برابر زیادتر اشغال می شود . البته شنیدم که این مشکل در ویندوز 2000 و IIS5 حل شده استاما بازهم برای کسانی که ASP را مینویسند و می خواهند آنرا بر روی سرور های Hosting که دارای سیستم عامل NT
هستند اجرا کنند مشکل زا است و باعث کند شدن سیستم می شود و در Load بالا مسلما مشکل زا خواهد شد .
این مشکل به طور کلی در PHP وجود نداشته و ندارد و استفاده درست از Memory در هنگام اجرای یک کد باعث شده استکه صفحات در Load بالا نیز به خوبی قابل ر?یت باشند .
3) خرج اضافی ندارید !
مثلا در ASP اگر بخواهید از امکاناتی نظیر Encryption یا File Uploading یا ارسال نامه توسط کد برنامه استفاده کنیدباید امکانات اضافی برای این کار خریداری کنید و نصب کنید تا این امکانات به IIS شما اضافه گردد . این در حالیست کهدر PHP همه اینها در هنگام Compile در نظر گرفته می شوند و همگی از امکانات Standard این زبان هستند و هیچ نصبیا خرج اضافی در کار نیست .
4) MySQL بهترین انتخاب، بیشترین سرعتدر اینجا قصد ندارد به مقایسه MySQL و MSSQL بپردازم . اما به خاطر قدرت خارق العاده MySQL و سازگار بودن این
DBMS با زبان PHP به صورتیکه PHP اتصال به MySQL را به صورت دستورات Internally پشتیبانی می کند و حتی نیازبه نصب Module اضافی برای این کار نمی باشد ، از سرعت بسیار بالائی در کار با SQL برخوردار است که شاید بعدا درمورد MySQL مقاله ای نوشتم .
5) نزدیک بودن Syntax به ++C/C و Java
از آنجائیکه اکثر برنامه نویسان از ++C/C استفاده کرده اند و بخاطر محبوب بودن بی حد Java معمولا با Syntax هایاین دو زبان اکثرا آشنا هستند . PHP هم اکثر Syntax های خود را شبیه به این زبانها انتخاب کرده است که برای یادگیریدوباره Syntax دستورات دچار مشکل نشوید که مسلما Microsoft اصلا برایش این مسائل مشکل حساب نمی شود .
6) رفع ایرادات ، سریع ، بی دردسرتا حالا از Microsoft خواسته اید که ایرادی را در سیستمهای خود رفع کند ؟ مسلما اگر شرکت بزرگی مانند Boeing
نباشید حرف شما خیلی خریدار ندارد یا لااقل به این زودی ها به نتیجه نمی رسید .
OpenSource بودن PHP این امکان را به شما می دهد که شخصا اقدام به رفع مشکل کنید و آنرا برای دستندرکاران PHP
ارسال کنید و یا اینکه در Mailing List های عمومی PHP موضوع را مطرح کنید و خواهید دید که از سراسر دنیا برایرفع ایراد شما Patch ارسال می گردد .
7) اجرا بر روی Platform های مختلفدرست است که خیلی از این ایرادات را Microsoft رفع خواهد کرد و Technology های جدیدتر ارائه خواهد کرد ( چهبسا این Net. که الان آمده همه را درست کرده باشد ) اما یک مشکل اساسی برای ASP وجود دارد و آن این است که
ASP بدون Windows یعنی هیچ ! بدلیل اینکه ASP نصفی از کدها را توسط Engine های ویندوز اجرا می کند که درسیستم عامل های دیگر خبری از آنها نیست . لذا ASP در سیستم عاملهای دیگر همیشه دارای ضعفهای بزرگی است .
اما PHP به دلیل آنکه توسط GNU C Compiler در همه Platform ها قابل Compile شدن است و از Engine های خاصهیچ سیستم عاملی برای اجرای کدها استفاده نمی کند قابلیت اجرا بر روی تعدا زیادی از OS ها را داراست که این یکمزیت برای برنامه نویس ها محسوب می شود
چند حدیث نورانی از امام رضا علیه السلام برای استفاده عزیزان نقل می گردد:
*امام رضا علیه السلام فرمودند: رحمت خدا بر کسى باد که امر ما را زنده نماید، سؤ ال شد: چگونه ؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد. (بحارالا نوار: ج 2، ص 30،ح13 )
*امام غریب الغربا علیه السلام فرمودند: کسى که توان جبران گناهانش را ندارد، زیاد بر حضرت محمّد و اهل بیتش علیهم السلام صلوات و درود فرستد، که همانا گناهانش اگر حقّ الناس نباشد محو و نابود گردد. (جامع الا خبار ص 59، بحارالا نوار: ج 91، ص 47،ح2 )
*ثامن الأئمه علیه السلام فرمودند: چنانچه زمین لحظه اى خالى از حجّت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو مى برد. (علل الشّرایع : ص 198، ح21 )
*علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: مریضى ، براى مؤ من سبب رحمت و آمرزش گناهانش مى باشد و براى کافر عذاب و لعنت خواهد بود.
