سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را در هر نعمتى حقى است ، هر که آن حق از عهده برون کند خدا نعمت را بر او افزون کند و آن که در آن کوتاهى‏روا دارد خود را در خطر از دست شدن نعمت گزارد . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 92 اردیبهشت 16 , ساعت 10:32 صبح

شنیده بودم که جمعه ها می امد و می نشست به روی صندلی ساده که سفید بود و به پارچه ای شبیه کفن که آن هم انسان را یاد خدا و معاد می انداخت...

وقتی روضه خوان می خواند:

" صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا (س) "

مثال کسی که شاهد کوچه و درب و سیلی است گریه می کرد و به پیشانی خود میزد...
وقتی صحبت از اسیری حضرت زینب (س) میشد تا به حالت سجده خم میشد و گریه می کرد...
روحت شاد ای کسی که نشناختمت و نمی شناسمت...
و حیف و صد حیف که از دست من رفتی...

دلم برایت خیلی تنگ شده است... خیلی ... خیلی...

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد / باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

پرواز آدمی نتیجه ی دوری از گناه است!

علت پرواز ایشان این بود که گناه نمی‌کرد، زیرا گناه که در لسان روایات و آیات به آن وزر گفته می‌شود موجب سنگینی انسان می‌شود و پرواز را غیرممکن می‌کند.

هدف اصلی انسان از اندوختن علم، خدایی شدن و تکامل است و فقه شرط لازم برای حرکت ظاهری انسان است، اما برای یافتن خدا و باطن این علم رسا نیست

اموات ناظر براعمال هستند !

فرزند آیت الله بهجت بیان کردند :من امسال مدتی در نجف بودم و در آنجا هرشب به نیت ایشان یاسین می خواندم اما چند شب وقت نکردم، تا اینکه هفته گذشته فردی به منزل ما آمد و گفت : من بعد از خواندن دعاهایی ایشان را در خواب دیدم و آیت الله بهجت فرمودند : به علی بگویید یاسین من را بفرستد .با اینکه ایشان وفات کرده اند اما معلوم است که بر مسائل اشراف دارند .

کرامتی عجیب از مرحوم حضرت آیت الله بهجت«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»

حجت الاسلام محمد هادی مفتح، فرزند شهید مفتح که از اساتید برجسته حوزه علمیه قم و موسس رادیو معارف است روزی در کلاس درس در حوزه علمیه قم این خاطره شنیدنی را تعریف کرد:

روزی خدمت آیت الله بهجت رسیدم، از قبل برای زیارت ایشان در منزلشان وقت گرفته بودم. خودم را به آنجا رساندم اما دیدم وزیر آموزش و پرورش وقت جناب آقای مظفر و گروهی خدمت آیت الله بهجت رسیده اند. من ناراحت شدم و در اطاقی دیگر با آقازاده ایشان نشستم و صحبت کردند.

وقتی میهمانان منزل حضرت آقا را ترک کردند، در اندرونی خدمت آیت الله بهجت رسیدم ولی دیگر قصد نداشتم مسأله ام را با ایشان مطرح کنم و به همین خاطر مباحث دیگری را مطرح کردم. ولی آقای بهجت جواب سوالاتی که به خاطر آنها به منزل ایشان رفته بودم را بدون طرح سوال آنها از سوی من پاسخ دادند و گفتند: حرف هایی که ما می زنیم قبل از این که بیان کنیم به گوش امام زمان عج الله می رسد.

استاد مفتح می فرمودند من از این مسأله خوشحال و متعجب شدم. ایشان گفتند این جریان برای من در سال 1377 رخ داد..



لیست کل یادداشت های این وبلاگ