سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از ستم بپرهیزید که دلهایتان را ویران می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 90 آبان 11 , ساعت 6:42 عصر

صدای زمزمه می‏ آید. سوز دل، اندوه و غم، صدای راز و نیاز عاشقانه. چه حال خوشی دارند این جماعت، این جماعتی که دعوت شدند و اجابت کردند و اکنون، آمده‏اند تا میهمان مهربانی خدا شوند؛ میهمان بخشش بی‏اندازه خدا. هر کس در گوشه‏ ای نشسته و زانوی پشیمانی در بغل گرفته و سر در گریبان اندوه فرو برده است و دانه دانه دلتنگی‏اش را با اشک و حسرت به تسبیح می‏کشد. همه خود را از یاد برده و غرق در دلخوشیِ یاد خدا شده‏اند.
چه قدر این جماعت شبیه هم هستند! حرف‏هایشان شبیه هم است، سوز دلشان شبیه هم است، حتّی خلوت‏هایشان هم شبیه هم است. آمده‏ اند، تا بزرگی خدا را به خودشان گوشزد کنند. آمده‏اند تا خودشان را پیدا کنند، آمده‏اند تا چشم‏ها، دست‏ها، پاها و پیکر گناهکارشان را مجازات کنند.
آمده‏ اند تا صادقانه به اعتراف بنشینند، گذشته پر از گناهشان را. آمده‏اند تا از درگاه خدا، بخشش گدایی کنند و رستگاری بخواهند. آمده‏ اند تا خود را تسلیم مهربانی و سخاوت خدا کنند.
خدایا! این جماعت، فقط تو را می‏خواهند، تو را صدا می‏زنند.
حرف دل و زبانشان تویی، دلیل اشک‏هایشان، سوز مناجات‏هایشان آه و ناله‏های بی‏صدایشان. اینک آمده‏اند تا از باغ عرفه، گل‏های معرفت بچینند. آمده‏اند تا تو را بشناسند، تو را ببینند، تو را بفهمند.
پروردگارا! شاخه‏های خشکیده روحمان را به میهمانی باران رحمتت بخوان. دستان التماس دل‏هایمان را، با دست‏های اجابت بفشار و برف‏های هوس نشسته بر بام احساسمان را به هُرم یک نگاه مهربان آب کن.
خدایا! امروز را، روز عرفه تو و ما قرار ده، روز شناسایی بزرگی‏ات، مهربانی‏ات، کرامتت، و روز بخشیدن بیچارگی ما، درماندگی ما، گناهان ما..



لیست کل یادداشت های این وبلاگ