سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، زمام دار و کردار، راننده و نفس(مرکبی) سرکش است . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 91 آبان 7 , ساعت 9:42 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

مقام معظم رهبری فرمودند:واژه شهید یک عنوان افتخار آمیز است.

شهادت سردار سرتیپ پاسدار حاج حبیب لک زائی پدرشهید و جانباز بی ادعای77درصد و یادگار دوران هشت ساله دفاع مقدس را خدمت تمامی ملت سلحشور ایران تسلیت عرض می کنم.

مشیت الهی بر این تعلق گرفت که روح پدرم درآخرین روز ماه ذی قعده و در روز شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام و در 17935روز عمر شریفشان به ملکوت اعلی عروج پیدا کند و روز چهلم ایشون مصادف با روز بسیج و عاشورا گردید.

جراحت های فراوانی را که در طول 24 سال حیات طیبه تحمل نمودند به عنوان سند افتخاری بود که تا لحظه شهادت به همراه داشتند.

در طول بیش از 33 سال خدمت صادقانه خدمات شایسته ای را در قالب مسئولیت های متعددی که برعهده داشتند ایفا کردند.

خودشان را وقف سپاه کرده بودند و می گفتند:«من تا زمانی که مهر بازنشستگی بر من نخورد به انقلاب و رهبرم خدمت می کنم.»

جانشین فرماندهی سپاه سلمان استان،استاد دانشگاه،رئیس هیئت امنای گلزار شهدای رسول اکرم شهر ادیمی،دبیر ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر استان،مدیرعامل بنیاد مهدویت استان،،نماینده مجلس شورای ایثارگران کشور،مسئول موسسه امدادگران عاشورا در استان و غیره را در پرونده و کارنامه خویش برعهده داشتند.

عروج ملکوتی ایشان را که الحق و الانصاف برای تمامی مردم استان و کشور نقش پدر را داشتند تسلیت عرض می کنم.

در بیان خصوصیات پدرم همین بس که باوجود جراحاتی که از دوران دفاع مقدس بر تن ایشان بود اما سراسر عمر شریفشان در فکر خدمت به خلق خدا و در راه خدا در راستای حفظ ارزشهای انقلاب و دفاع همه جانبه از حریم ولایت و آماده سازی هرچه بیشتر ملت مسلمان ایران برای ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف بود گذراندند...

اینجانب به نوبه خود از تمامی ملّت ایران که به هر نحوی موجب تسلّی بازماندگان را فراهم کرده اند تقدیر و تشکر به عمل می آورم.

ان شاء الله با مطالعه زندگی این سردار سرافراز و رشید اسلام ادامه دهنده راه و منش این بزرگوار باشیم. 

والسلام علی من اتبع الهدی

 جعفر لک زائی


جمعه 91 آبان 5 , ساعت 7:0 صبح

 

  • پیامبر خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله: فراوان وضو بگیر تا خداوندعمر تو را زیاد گرداند. و اگر توانستى شب و روز با طهارت باشى این کار را بکن ؛ زیرا اگر در حال طهارت بمیرى، شهید خواهى بود.
  • نبى اکرم صلّى اللَّه علیه و اله فرمود خداى تعالى میفرماید:

     هر کس حدثى از او سر زند(وضویش باطل شود)   و تجدید وضو نکند به من ستم کرده و هر کس حدثى از او سر زند و تجدید وضو کند و دو رکعت نماز بجا نیاورد و مرا نخواند بمن ستم کرده و هر کس حدثى از او سر زند و تجدید وضو کند و دو رکعت نماز بجا آورد و مرا بخواند و من  او را جواب ندهم در مقابل خواسته‏هاى دینى و دنیائى ،او را ستم کرده‏ام و حال اینکه من خداى ستمگر نیست.
  • پیامبر خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله: کسى که با طهارت بخوابد،همانند روزه‏ دارِ شب‏ زنده‏ دار است.
  • امام صادق علیه السلام فرمودند:کسى که هنگام وضو نام خدا را ببرد، تمام بدنش پاک مى شود و این کار کفاره گناهان بین دو وضو خواهد بود. و کسى که نام خدا را نبرد، فقط آن مقدار از بدنش که آب به آن مى رسد پاک مى شود.