سپس افزود: مریضى ، همیشه همراه مؤ من است تا آن که از گناهانش چیزى باقى نماند و پس از مرگ آسوده و راحت باشد. (بحارالا نوار: ج 78، ص 183، ح 35، ثواب الا عمال : ص 175)
*امام الرئوف علیه السلام فرمودند: ثروت ، انباشته نمى گردد مگر با یکى از پنج خصلت :
بخیل بودن ، آرزوى طول و دراز داشتن ، حریص بر دنیا بودن ، قطع صله رحم کردن ، آخرت را فداى دنیا کردن . (وسائل الشّیعة : ج 21، ص 561، ح 27873)
*شمس الشموس علیه السلام فرمودند: همانا سکوت و خاموشى راهى از راه هاى حکمت است ، سکوت موجب محبّت و علاقه مى گردد، سکوت راهنمائى براى کسب خیرات مى باشد. ( مستدرک الوسائل : ج 9، ص 16، ح 10073)
*انیس النفوس سلام الله علیه فرمودند: شیعیان ما کسانى هستند که تسلیم امر و نهى ما باشند، گفتار ما را سرلوحه زندگى در عمل و گفتار خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هر که چنین نباشد از ما نیست .( جامع احادیث الشّیعة : ج 1، ص 171، ح 234، بحار: ج 65، ص 167،ح24 )
بزرگان اهل سنت با اعتراف به جایگاه والای امام رضا (علیه السلام)، سخنان و اعترافهای شگفتی درباره ابعاد معنوی آن حضرت داشتهاند که آنها را نقل میکنیم.
1) مجدالدین ابن اثیر جَزَری (606ق): «ابوالحسن علی بن موسی ... معروف به رضا...، مقام و منزلت ایشان همانند پدرشان موسی بن جعفر است. امامت شیعه در زمان علی بن موسی به ایشان منتهی میشد، فضایل وی قابل شمارش نیست. خداوند رحمت خود و رضوان خود را بر ایشان بفرست.[1]
2) محمد بن طلحه شافعی(652ق): «سخن در امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی گذشت و ایشان علی الرضا سومین آنهاست. کسی که در شخصیت ایشان تأمل کند، در مییابد که علی بن موسی وارث امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی است، و حکم میکند که ایشان سومین علی است. ایمان و جایگاه و منزلت ایشان فراوانی اصحاب ایشان، باعث شد تا مأمون وی را در امور حکومت شریک کند و ولایت عهدی را به ایشان بسپارد....[2]
3) عبدالله بن اسعد یافعی شافعی (768ق): «وی امام جلیل و بزرگوار از سلاله بزرگان و اهل کرم ابوالحسن علی بن موسی الکاظم است . وی یکی از دوازده امام شیعیان است که اساس مذهب بر نظریات ایشان است. وی صاحب مناقب و فضایل است.[3]
4) ابن صبّاغ مالکی (855ق) به نقل از بعضی از اهل علم : «علی بن موسی الرضا داری والاترین و وافرترین فضایل و کرامات و برخوردار از برترین اخلاق و صورت و سیرت است که از پدرانش به ارث برده است....[4]
5) عبدالله بن محمد عامر شبراوی شافعی (1172ق): «هشتمین امام علی بن موسی الرضاست که مناقب والا و صفات اولیا و کرامت نبوی وی قابل شمارش و توصیف نیست... .[5]
6) یوسف بن اسماعیل نبهانی (1350ق): «علی بن موسی از بزرگان ائمه و چراغان امت از اهل بیت نبوی و معدن علم و عرفان و کرم و جوانمردی بود. وی جایگاه والایی دارد و نام وی شهره است و کرامات زیادی دارد... .[6]
7) شیخ یاسین بن ابراهیم سنهوتی شافعی: « امام علی بن موسی الرضا (رضی الله عنه) از بزرگان و از بهترین سلاله است و خداوند با خلق چنین فردی قدرت خود را به نمایش گذاشته. هیچ فردی علی بن موسی را نمیتواند درک کند. وی والا مقام و در فضایل شهره است و کرامات بسیاری دارد ... .[7]
8) ابوالفوز محمد بن امین بغدادی سُوِیدی: «ایشان در مدینه به دنیا آمد و کرامات ایشان بسیار و مناقبش مشهور است؛ به گونه ای که قلم از وصف تمامی آن عاجز است... .[8]
9) عباس بن علی بن نور الدین مکّی: «فضایل علی بن موسی هیچ حد و حصری نداشته... .[9]
* مشهد الرضا در کلام اهل سنت
ذهبی در مواضع متعدد از تألیفات خود درباره مشهد الرضا چنین اظهار نظر میکند: «و لعلی بن موسی مشهدٌ بطوس یقصدونه بالزیاره»[10]، «و له مشهدٌٍ کبیر بطوس یزار»[11]، «و مشهد مقصودٌ بالزیاره»[12].
ابن عماد حنبلی دمشقی نیز میگوید: «و له مشهدٌ کبیر بطوس یزار.»[13]
برخورد بزرگان اهل سنت با مزار امام رضا (علیه السلام) نیز جالب و شگفتانگیز است؛ مانند بسیار زیارت کردن قبر امام رضا از سوی ابن حبان بستی (354ق) و ابو علی ثقفی (328ق) و تواضع و تضرعات بسیار ابوبکر بن خُزیمه (311ق) که موجب شگفتی شاگردان وی شده بود.
