ای که بردی جزوه ام را اشتباهی، پس بده / جز فراموشی ندارم من گناهی، پس بده
روسیه گردم بدون جزوه من در امتحان / از برای من مخواهی روسیاهی، پس بده
روز وشب چشمم براه جزوه میباشد، بیا / گر تو هم داری چو من چشمی براهی، پس بده
صد کلاه بوقی به سر دارم ز فرط تنبلی / تا نرفته بر سرم دیگر کلاهی،پس بده
گیر ما دیگر نیاید جزوه، پس این جزوه را / مستقیما گر نمیخواهی، براهی پس بده
جان تو مشروط میگردم، بجان مادرت / لازمش داری نگهدار، ار نخواهی پس بده
جزوه از من میبری؟ من مرکز نشرم مگر؟ / ای به قربانت شود جانم الهی، پس بده
گر تو هم مانند من بیجزوهای، باشد، بیا / مال تو این جزوه اما گاهگاهی ، پس بده
چند ماهی مال تو، اما دو روزی نزد من / من نمیگویم که آنرا چند ماهی پس بده
از دعای هر شب و آه سحر اندیشه کن!! / تا نرفته بر فلک از سینه آهی،پس بده
من نمیدانم چرا این جزوه را کش رفتهای / لعنت و دشنام و نفرین گر نخواهی پس بده
1-کنفرانس
کنفرانس از لفظ لاتین «Conferanca» گرفته شده است و در اصل به معنی مقایسه است، اما در اصطلاح به مجالسی گفته میشود که در آن عدهای گردهم میآیند و برای حل مسائل گوناگون به گفتوگو میپردازند.
خواه این مجالس به امور علمی مربوط باشد، خواه اجتماعی یا اقتصادی. در ضمن به جلساتی که برای تنویر افکار مردم دایر میشود و در آن شخص درباره یک مساله علمی یا اجتماعی یا اقتصادی سخنرانی میکند، کنفرانس گویند. همچنین جلسهای را که شخصی به پرسشهای روزنامهنگاران یا نمایندگان خبرگزاریها پاسخ دهد، کنفرانس مطبوعاتی گویند.
2- کنگره
کنگره به معنی مجلس و مجمع است. لیکن در مفهوم خاص خود به تجمعی گفته میشود که برای مشورت به وجود آید؛ بنابراین لفظ کنگره را میتوان به مجامعی اطلاق کرد که در آن، افرادی گردهم آیند و پیرامون موضوع مربوط به منابع عمومی و مسائل مشترک تبادلنظر کنند و به بحث و گفتوگو پردازند. از این نظر تجمع طرح مسائل علمی و ادبی یا جلسات بررسی مطالب سیاسی و اجتماعی، تفاوتی ندارند و همه آنها کنگره نامیده میشوند. لفظ کنگره بیشتر در مواردی به کار رفته است که عدهای از سیاستمداران با اختیار تام گردهم آمده و درباره یک مساله مهم سیاسی از قبیل عقد قراردادهای بینالمللی مثل خاتمه دادن به دوران جنگ و خونریزی و برقراری صلح و همچنین تصویب قوانین تضمینکننده حقوق بشر به گفتوگو و تبادلنظر پرداختهاند. در برخی از ممالک، مجمع دو مجلس «نمایندگان و سنا» را کنگره مینامند. امروزه به جای کنگره بیشتر لفظ کنفرانس را به کار میبرند.
1) فرصت هایی را می بینند و پیدا می کنند که دیگران آنها را نمی بینند
2) از مشکلات درس می گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می بینند
3) روی راه حل ها تمرکز می کنند
4) هوشیارانه و روشمندانه موفقیت شان را می سازند، در زمانی که دیگران آرزو می کنند موفقیت به سراغ شان آید
5) مثل بقیه ترس هایی دارند ولی اجازه نمی دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند
6) سوالات درستی از خود می پرسند. سوال هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می دهد
7) به ندرت از چیزی شکایت می کنند و انرژی شان را به خاطر آن از دست نمی دهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی بافی و بی ثمر بودن است
8) سرزنش نمی کنند (واقعا فایده اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده می گیرند
9) وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت شان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت شان پیدا می کنند و بیشتر از ظرفیت شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می کنند
10) همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه ریزی می کنند و فکر می کنند تا وقتی که کارشان را انجام می دهند استرس کمتری داشته باشند
11) خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند متحد می کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از .یک گروه بودن را می دانند
12) بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی گذارند زندگی شان اتوماتیک وار سپری شود
13) به وضوح و دقیقا می دانند که چه چیزی در زندگی می خواهند و چه نمی خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی می کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند
14) بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می کنند
15) در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی کنند و زندگی شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی دهند
16) آنها دانش آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می کنند. آنها از راه های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می گیرند
17) همیشه نیمه پر لیوان را می بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند
18) دقیقا می دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی شان را با از شاخه ای به شاخه ای دیگر پریدن از دست نمی دهند
19) ریسک های حساب شده ای انجام می دهند؛ ریسک های مالی، احساسی و شغلی
20) با مشکلات و چالش هایی که برایشان پیش می آید سریع و تاثیرگذار روبه رو می شوند و هیچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی کنند. با چالش ها روبه رو می شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می برند
21) منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی مانند تا آینده شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می سازند
22) وقتی بیشتر مردم کاری نمی کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می کنند