چهارشنبه 91 آبان 3 , ساعت 7:0 صبح

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر پهلویشان درد دین نداشته باشد...


چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!
اگر لبشان ذکر غریب مادر نداشته باشد...

چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!
اگر دستشان قباله ی فدک و رخشان سیلی عدو چادرشان خاک کوچه نداشته باشد...

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر مردی برای هفت آسمان خالق یکتا نداشته باشند...

چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!
اگر محسنی را برای پشت دَر، علیی را با فرق بشکافته برای محراب خونین مسجد کوفیان و حسنی را با جگر پاره پاره و قبری بی شمع برای دلدادگان بقیع و حسینی را با لبی تشنه و تنی بی سر برای آسمان خونین دل دشت کــــــربلا و زینبی را با کمر خمیده و نماز شبی نشسته و خطبه ای کوبنده نداشته باشند...

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر زینبی را برای کربلای پسرش مهدی نداشته باشند...

چادری ها زهــــــــــرایی نیستند!
اگر ذکر لب زینبشان چیزی جز «ما رایت الا جمیلا» باشد...

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر فرزندانی را برای امام زادگان عشق نداشته باشند...

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر عدو را با سیاهی چادرشان به خاک سیاه نکشانند...

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر سیاهی چادرشان حرمت خون شهیدان را به عالمیان ننمایاند...

چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!
اگر منتظـــــــــر یوسف گمگشته ای نباشند...

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!
اگر همتی و باکری و کاظمی و مفقودالاثری را برای راه حسین بن علی(ع) نداشته باشند....

چادری ها زهــــــــرایی نیستند
!

اگر "سربند یا زهـــــــــــرا س" را بر پیشانی علویان خود گره نزنند...

چادری ها زهــــــــرایی نیستند
!

اگر چادرشان مجوز ورودشان به زیر خیمه ی نیمه سوخته ی "مــــــــــادر" نباشد...

چادری ها زهــــــــرایی نیستند
!

اگر فکرشان،هدفشان،راهشان،نگاه شان،عشقشان و حجابشان فاطمی نباشد...


یکشنبه 91 مهر 30 , ساعت 7:0 صبح

الف : نورانی شدن قلبها

ب : عبور با سرعت تمام ازپل صراط

ج : اجر یکسان بامجاهد درراه خدا

د : شمول رحمت الهی قرارگرفتن

ه : برابری ثواب آن باصدقه دادن

و : ثواب پیامبران را بردن

ز : باز شدن درهای بهشت به روی انسان


 پیامبر اکرم (ص)

(( تَرکَ لُقمهِ الحَرامِ اَحَبُّ اِلیَ اللّه مِن صَلاهِ اَلقِ رَکعَهٍ تَطَوُعاً ))

نخوردن لقمه حرام نزد خداوند از دوهزار نماز مستحبی خواندن بهتر است 

عده الداعی / صفحه128


سه شنبه 91 مهر 25 , ساعت 7:0 صبح

روزی مرد نابینایی روی پله ساختمانی نشسته بود و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود که رویش نوشته بود: من نابینا هستم لطفا مرا کمک کنید. روزنامه نگار خلاقی از کنارش می گذشت نگاهی به او انداخت سکه ای داخل کلاهش انداخت کلاهی که چند سکه داخلش بود. بدون اجازه مرد نابینا تابلویش را برداشت و برگرداند و چیزی نوشت و رفت. عصر آن روز روزنامه نگار برگشت و متوجه شد کلاه مرد نابینا پر از سکه و اسکناس شده است. مرد نابینا صدای قدمهایش را شناخت و گفت آیا تو همانی که امروز صبح روی تابلویم چیزی نوشته، چه چیز نوشته بودی؟ روزنامه نگار جواب داد چیز خاص و مهمی نبود. فقط نوشته تان را طور دیگه ای نوشتم. لبخندی زد و رفت ولی مرد نابینا هیچوقت ندانست که او چه نوشته. ولی روی تابلویش اینطور خوانده میشد: امروز بهار است، ولی من نمی توانم آن را ببینم!