1) ابوبکر بن خزیمه (311ق) و ابو علی ثقفی (328ق): حاکم نیشابوری میگوید:
«سَمِعتُ محمد بن المؤمل بن حسین بن عیسی یقول خرجنا مع امام اهل الحدیث ابی بکر بن خزیمه و عدیله ابو علی الثقفی مع جماعة من مشیخنا و هم اذ ذلک متوافرون الی زیارة قبر علی بن موسی الرضا بطوس، قال: فریت من تعظیمه (ابن خُزَیمه) لتلک البقعه و تواضعه لها و تضرعه عندها ماتحیرنا؛[14] حاکم میگوید: از محمد بن مؤمل شنیدم: روزی با پیشوی اهل حدیث ابوبکر بن خزیمه و ابو علی ثقفی و دیگر مشیخ خود به زیارت قبر علی بن موسی الرضا به طوس رفتیم؛ در حالی که آنها بسیار به زیارت قبر ایشان میرفتند. محمد بن مومل میگوید: احترام و بزرگداشت و تواضع و گریه و زاری ابن خزیمه نزد قبر علی بن موسی همگی را شگفتزده کرده بود.
ابن خزیمه نزد اهل سنت جایگاه ویژهی دارد؛ به گونهی که از وی «شیخ الاسلام، امام الائمه، حافظ، حجه، فقیه، بینظیر، زنده کننده سنت رسول الله»، تعبیر کردهاند و او در علم حدیث و فقه و اتقان ضرب المثل است.[15]
در مورد ابو علی ثقفی نیز ـ که از نوادگان حجاج بن یوسف است ـ تعابیری چون: «امام، محدث، فقیه، علامه، شیخ خراسان، مدرس فقه شافعی در خراسان، امام در اکثر علوم شرعی، حجت خدا بر خلق در دوران خودش»[16] به کار رفته که نشان دهنده اهمیت و جایگاه این شخصیت نزد عامه است.
2) ابن حبّان بُستی (354ق): «علی بن موسی الرضا از بزرگان و عقلا و نخبگان و بزرگواران اهل بیت و بنی هاشم است. اگر از وی روایتی شود، واجب است حدیثش معتبر شناخته شود.... . من به دفعات قبر ایشان را زیارت کردهام. زمانی که در طوس بودم، هر مشکلی برایم رخ میداد، قبر علی بن موسی الرضا را ـ که درود خدا بر جدش و خودش باد ـ زیارت میکردم و برای برطرف شدن مشکلم دعا میکردم و دعایم مستجاب و مشکلم حل میشد. این کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر محبت مصطفی و اهل بیتش ـ که درود خدا بر او اهل بیتش باد ـ بمیراند.[17]
ابن حبان بستی نیز از اهل سنت جایگاه والایی دارد؛ به گونه ای که از وی به «امام، علامه، حافظ، شیخ خراسان، یکی از استوانههای علم در فقه و لغت و حدیث، و از عقلی رجال» تعبیر کردهاند.[18]
این جملات حاکی از نفوذ معنوی امام رضا (علیه السلام) بر قلوب است و پس از گذشت سالیان از شهادت ایشان، قبر و بارگاه ملکوتی ایشان مورد توجه خاص و عام است و کسانی چون ابن خزیمه و ابن حبان علاوه بر زیارت قبر امام رضا (علیه السلام) به ایشان متوسل میشدند و برای رفع مشکلات مادی و معنوی خود به این مکان مقدس پناه میبردند.
از مطالب یاد شده به دست میآید که نه تنها ساخت بنا بر قبور و زیارت و توسل، امری جایز و کاملاً مرسوم بوده، بلکه مورد تایید قولی و عملی بزرگان اهل سنت از جمله ابن خزیمه و ابن حبان بستی و ... بوده و مکرر این اعمال از آنها سر میزده است و آنان از خوان گسترده کرامات آن امام همام نیز بهرهمند میشدند و این امر اساساً به عنوان یک باور و فرهنگ صحیح در میان مسلمین مطرح بوده و این موارد بهترین گواه بر واهی بودن تفکرات و باورهای سست حزب سیاسی وهابیت است. از طرف دیگر، جایگاه اهل پیامبر(ص) و میزان درخشندگی این خاندان پاک را در میان امت اسلامی به ویژه علمای اهل سنت آشکار میسازد.
منابع:
[1] . تتمی جامع الاصول، ابن اثیر جزری، مکتبی النجاریی، مکه، عربستان، چاپ دوم، ج2، ص715،1403ق.
[2] . مطالب السؤول، محمد بن طلحه شافعی، مؤسسه البلاغ، بیروت، لبنان، چاپ اول، ص295، 1419ق.
[3] . مرآة الجنان، یافعی، دارالکتب العلمیی، بیروت لبنان، چاپ اول، ج2، ص10، 1417ق.
[4] . الفصول المهمی، ابن صباغ مالکی، اعلمی، تهران، یران، ص263.
[5] . الاتحاف بحب الاشراف، شبراوی شافعی، دارالکتاب قم، یران، چاپ اول1423ق.
[6] . جامع کرامات الاولیاء، نبهانی، ص311، دارالفکر، بیروت، لبنان، چاپ اول، ص312و313،1414ق.
[7] . الانوار القدسیه، سنهوتی شافعی، ص39، انتشارات السعادی، مصر.
[8] . سبائک الذهب فی معرفی قبائل العرب، ابوالفوز سؤیدی، المکتبه، بیروت، لبنان، چاپ دوم، ص334.
[9] . نزهة الجلیس، عباس بن نور الدین مکّی، قاهره، مصر، ج2، ص105.
[10] . سیر اعلام النبلاء، موسسه الرساله ، بیروت، لبنان، چاپ یازدهم 1417ق، ج9، 393.
[11] . العبر، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج1، ص266.
[12] . تاریخ الاسلام، حوادث، 201 تا210، دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، چاپ اول 1420ق، ص272.
[13] . شذارت الذهب، دار بن کثیر، دمشق، بیروت، چاپ اول 1406ق، ج3، ص14.
[14] . تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دارالفکر، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1404ق، ج7، 339.
[15] . سیر اعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، ج14، ص365و377.
[16] . سیر اعلام النبلاء، ج15، ص280ـ282.
[17] . کتاب الثقات، ابن حبان بستی، دارالفکر، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1393ق، ج8، ص475.
[18] . سیر اعلام النبلاء، ج16، ص92؛ النجوم الزاهره، ابن تغری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1413ق، ج3، ص342؛ الوافی بالوفیات، صفدی، جمعی از مستشرقین، بیتا، 1411ق، ج2، ص317؛ الطبقات الشافعیه، سبکی، دار احیاء الکتب العربیة، بیروت، لبنان، بیتا، ج3، ص131؛ الانساب، سمعانی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ اول،1408ق، ج2، ص209
آیت الله حاج شیخ محمدتقی بافقی یزدی، متولد 1292هجری قمری، ادبیات و سطوح را نزد مرحوم آقا سیدعلی مدرس لب جندقی خواند، آنگاه به نجف اشرف رفت و نزد مرحوم سیدمحمدکاظم یزدی «صاحب عروه» و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی «صاحب کفایه» و عالم ربانی آقا سیداحمد کربلایی تلمذ کرد و پس از آن به ایران و قم آمد، وی از کسانی بود که از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری خواست، قم را مرکز علوم دینی قرار دهد، هر چند که آیت الله بافقی در این راه قدمهای زیادی برداشت.
وی بسیار غیور و آمر به معروف و ناهی از منکر بود، در زمان رضاخان پهلوی به خاطر امر به معروف و نهی از منکر که نسبت به برخی از بستگان او انجام داده بود، مورد هتک و ضرب قرار گرفت و به شهرری تبعید شد تا سال 1365 هجری قمری در آنجا بود و در جمادی الاولی همین سال در شهرری از دنیا رفت و جنازه او را به قم آوردند و نزدیک قبر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری دفن کردند.
آیتالله حسین نوری همدانی در کتاب «اسلام مجسم» صفحه 317 به شرح این ماجرا پرداخته است که در ادامه میآید:
روز جمعه 27 رمضان 1346 قمری مطابق 1306 شمسی، ساعاتی پیش از تحویل سال 1307 شمسی، زوّار بسیاری از نقاط مختلف، طبق معمول هر ساله به سوی شهر قم روی آورده بودند تا هنگام تحویل سال در کنار مرقد مطهر کریمه اهل بیت عصمت حضرت معصومه علیهاالسلام باشند.
به قدری جمعیت و ازدحام در صحن و حرم و رواقها بود که جای سوزن انداختن نبود، اعضای خانواده رضاخان از جمله، همسرش (مادر محمد رضا) به قم آمده و در غرفه بالای ایوان آیینه بدون حجاب (سر و صورت باز) نشسته بودند و این موضوع به طوری جلب نظر میکرد که صدای اعتراض مردم از هر سو بلند شد و بسیاری میگفتند: اگر از مردم شرم نمیکنند، دست کم از حضرت معصومه (س) شرم کنند و بالاخره، صدای اعتراض مردم کم کم اوج گرفت.
سید ناظم واعظ: آهای خانمها یا خود را بپوشانید یا فوراً از این جا بروید
در این بین عدهای خود را به سید ناظم واعظ که از شاگردان حاج شیخ محمدتقی بافقی بود و برای ادای مراسم تحویل سال در بالای منبر نشسته و دقایقی قبل از تحویل سال مشغول دعا بود، رساندند و از پای منبر جریان بیحرمتی به حرم و به حجاب اسلامی را، برای او بیان کردند، سید ناظم بیدرنگ مسأله را بر سر منبر برای مردم مطرح و لزوم مقابله با آن را گوشزد کرد و گفت: ای مردم! هم اکنون به من از یک وقاحت و بیشرمی خبر دادند که هیچ مسلمانی نمیتواند آن را تحمل کند.
در خانه دختر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، در خانه خواهر امام رضا علیهالسلام، در خانه پاره جگر موسی بن جعفر علیهالسلام، در خانه فاطمه معصومه علیهاالسلام یک مشت عیاش بیدین و از خدا بیخبر با سر باز و صورت بزک کرده و روی باز نشستهاند!، در این آستانه، این جا که محل رفت و آمد فرشتگان الهی است، شاه و گدا در یک ردیفاند، بلکه گدای با تقوا هزار بار بر شاه بی تقوا شرف دارد… میگویند، این زنان که این قدر بیتوجهی و بیادب و بیآبرویند، از تهران آمدهاند و اهل و عیال رییس حکومتاند.