به قول معلمامون بفرما و بشین و بتمرک! هرسه یه معنی میدن ولی نحوه گفتاری خیلی رو نتیجه کار تاثیر داره. می تونه کار رو خراب تر یا درست کنه.


چهارشنبه 91 مهر 19 , ساعت 10:59 عصر

الف : شاخصه های اخلاقی دانشجو از جهت انگیزه و هدف
1- یکی از شاخصه های مهم اخلاقی جوینده علم و دانش از منظر اسلام این است که دارای انگیزه الهی بوده و با انگیزه کسب منافع دنیایی بدنبال علم نمی رود .
2- هدف دانشجو از کسب علم جاه طلبی ، شهرت ، فخر فروشی و برتری طلبی نمی باشد .

ب : مختصات اخلاقی و رفتاری دانشجو در حوزه فردی
1- دانشجو از منظر اسلام مقید به وظائف و شعائر دینی می باشد و در این زمینه کوتاهی نمی نماید .
2- ضرورت توجه به قرآن کریم به عنوان نخستین و اساسی ترین ماده درسی هر دانشجو
3- اهتمام و مطالعه احادیث معصومین علیهم السلام به عنوان بهترین علوم .
4- دانشجو همراه با کسب علم در مسیر پالایش دل از رذائل اخلاقی نیز گوشش می کند.
5- همواره با توکل به خدا در مسیر علم آموزی قدم می گذارد .
6- دانشجوی مورد نظر اسلام دارای حسن خلق و فروتنی می باشد .
7- از دیگر شاخصه های اخلاقی دانشجو این است که دارای عفت نفس می باشد .
8- بلند همتی از دیگر مختصات اخلاقی دانشجو می باشد .
9- دانشجو فرصت های زندگانی را به نحو احسن غنیمت می شمرد .
10- دانشجوی اسلامی از معاشرت با افرادیکه وی را از مسیر تحصیل علم دور می کنند پرهیز می نماید .
11- رعایت نظافت و پاکیزگی
12- برخورداری از آراستگی ظاهر

ج : شاخصه های اخلاقی دانشجو در نحوه علم آموزی
1- دانشجو دارای پویایی و تحرک علمی می باشد .
2- برنامه ریزی منظم و دقیق برای تمامی ساعات شبانه روزی
3- انتخاب رشته تحصیلی او بر اساس اهمیت و جایگاه علوم می باشد .
4- انتخاب رشته تحصیلی بر اساس فهم و استعداد خود .
5- مداومت و استمرار در مسیر علم آموزی
6- خستگی ناپذیر بودن دانشجو در کسب علم
7- خودداری از مجادله و ستیزه جوئی در طرح مباحث علمی
8- تسلیم بودن در برابر حق
9- پرسش و پرسشگری از مهمترین شاخصه های دانشجو می باشد .
10- ضبط و نگارش مطالب علمی
11- رعایت انضباط و حضور مستمر در کلاسهای درس
12- دقت و بررسی مطالعات و محفوظات و منابع آن ها خود را برای حضور در کلاس درس و فراگرفتن علم از لحاظ روحی و ذهنی آماده می نماید .