ای وای بر مردمی که رییس حکومت آنان چنین کسان باشند!، اما بدانند که مردم اگر در برابر خوشگذرانی، بی دینیها، چپاولها، زورگویی و حیف میلهای آنان از سر ناچاری دم بر نیاورند، این توهین را در خانه دختر پیغمبر (ص) بر نخواهند تافت، من از سوی مردم اخطار میکنم، من به نام قرآن، به نام اسلام، به نام سیدالشهدا (ع) که خون خود را پای دین محمد (ص) نهاد، اخطار میکنم و میگویم: آهای خانمها! رفع حجاب حرام است، خصوصاً کنار مرقد مطهر دختر پیامبر (ص) یا خود را بپوشانید و یا فوراً از این جا بروید!
آقای حاج شیخ! زن شاه بالای ایوان آیینه بیحجاب نشسته تکلیف چیست؟
بعد از فریاد و اخطار سید ناظم واعظ، صدای صلواتهای پیاپی مردم به عنوان تصدیق بلند شد، عدهای، نزد حاج شیخ محمد تقی بافقی شتافتند، او در مسجد بالاسر در حالی که جمعیت در اطراف او موج میزد، مشغول خواندن دعای ندبه بود، کاری که هر جمعه در همان مکان انجام میداد و آن روز نیز -چنان چه که گفتیم، جمعه 27 رمضان بود ـ حاج شیخ با خضوع و تضرّع کامل در حالی که قطرات اشک از انتهای محاسن بلندش فرو میچکید، دعا را میخواند.
آن عده با دیدن حال خشوع حاج شیخ، چند لحظه ایستادند و بالاخره یک نفر جلوتر رفت و گفت: جناب آقای حاج شیخ! زن شاه آمده و با یک عده زنهای همراهش توی رواق بالای ایوان آیینه حرم نشسته و حجاب ندارند، ما از حضرت معصومه (س) خجالت میکشیم! چه امر میفرماید؟ تکلیف ما چیست؟
رفع حجاب مخصوصاً در حرم دختر پیغمبر(ص) حرام است
حاج شیخ با شنیدن این کلام، دعای ندبه را قطع کرد و گفت: الله اکبر! الله اکبر، بدوید، بگویید، سید ناظم، فوری این جا بیاید، چند نفر به طرف مسجد مجاور حرم دویدند و دیگران در کنار حاج شیخ ایستادند که سید ناظم شاگرد برجسته حاج شیخ نفس زنان سر رسید و سلامی شتابزده کرد و گفت: چه امر میفرمایید؟،حاج شیخ فرمود: توی ایوان بروید و از آن جا با صدای بلند از طرف من بگویید: رفع حجاب حرام است، خاصّه در حرم دختر پیغمبر(ص)، سید ناظم در اجرای فرمان و پیام حاج شیخ به طرف ایوان آیینه دوید و با دست، انبوه مردم خشمگین را ساکت کرد و بعد با صدای خیلی بلند خطاب به زن شاه و زنان همراه او گفت: آهای خانم ها! حضرت آیتالله حاج شیخ محمدتقی بافقی که هم اکنون در مسجد بالا سر حرم تشریف دارند، مرا فرستادند تا به شما بگویم، رفع حجاب در اسلام حرام است و به خصوص در حرم مطهر حضرت معصومه (س)، همسر شاه به همراهانش گفت: «اصلاً اعتنایی نکنید» و زیر لب ناسزا میگفت و بدون حجاب با بادبزن چتری زیبای کوچکی، خودش را باد میزد.
سید چند بار دیگر پیام را تکرار کرد و چون هیچ اثری ندید، نزد حاج شیخ بازگشت و سر در بیخ گوش حاج شیخ نهاد و گفت: من پیام شما را رساندم، اما آنها اعتنایی نکردند، حاج شیخ با شگفتی فریاد زد: لا اله الا الله! چقدر وقاحت، چقدر بیشرمی! و خود، به سوی ایوان آیینه راه افتاد.
حاج شیخ محمد تقی بافقی در حالی که جمعیت خشمگین با مشتهای گره کرده در کنار او بودند و همهمه اعتراض سخت بلند بود، خود را به ایوان آیینه رسانید، وقتی حاج شیخ شروع به صحبت کرد، مردم هم به احترام او و هم برای این که صدای حاج شیخ به زنهایی که در غرفه بالای ایوان آیینه نشسته بودند، برسد، کاملاً سکوت کردند.
حاج شیخ با تمام قدرت و سطوت یک رهبر مسلمان خروش برداشت و فریاد کشید: آهای خانمها! حجاب ضروری است، رفع حجاب در اسلام حرام است، مخصوصاً در حرم دختر پیغمبر (ص)، اگر مسلمانید، حجاب را رعایت کنید و اگر هم مسلمان نیستید به احترام حضرت معصومه (س) این کار را بکنید!
مردم با فریادهای کوبنده صلوات و تایید، همهمهای عظیم به راه انداختند و عدهای به طرف غرفهها مشتها را گره کردند و ناسزا گفتند و آماده شدند که بالا بروند و آنها را خود از آن جا بیرون کنند، زن شاه وقتی خشم مردم و مشتهای گره کرده آنان و موج حرکت جمعیت به طرف غرفه را دید و اوضاع را کاملاً خطرناک یافت، در فکر چاره افتاد، او دریافت که اگر بیشتر در غرفه بماند، مردم حتماً هجوم میآورند، بنابراین، در حالی که سخت به خود میپیچید، برخاست و همراه ندیمههایش از غرفه بیرون رفت و در اطاق پشت غرفه از انظار ناپدید شد، مردم با شادمانی و پیروزی صلوات فرستادند.
شاه: من الآن قم میآیم، به رییس شهربانی بگویید، آن سید و آن شیخ را دستگیر کنند
زن شاه پس از این جریان فوراً تولیت آستانه را خواست و جریان را به او گفت، سپس از او خواست ترتیبی دهد که او بتواند به شاه تلفن کند، تولیت دستور او را فوراً انجام داد و وقتی ارتباط برقرار شد، در حالی که صدایش میلرزید و به گریه هم افتاده بود، با شاه صحبت کرد: اعلیحضرت! شما زنده باشید و ملکه را چند شیخ بینزاکت بیآبرو کنند؟ شاه پرسید: «چه شده؟ به جای گریه حرف بزن، ببینم چه شده است؟»، زن شاه: «ما توی غرفه ایوان حرم نشسته بودیم، اول یک سید و بعد یک شیخ پیرمرد آمدند و هر چه از دهانشان در آمد به ما گفتند!»، شاه: «آخه برای چی؟»، زن شاه: «چه میدانم: گفتند، ما حجاب نداریم».
شاه: «پس، این توله سگ پدر سوخته، رییس شهربانی قم چه …. میخورد؟ چرا به او نگفتید»، زن شاه: چشمم روشن به ملکه توهین کنند، شاه از جایشان تکان نخورد و رییس شهربانی بفرستد؟ دیگر کلاه اعلیحضرت در هیچ جای مملکت پشم خواهد داشت؟، شاه: خیلی خوب، الآن به قم میآیم، به رییس شهربانی بگویید تا من برسم آن سید و آن شیخ را دستگیر کنند.
شاه مثل برج زهر مار وارد قم و با چکمه وارد حرم شد
بعد از این که تحویل سال شد، همه جمعیتی که در حرم و اطراف آن اجتماع کرده بودند به خانهها و یا مسافرخانهها رفتند، حرم و صحن تقریباً خلوت شد، ولی آنها که از تلفن زن شاه به شاه و این که شاه گفته بود، من الآن به قم میآیم، خبر داشتند، میدانستند که حوادثی در پیش هست و تقریباً سه ساعت از تلفن زدن شاه میگذشت که افراد دولتی؛ رییس شهربانی، افسران، تولیت و خدمه آستانه مقدس معصومه (ع) با نگرانی و بیتابی در صحن مطهر نو، هر یک در جای خود به انتظار ایستادند، از در شمالی صحن تا حدود یک صد متر افراد پلیس مسلح به احترام ایستاده بودند و زن شاه و همراهانش هنوز در یکی از غرفههای پشت ایوان به انتظار شاه نشسته بودند.
یکی دو ساعت از شب نگذشته بود که اتومبیلهای شاه و همراهانش غرشکنان مقابل در صحن آستانه ایستاد، اول اتومبیل شاه، پشت سرش اتومبیل تیمور تاش، سپهبد امیر احمدی و آجودان مخصوص و پشت سر آن ها چهار پنج «ریو» ارتشی مملو از سرباز مسلح، رییس شهربانی جلو دوید و در اتومبیل شاه را باز کرد و خبردار ایستاد، شاه مثل برج زهر مار از ماشین بیرون آمد، شنل بلند روی دوش، چکمه به پا، با لباس نظامی و یک تعلیمی در دست …
صدای رییس شهربانی با لحن مخصوص ارتشیان بلند برخاست: اعلیحضرت همایون رضاشاه کبیر!، گارد احترام که دو سوی در با تفنگ ایستاده بود، پیشفنگ کرد، شاه بیاعتنا به همه، در حالی که با تعلیمی به ساقه بلند چکمههایش میکوبید، یک راست به طرف ایوان آیینه راه افتاد و با چکمه وارد ایوان و مدخل حرم شد، جایی که همسر و ندیمهها اکنون در آن جا به خاطر استقبال از وی، ایستاده بودند.
در این حال عدهای از افسران ارشد و نظامیان که به دنبال شاه به داخل صحن آمده بودند، به پاسبانها دستور دادند: هر معمّمی را که در اطراف صحن ببینید، بگیرند و بیاورند، آنها هم جمعی از طلاب را که در گوشه و کنار پیدا کردند، کشان کشان به طرف ایوان آوردند، برای خوش آمد شاه و زنش جلو چشم آنان، آنها را زیر باتوم و شلاق گرفتند و زدند، برخی را خود شاه نیز با تعلیمی و لگد میزد.
شاه: آن سید و آن شیخ کجا هستند؟
شاه، رییس شهربانی را خواست و گفت: آن سید و آن شیخ … کجا هستند؟، رییس شهربانی مثل چوب خشک، دو پا را به هم کوبید و در طول این مدت که در حالت سلام نظامی ایستاده بود گفت: جان نثار، آن شیخ را گیر آورده است و اکنون همین جا در یکی از غرفههای صحن نو حاضر است، اما آن سید متأسفانه فرار کرده و هر چه گشتم، اثری از او پیدا نشد.