د : شاخصه های اخلاقی دانشجو در محضر استاد (1)
1- از آنجا که جایگاه استاد در اسلام بسیار مهم و رفیع می باشد تا حدی که به عنوان پدر معنوی انسان مطرح گریده لذا دانشجو از دیدگاه اسلام پای کرسی هر استادی زانو نمی زند بلکه بر اساس معیارهای مشخصی که در دین اسلام مطرح گردیده به دنبال استادی می گردد که در خور چنین شان و جایگاهی باشد تا بتواند روح و عقل وفکر خود را همچون زمینی مستعد در اختیار او بگذارد و استاد شایسته نیز در این زمین بجای پرورش علفهای حرز درختانی بارور را به ثمر رساند .
2- تواضع و فروتنی در برابر استاد
3- دانشجو از منظر اسلام از استاد خود همواره به احترام یاد می کند
4- حق شناسی از استاد خود می نماید .
5- تندیهای استاد را با جان و دل تحمل می نماید .
6- مراقب حرکات و رفتار و حالات خود در محضر استاد می باشد تا کوچکترین جسارتی به استاد ننماید .
7- مراقب رفتار و گفتار خود بوده و حتی صدای خود را نیز در این باره تنظیم می نماید که با لحن و صدایی بی ادبانه سخن نگوید .
8- در صورت وجود اشتباه در سخن استاد محترمانه وظریف به وی یاد آوری می نماید.
9- مودبانه استاد را مورد خطاب قرار می دهد .
10- به هنگام درس دقیق به سخنان استاد گوش داده و حواس خود را پرت نمی نماید .
11- فرصت کلاس را با طرح سؤالهای بی مورد تلف نمی نماید .

هـ : شاخصه های اخلاقی دانشجو در کلاس درس
1- رعایت آداب ورود به کلاس همچون سلام نمودن
2- بر هم نزدن نظم کلاس درس
3- اشغال نکردن جای دیگران در کلاس درس
4- کسب اجازه از محضر استاد برای ارائه سؤال و یا پاسخ گویی به درس
5- خواندن دعاء به هنگام قرائت درس

و : شاخصه های اخلاقی دانشجو در نوع رابطه با همکلاسی های خود
1- رعایت ادب و نزاکت نسبت به همکلاسی ها
2- بر هم نزدن راحتی دیگران به خاطر خود در کلاس
3- عدم مداخله در مباحث علمی دیگر همکلاسیها
4- عدم مداخله در سخن دیگران

ز : شاخصه های اخلاقی دانشجوی اسلامی در خوابگاه
1- رعایت شئونات اسلامی در خوابگاه
2- از منظر اسلام اخلاق دانشجویی ، اقتضا می کند که وی در خوابگاه با رفتاری گرم و صمیمانه نسبت به دیگر دانشجویان اظهار محبت و احترام نماید، و حق همجواری و همسایگی و مصاحبت و اخوت دینی را در مورد آنها کاملا رعایت و اداء کند .
3- عفو و گذشت از بدیهای دانشجویان هم خوابگاهی
4- از منظر اسلام دانشجو باید قبل از انتخاب اتاق ، هم اتاقی های خود را ارزیابی نموده و بعد با آنها هم اتاق شود .
5- ورود و خروج در خوابگاه باید به نحوی باشد که موجب رنجش دیگران نگردد .
6- از تجسس نسبت به هم اتاقی و همچنین دانشجویان دیگر اتاقها پرهیز نماید .
7- پرهیز از ایجاد صدا و اعمال و رفتاریکه موجب آزار واذیت دیگران می شود .
8- باید از نشستن و راه رفتن در جای های نامناسب که موجب سلب آسایش دیگران می شود خودداری کرد.


چهارشنبه 91 مهر 19 , ساعت 9:30 صبح

 

از نخستین کسانی که در پزشکی کتاب نوشته،امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) است. امام وقتی به سوی طوس می آمد، در نیشابور در مجلس مأمون با جماعتی از فلاسفه و پزشکان چون یوحنا بن ماسویه و جبرئیل بن یخشوع و ابن بهله هندی و دیگر کسان گردآمدند و سخن از طب به میان آمد. وقتی مأمون در این باره از امام پرسش کرد، حضرت فرمود: (برای من به مرور زمان تجربیاتی حاصل گشته که آن را برای امیر می نویسم).

 

 

توصیـه می کنم که از زیاده روی در خوردن پیاز خودداری کنید زیرا پیاز زیاد رنگ نشاط و شادی را از چهره می برد و سایه ای غم انگیز به سیما فرو می اندازد.