شاه با تعلیمی، محکم به دهان رییس شهربانی کوبید، به طوری که یکی دو دندان او شکست و خون از دهانش راه افتاد و چند ضربت دیگر به کتف رییس شهربانی کوبید و به یکی از افسران عالی رتبه فرمان داد: درجه این توله سگ بیعرضه را بکن، بفرستش تهران! آن افسر جلو رفت و درجههای او را در حالی که او همان طور با سلام نظامی و در حال خبردار ایستاده بود، کند و به دو تا پاسبان اشاره کرد، آنها جلو دویدند و بازوهایش را گرفتند و او را از صحنه و صحن بیرون بردند.
شیخ با دلی محکم و سرشار از اخلاص و ایمان رو در روی جلّاد ایستاد
شاه بعد از این که از مجازات رییس شهربانی فارغ شد، با قیافه خشم آلود فریاد زد: آن شیخ پدر …. و … را بیاورید، سپهبد احمدی و بعضی از افسران در صدد جستجو بر آمده، به مسجد بالاسر که عبادتگاه شیخ بود، آمدند و شیخ را دیدند که در آن جا نشسته است، جلو آمدند و دستهای خود را روی سر او بلند کرده و فرمان دادند: «بیحرکت» و او را به طرف شاه بردند.
شیخ با قدمهایی محکم و دلی سرشار از اطمینان و اخلاص به طرف آن جلاد میرفت و از این که توفیق انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را در جای خود به دست آورده است، خوشحال بود و بالاخره، شیخ محمدتقی بافقی آمد و بدون هیچ تشویش و هراس روبروی شاه ایستاد، شاه: چرا به ملکه ایران توهین کردی؟، شیخ: توهین نبود امر به معروف بود.
شیخ محمدتقی محکم و قاطع، رو در روی شاه ایستاده بود و به چشمهای شاه نگاه میکرد، شاه در منتهای درجه عصبانیت فریاد زد: شیخ … (از همان فحشهای آبدار و مخصوص و منحصر به فرد خویش نثار شیخ کرد) و با تعلیمی و لگد به جان او افتاد و بعد با اشاره او، شیخ محمدتقی را دمر خوابانیدند و شاه با عصای ضخیم خود بر پشت او مینواخت و شیخ تنها میگفت: یا امام زمان یا امام زمان.
شیخ چون این قیام برای امر به معروف و نهی ازمنکر را از اثنای دعای ندبه ـ چنان که گفته شد ـ آغاز کرده بود، لذا این سرباز مجاهد امام عصر (عج) از آن ساعت تا این لحظه که زیر چکمه و شلاق جلاد است، پیوسته به یاد آن حضرت است و برای جلب خشنودی او و احیای او همه این مصیبت ها را تحمل میکند و میگوید: یا امام زمان و یا امام زمان، خوشحال است که در راه او چوب میخورد.
بعد از کتک زدنهای بسیار، شاه از حاج شیخ محمدتقی پرسید: چه کسی به تو گفت که به ملکه ایران توهین کنی؟ حاج شیخ در کمال اطمینان و قوت نفس گفت: توهین نبود و امر به معروف بود، من گفتم: بیحجابی در اسلام حرام است، خاصّه در حرم مطهر دختر پیغمبر(ص) هنوز هم همین را میگویم.
شاه که به خیال خودش با توهین و کتک رضایت خاطر ملکه را حاصل کرده و زهر خود را نیز ریخته بود، راه افتاد و گفت: این شیخ را برای استنطاق با ما تهران بیاورید، آن سید را هم پیدا کنید و به تهران بفرستید.
مأمورین، شیخ محمدتقی را به تهران و از آن جا یکسره به زندان شهربانی بردند، ولی سید ناظم در همان گیر و دار اول از میان جمعیت خارج شد و مأمورین نتوانستند او را پیدا کنند، بعدها، معلوم شد، به نجف اشرف رفته و در آن جا مشغول تحصیل شد تا بعد از شهریور 1320 به ایران مراجعت کرد.
سرانجام جریان شیخ محمدتقی بافقی
آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری با متانت و پیگیری دقیق از طریق علمای تهران عظمت مقام حاج شیخ محمدتقی بافقی را به حکومت وقت ابلاغ کرد و زمینه آسایش او را در زندان فراهم کرد، از جمله به پدر آیتالله سید محمود طالقانی پیام فرستاد که برای حاج شیخ مرتب از منزل خود غذا بفرستد، زیرا میدانست که حاج شیخ اهل خوردن غذای دولتی نیست و در نتیجه پیگیری آیتالله حائری، شیخ محمدتقی بافقی پس از حدود 6 ماه از زندان آزاد شد، اما کینه رضاخان بیش از آن بود که بگذارد حاج شیخ به قم باز گردد، پس او را به شهرری تبعید کرد و او در آن شهر به تبلیغ معارف اسلامی و اقامه نماز جماعت و تربیت افراد -مخصوصاً با زهد و ساده زیستی و اخلاصی که داشت ـ تا پایان عمر اشتغال داشت.
ابوالحسن ربّانى سبزوارى
این نوشتار بسیار کوتاه، به سیره، رفتار و تعامل حجّت هشتم الهى، حضرت رضا علیه السلام با قرآن پرداخته و گزارشى ناتمام از سیره قرآنى امام رضا علیه السلام ارائه مى دهد. گرچه در این گستره ، گزارش هاى حدیثى و تاریخى ، بسیار اندک است. ولى همین اندک که خوشبختانه در منابع دست اول ، به چشم مى خورد و به یادگار مانده ، به عنوان بهترین رهیافت ، تقدیم به دوستداران قرآن مى شود.
تلاوت قرآن همراه با اندیشه :
یکى از یاران و راویان حضرت رضا علیه السلام که نامش ابراهیم بن عباس است ، در تبیین رفتار حضرت با قرآن، گزارش جالبى را ارائه مى هد ؛ او مى گوید :
امام رضا علیه السلام همه قرآن را در مدت سه شبانه روز تلاوت مى کرد و بارها به یاران خود مى فرمود : اگر مى خواستم قرآن را در کمتر از این زمان ، ختم مى کردم ولى روش من چنین است که : هیچ یک از آیه هاى قرآن را نمى خوانم مگر این که در آن تأمل و اندیشه مى کنم که در چه زمینه اى و در چه زمانى نازل شد و بدین سبب است که قرآن را در سه شبانه روز به پایان مى رسانم. (1)
گفتمان با قرآن :
در جای دیگر مى گوید : تمام سخنان امام رضاعلیه السلام و پاسخ هایى که به اشخاص مى داد و مثال هایى که مى فرمود ، همه آنها، بر گرفته از آیات قرآن بود. (2)
تلاوت قرآن در هنگام سفر :
رجاء بن ابى ضحاک ، که یکى از کارگزاران حکومت مأمون و مسئول بردن حضرت از مدینه به خراسان بود، در ضمن گزارش بلندى که از چگونگى نماز و عبادت و مسائل جانبى آن ارائه نموده است، درباره قرآن خواندن آن بزرگوار مى گوید:
چه بسیار ، که در نیمه هاى شب از رختخواب خویش حرکت مى کرد و به تلاوت قرآن مى پرداخت، هر گاه به آیه اى مى رسید که در آن نامى از بهشت یا جهنم، برده شده بود، آن حضرت مى گریست و از خداوند بهشت طلب مى نمود و از آتش جهنم به خدا پناه مى برد.(3)
راز جاودانى قرآن :
وقتى در نزد حضرت امام رضا علیه السلام از جایگاه والاى قرآن، سخن به میان آمد، آن بزرگوار در پاسداشت برهان و معجزه بودن این کتاب فرمود : «قرآن ، ریسمان و رشته مستحکم و دستگیره نیرومند و راه روشن و تعالى بخش خدا است که انسان را به سمت و سوى بهشت رهنمون مى شود و از گرفتار شدن به آتش جهنم نجات مى بخشد. این کتاب آسمانى در گستره زمان هرگز کهنگى نخواهد پذیرفت و تلاوت آن بر زبان ها دشوار و خسته کننده نیست ، راز و رمز این حقیقت آن است که قــــــرآن فقط براى زمان خاص و امــت ویژهاى قرار داده نشده ، بلکه این کتاب عالى ترین دلیل است براى هر انسانى، و هیچ گاه باطل و کاستى در آموزههایش راه پیدا نمى کند. بدین سبب که از نزد پروردگار حکیم و ستودنى نازل شده است.(4)
پاورقی :
1. لو أَرَدْتُ أَنْ أَخْتِمَهُ أَقَلَّ مِنْ ثلاثٍ لختمتُهُ، لکن ما مَرَرْتُ بِآیَةٍ الاَّ فَکَرْتُ فیها... (عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج 2، ص 420، چاپ اختر شمال، 1373 ش/ بحارالانوار، ج 92، ص 204، چاپ مکتبة الاسلامیة، تهران/ مسند الرضا، ج 1، ص 40/ المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 360، انتشارات علامه، قم.)
2. کانَ کَلامُهُ کُلُّهُ و جوابُه و تمثّله، اِنتِزاعاتٍ مِنَ القرآنِ (همان)
3. کانَ یُکْثِرُ بِالّلیلِ فىفراشه مِنْ تلاوةِ القرآن، فاذا مَرَّ بِآیةٍ فیها ذِکر جنّة او نارٍ، بَکى، وَ سَأَلَ اللهَ الجنَّة و تَعوّذ باللهِ من النّار.
(عیون اخبارالرضا علیه السلام ، ج 2، ص 428/ بحارالانوار ، ج 92، ص 180 و ج 49، ص 90/ کشف الغمه ، على بن عیسى اربلى، ج 2، ص 316، چاپ مکتبة بنى هاشم ؛ انوارالبهیه ، ص 104)
4. هو حبلُ الله المتین، و عروته الوثقى و طریقته المُثلى ولا یخلقُ على الأزمنِة ولا یغثَ على الألسنة لأنّه لم یُجعَل لزمانٍ دون زمانٍ بل جُعل دلیل البرهان و الحجّة على کلّ انسان ، لایأتیه الباطل من بین یدیه و من خلفه تنزیل مِن لَدُن حکیم حمید.
(مسند الرضا علیه السلام، ج 1، ص 309)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادواره سرتیپ پاسدار شهید حاج حبیب لک زائی
چهارده توصیه حیات بخش از آیت الله دهکردی
رمضان ماه مسابقه
تبریک
اینگونه نهی از منکر کنید
شهدای هفتم تیر
بازخوانی حادثه 6 تیر 60 (ترور مقام معظم رهبری)
گل صداقت
شناخت امام حسین علیه السلام واجب است.
بار الها درد را درمان توئى
[عناوین آرشیوشده]