 

*** خوردن قلوه و جهازات درونی گوسفند ( سیرابی ، شیردان ) درست نیست چون این نوع خوراکها برای مثانه زیان بخش است.

*** یاد آور می شوم که با شکم سیر حمام نگیرد چون چون سبب تولید قولنج می شود و استحمام با آب سرد پس از خوردن گوشت ماهی جائز نیست چون این کار با خطر فلج شدن توأم می باشد.

*** هنگام شب بالنگ نخورید زیرا بالنگ خوردن در شب روی چشم ها اثر نامطلوب می گذارد و مردمک را به عارضه دوربینی تهدید می کند.

*** از افراط در خوردن تخم مرغ بپرهیزید زیرا این افراط کبد را از عمل منظم باز می دارد و در سر و معده بادهای زیان بخشی بوجود می آورد . شکم را از تخم مرغ پخته پر نکنید تا به تـنگی نفس و عارضه نفــخ شکم دچار نشوید.

*** افراط در خوردن انجیر زیان آور است . خوردن گوشـــتی که درست نپــخته در معده کرم بوجود می آورد.

*** آنانکه پس از خوردن شیرینی یا غـــذای گرم آب سرد می نوشند دندانـــهای خود را از دست خواهند داد .

*** کسانی که در مصرف گوشـــت گاو و شکار زیاده روی می کنند به اختلال مشاعـر و بهت زدگی دچار شده و این اشخاص به مرض فراموشــی و کند ذهــنی مبــتلا می شوند.

*** کسی که نمی خواهد از درد مثانه بنالد حتی لحظه ای هم نباید ادرارش را نگه دارد اگر چه در پشت اسبی سوار باشد .


***  آن کس که می خواهد معده اش آزار و آسیب نبیند تا دست از غذا نکشیده آب ننوشند آنان که توأم با غذا خوردن آب می نوشـــند دستگاه هاضـــمه را از ابتدای کارش از کـــار باز می دارند . اینها به عارضه رطوبت و ضعف دستگاه گوارشی مبتلا خواهند شد زیرا نوشیدن آب در اول غذا معده را از هم باز می کند و عارضه گشادی معده پدید می آورد .

***  کسانی که به ضعف حافظه دچارند بهتر است که همـه روزه هفت مثقال کشمش سیاه ناشتا بخورند و روزانه هم سه تکه زنجبیلی که در عسل خوابانده باشند با کمــی خردل ضمن غذای روزانه خود بخورند ، برای تقویت نیروی فکری خوب است همه روزه سه دانه هلیله را با نبات کوبیده بخورند.

*** اگر کسی می خواهد در فصل زمستان از بیماری زکام (سرما خوردگی) در امان بماند همه روزه سه قاشق عسل بخورد ، هر کدام از عسل های فاسد و صالح علامـــاتی دارند ، آن دسته از عسل ها که وقتی جلوی دماغ می گیری بوی تندش شما را به عطسه وا می دارد و یا عسلی کــه چشیدنش آدم را به سکر و سستی می اندازد و آن عسل های که زبان آدم را می سوزاند ،عسلهای خوبی نیستند این عسل ها قاتل جان آدمی می باشد.

*** برای جلوگیری از زکام در روز های تابستان ، پرهیز از آفتاب و خوردن روزی یک عدد خیارسود فراوان دارد.

*** کسانی که می خواهند همیشه سرحال و با نشاط باشند تا می توانند از شام شب بکاهند و شب ها سبک بار به رخت خواب بروند.

*** کسانی که می خواهند گوش هایشان سست وفرو آویخته نباشد ویا اینکه از افتادن و بزرگ شدن لوزتین خود بیمناک هستند بهتر است هروقت که شـــیرینی می خورند به دنبــــالش اندکی سرکه غرغره کنــند.

*** کسانی که به دندان خود علاقمندند قبل از خوردن شیرینی کمی نان بخورند.منبع :کلیَات مفاتیح الحاجات


چهارشنبه 91 مهر 19 , ساعت 7:0 صبح

 شما جوانان عزیز باید به خاطر داشته باشید که والدین شما انسان هاى معصوم نیستند.بنا بر این هم داراى صفات برجسته و نیک وهم داراى نقاط ضعفند.حـال اگر نقاط ضعف آنها در خصوص کار شما و یا در طرز رفتارشان با شما آشکار شود, بهتر این است که با واقع بینى با آن برخورد کنید و این نقص را طبیعى بدانید.در ضـمن, خصلت هاى برجسته و نیک آنان, محبت پاک و بى آلایششان به شما، به خصوص مواظبتى را کـه از ابـتـداى طـفولیت تا کنون در باره ی شما داشته اند از نظر دور ندارید, آن را به خاطر داشته باشید و همواره از آنان قدردانى نمایید.بـه هـر حـال در جامعه امکانات زندگى و تحصیل براى همه یکنواخت و یکسان نبوده و بعضى از والـدیـن بـه ایـن مسائل آگاه نیستند و یا آموزش هاى لازم را در این باره ندیده اند و آشنا به مسائل جوانان نمى باشند و در باره ی رفتار و کردار صحیح , آگاهى ندارند.از طـرفـى بـایـد بـا کمال میل و رغبت از راهنمایی ها و اندرزهاى دلسوزانه و مفید آنان که حاصل چـندین سال تجربه گذراندن عمر آنان است, بهره گیرید و در مواقعى که احیاناً با شما برخوردى تـند مى کنند, چشم پوشى نمایید و ازخود، خونسردى لازم را نشان دهید, اگر هم لغزشى دارند, محترمانه و به طور غیر مستقیم به آنان گوشزد نمایید.هـرگـز نـگذارید که والدین از شما آزرده خاطر شوند, چرا که در قرآن مجید, سفارش هاى زیادى دربـاره ی پـدر و مـادر شـده اسـت, حـتـى در برخوردها از گفتن کوچکترین سخن نامناسب, چون اف که حاکى از تنفر و دلتنگى از آنان است, به شدت نهى گردیده است


دوشنبه 91 مهر 17 , ساعت 7:0 صبح

جمعیت زیادی دور حضرت علی ( ع ) حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
-یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟

-علی در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید :
یا اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس!
مرد که آخر:جمعیت ایستاده بود پرسید:

 

-علم بهتر است یا ثروت؟
-علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.
- در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد،
-و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یاثروت؟
-حضرت‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.
-نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.
-حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.
-با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.
مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
-امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
مرد آرام از جا برخاست و کنار دوستانش نشست؛ آن‌گاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و علی هم درِ آن! هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش از این مضحکة مردم نشده‌ایم، به دیگران بگوییم، نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در میان مردم رسوا می‌شود و ما به مقصود خود می‌رسیم! مردی که آن طرف‌تر نشسته بود، گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت این ما هستیم که رسوای مردم شده‌ایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفته‌های پیامبر را به مردم ثابت کنیم.
-در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید،
-که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که…
-نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.
گاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.
فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت:
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.


دوشنبه 91 مهر 17 , ساعت 6:59 صبح

نگاهی به سرانجام تلخ امر به معروف و نهی از منکر/ بازخوانی بیانات رهبری

خبرهایی از گوشه و کنار کشور، در بعضی از موارد به گوش من می رسد. هرجا که بدانم و احساس کنم و خبر اطمینان بخشی پیدا کنم که آمربه معروف و ناهی از منکر، خدای نکرده مورد جفای مامور و مسئولی قرار گرفته، خودم وارد قضیه خواهم شد.

همان روزی که از "هادی محبی" با ضربات چاقو پذیرایی شد، تصور چنین آینده ای چندان هم دور از ذهن نبود.

13 سال پیش در روز دوم ماه مبارک رمضان وقتی "هادی محبی" به پسرک سیگار به لب تذکر داد، پسرک در جواب نهی از منکر هادی، سینه ی او را شکافت و هادی اولین شهید راه نهی از منکر شد.

پسرک به اعدام محکوم شد ولی پدر هادی در پای چوبه ی دار از حق خود گذشت.

باید پذیرفت که هادی محبی های جامعه ی ما تعدادشان زیاد نیست و از آن روز تا به حال کمتر کسی این دو فروع مهم دین را به روی خودش آورد و شجاعت و جسارت عمل به آن ها را داشت،

 در تمام این سال ها بودند کسانی که نگذارند واجب خدا بیش از این فراموش شود. و در این راه آسیب های زیادی را متحمل شدند، آسیب ها و هزینه هایی که هر روز بیش از گذشته می شود.

تنها حوادث مشابه در سال 1391 را مرور  می کنیم:

اردیبهشت ماه 1391:

"سید محمود مصطفوی منتظری" امام جماعت مسجد انصار الحسین (ع) تهران در اثر ضربه‌ یکی از اراذل چشم چپش را از دست داده، به طوری که پزشکان بیمارستان لبافی نژاد مجبور به تخلیه چشم او شدند.

خرداد ماه  1391:

حجت الاسلام "فرزاد فروزش" امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران به دلیل اقدام برای نجات یک دختر جوان از چنگال اراذل و اوباش در خیابان شریعتی تهران، بینایی چشم راستش را از دست داد.

رهبر معظم انقلاب : خودم وارد قضیه خواهم شد

تیرماه 1391 :

حجت الاسلام "علی خلیلی" طلبه جوانی که با دو نوجوان همراهش به رفتار ناشایست سرنشینان پراید و موتورسیکلتی که همراه آنها بود اعتراض کردند، از سوی یکی از آن ها و از ناحیه شاهرگ گردن مورد اصابت چاقو قرار گرفت و به شدت مجروح شد.

رهبر معظم انقلاب : خودم وارد قضیه خواهم شد

مرداد ماه 1391:

حجت الاسلام "سید علی بهشتی"، روحانی آمر به معرف و ناهی از منکر، این بار در شهر کوچکی مثل شهمیرزاد (توابع شهرستان مهدی شهر در استان سمنان)، مورد ضرب و شتم دو دختر جوان قرار گرفت.

رهبر معظم انقلاب : خودم وارد قضیه خواهم شد

شهریورماه 1391:

"امیر حسین وظیفه"، دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی تهران شمال، به دلیل درگیری با پنج تن از اراذل و اوباش و مزاحمین نوامیس مردم به شدت از ناحیه سر و صورت آسیب دید و حال او وخیم اعلام شده است.

اصل هشتمی که هنوز مغفول مانده است

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تدوین گران قانون اساسی توجه ویژه ای به این موضوع داشته اند و یک اصل از قانون اساسی کشورمان را به این موضوع اختصاص داده اند. در اصل هشتم قانون اساسی آمده است:

« در جمهوری اسلامی ایران، دعوت به خیر، "امر به معروف و نهی از منکر" وظیفه‏ای است همگانی و متقابل که بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت است و شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می‏کند.»

 اصلی که بر مبنای اصول دینی بنا شده است.  این اصل برگرفته از آیه71  سوره توبه است: "وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ "

. مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند، امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و نماز برپا مى دارند و زکات مى دهند و خدا و رسولش را اطاعت مى کنند، خداوند به زودى آن ها را مورد رحمت خود قرار مى دهد، مسلما خدا نیرومند و فرزانه است.

آیه ی ذکر شده در بالا تنها آیه ای نیست که به اهمیت امر به معروف و نهی از منکر اشاره می کند و در آیه های دیگری نیز مومنین به انجام این فریضه الهی دعوت شده اند. که نمونه هایی از آن را ذکر خواهیم کرد:

وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ  / و باید از میان شما گروهى [مردم را] به نیکى دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند . 104 آل عمران

یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُوْلَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ / به خدا و روز جزا ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و به انجام کارهاى خیر مى شتابند. این گروه از شایستگانند. 114 آل عمران

همچنین روایات متعددی از معصومین در این زمینه نقل شده است. حضرت محمد (ص) میفرمایند : لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ ولَتَنهُنَّ عَنِ المُنکَرِ ، أو لَیَعُمَّنَّکُم عَذابُ اللّه . یا امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنید ، یا عذاب خدا همه شما را فرا مى‏گیرد . (وسائل الشیعه : 11 / 407 / 12 منتخب میزان الحکمة : 376)  و در حکمت سوم نهج البلاغه حضرت علی (ع) امده است: لاتترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم. امر به معروف و نهی از منکر  را ترک نکنید که بدهای شما بر شما مسلط می شوند آنگاه هرچه خدا را بخوانید جواب ندهد.

امر به معروف در کلام رهبری

احیای امر به معروف و نهی منکر در جامعه اسلامی و همه گیر کردن آن از مدت ها قبل یکی از دغدغه های اصلی معظم له بوده است. ایشان  در سخنرانی در میان اقشار مختلف مردم در  29 مهرماه سال 71  می فرمایند: « مبادا در گوشه و کنار، یا در دستگاه انتظامی یا قضائی، کسانی باشند که راه را جلو آمر به معروف و ناهی از منکر سد کنند! مبادا کسانی باشند که اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر کرد، از او حمایت نکنند، بلکه از مجرم حمایت کنند! البته خبرهایی از گوشه و کنار کشور، در بعضی از موارد به گوش من می رسد. هرجا که بدانم و احساس کنم و خبر اطمینان بخشی پیدا کنم که آمربه معروف و ناهی از منکر، خدای نکرده مورد جفای مامور و مسئولی قرار گرفته، خودم وارد قضیه خواهم شد.... پیداست که این جوانان متمایل به امر به معروف و نهی از منکرند. بنابراین، وظیفه ی ما، مسئولین، قانون گذاران و مجریان است که راه و زمینه را برای اجرای این واجب الهی هموار و فراهم کنیم. امروز بحمدالله مجلس شورای اسلامی، مجریان، مسئولین کشور و دستگاه قضائی، همه از خود این ملت اند.»

معظم له در خطبه های نماز جمعه تهران در سال 79 در اهمیت ضرورت امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند: « اولین فایده ی امر به معروف و نهی از منکر همین است که نیکی و بدی، همچنان نیکی و بدی باقی بماند... بدترین توطئه ها علیه مردم این است که طوری کار کنند و حرف بزنند که کارهای خوب، کارهایی که دین به آن ها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آن هاست در نظر مردم به کارهای بد، و کارهای بد، به کارهای خوب تبدیل شود. این خطر بسیار بزرگی است.»

گویا عدم برنامه ریزی مناسب در عرصه های مختلف فرهنگی و اجتماعی در دوران اصلاحات سبب شده بود که ایشان دوباره در همان سال در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، این نکته مهم را گوشزد کنند: «یک نکته را هم می خواهم یادآوری کنم و آن نظام امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر واجب حتمی همه است؛ فقط من و شما به عنوان مسئولان کشور وظیفه مان در باب امر به معروف و نهی از منکر سنگین تر است.»

شارع مقدس، نص صریح قانون اساسی، رهبری معظم انقلاب و مردم دین دار و آزاده به وجوب امر به معروف و نهی از منکر و عمل به آن تاکید دارند، با این حال امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ی ما یک فریضه ی مغفول است که یکی از جنبه ها و ابعاد آن، امر به معروف و نهی از منکر در عرصه های فرهنگی و اجتماعی است.

هرچند که امر به معروف مستلزم فراهم بودن شرایط خاصی است که باید از سوی مردم مدنظر قرار گیرد.  اما در مقابل با رشد فزاینده حمله به ناهیان از منکر در سالیان اخیر، توجه ویژه به این امر در میان مسئولین فرهنگی جهت نهادینه کردن آن و از سوی دیگر نگاه ویژه مسئولان انتظامی در برخود با اراذل  و اوباش و ضاربینی که جان مردم را به خطر می اندازند از ضررویاتی است که هر چه سریعتر باید تامین شود. تا پس از این در کشوری که ادعای ام القرائی جهان اسلام را یدک میکشد، شاهد وقوع چنین حوادث تلخ و ناگواری نباشیم.


<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