23) بیشتر از افراد معمولی روی احساسات شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ گاه برده احساسات شان نمی شوند
24) ارتباط گره های خوبی هستند و روی رابطه ها کار می کنند
25) برای زندگی شان برنامه دارند و سعی می کنند برنامه شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است
26) در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می فهمند
27) ارزش های زندگی شان معلوم است و زندگی شان را روی همان ارزش ها بنا می کنند
28) تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می دانند که پول و موفقیت مترادف نیستند. آنها می دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی ها خیال می کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت
29) اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می روند که کمتر کسی می تواند برود، شاد می شوند
30) از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشی از اینکه کجا زندگی می کنند و چه دارند و چه طور به نظر می رسند، توجهی ندارند
31) دست و دل باز و مهربان هستند و از اینکه به دیگران کمک می کنند تا به خواسته هایشان برسند خوشحال می شوند
32) متواضع هستند و اشتباهات شان را با خوشحالی می پذیرند و به راحتی عذرخواهی می کنند. آنها از توانایی هایشان خاطر جمع هستند ولی به آن مغرور نمی شوند. آنها خوشحال می شوند که از دیگران بیاموزند و از اینکه به دیگران کمک می کنند تا خوب به نظر برسند بیشتر از کسب افتخارات شخصی شان لذت می برند
33) انعطاف پذیر هستند و تغییر را غنیمت می شمارند. وقتی وضعیتی پیش می آید که عادت ها و آسایش روزمره شان را بر هم می زند از آن استقبال می کنند و با آغوش باز وضعیت جدید و ناشناس را می پذیرند
34) همیشه سلامت جسمانی خود شان را در وضعیت مطلوبی نگه می دارند و می دانند که بدنشان خانه ای است که در آن زندگی می کنند و به همین خاطر، سلامت جسمانی برای آنها خیلی مهم است
35) موتور بزرگ و پرقدرتی دارند. سخت کار می کنند و تنبلی نمی کنند
36) همیشه منتظر بازتاب کارهایشان هستند
37) با افراد بدذات و غیرموجه نشست و برخاست نمی کنند
38) وقتشان و انرژیشان را روی وضعیت هایی که از کنترلشان خارج است صرف نمی کنند
39) کلید خاموش روشن دارند. می دانند چگونه استراحت کنند و ریلکس شوند. از زندگی شان لذت می برند و سرگرم می شوند
40) آموخته هایشان را تمرین می کنند. درباره تئوری های عجیب و غریب خیالبافی نمی کنند بلکه واقع بینانه زندگی می کنند
اما یکی از آنها چنین نوشت:
اول باید بفهمیم که حجم جهنم چگونه در اثر گذشت زمان تغییر میکند. برای این کار احتیاج به تعداد ارواحی داریم که به جهنم فرستاده میشوند. گمان کنم همه قبول داشته باشیم که یک روح وقتی وارد جهنم شد، آن را دوباره ترک نمیکند.
پس روشن است که تعداد ارواحی که جهنم را ترک میکنند برابر است با صفر.
برای مشخص کردن تعداد ارواحی که به جهنم فرستاده میشوند، نگاهی به انواع و اقسام ادیان رایج در جهان میکنیم. بعضی از این ادیان میگویند اگر کسی از پیروان آنها نباشد، به جهنم میرود. از آن جایی که بیشتر از یک مذهب چنین عقیدهای را ترویج میکند، و هیچکس به بیشتر از یک مذهب باور ندارد، میتوان استنباط کرد که همهء ارواح به جهنم فرستاده میشوند.
با در نظر گرفتن آمار تولد نوزادان و مرگ و میر مردم در جهان متوجه میشویم که تعداد ارواح در جهنم مرتب بیشتر میشود. حالا میتوانیم تغییر حجم در جهنم را بررسی کنیم: طبق قانون بویل-ماریوت باید تحت فشار و دمای ثابت با ورود هر روح به جهنم حجم آن افزایش بیابد. اینجا دو موقعیت ممکن وجود دارد:
1) اگر جهنم آهستهتر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدریج بالا خواهند رفت تا جهنم منفجر شود.
2) اگر جهنم سریعتر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدریج پایین خواهند آمد تا جهنم یخ بزند.
اما راهحل نهایی را میتوان در گفتهء همکلاسی من ترزا یافت که میگوید: «مگه جهنم یخ بزنه که با تو ازدواج کنم!» از آن جایی که تا امروز این افتخار نصیب من نشده است (و احتمالاً هرگز نخواهد شد)، نظریهء شمارهء 2 اشتباه است: جهنم هرگز یخ نخواهد زد و اگزوترم است. تنها جوابی که نمرهء کامل را دریافت کرد، همین بود!
دانشجویی که سال آخر دانشگاه را می گذراند به خاطر پروژه ای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت.
او در پروژه خود از 50 نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت و یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و برای این خواسته خود دلایل زیر را عنوان کرده بود :
1- مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ می شود.
2- یک عنصر اصلی باران اسیدی است.
3- وقتی به حالت گاز در می آید بسیار سوزاننده است.
4- استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می شود.
5- باعث فرسایش اجسام می شود.
6- حتی روی ترمز اتوموبیل ها اثر منفی می گذارد.
7- حتی در تومورهای سرطانی نیز یافت شده است.
از 50 نفر فوق 43 نفر دادخواست را امضا کردند، 6 نفر به طور کلی علاقه ای نشان ندادند و اما فقط یک نفر می دانست که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است!
پیامبر اسلام همچون همه انبیاء با دو هدف، هدایت مردم را آغاز و دنبال کرد:
1. آشنا ساختن مردم با معارف الهی.
2. کامل کردن عقاید و اخلاق جامعه.
یعنی تعلیم کتاب و حکمت از یک سو، و تزکیه نفوس مردم از سوی دیگر؛ آن گونه که قرآن می¬فرماید: )یعلّمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم.( از این رو، می¬توان رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را اینگونه بیان داشت که:
او برای تعلیم و تربیت و تزکیه آمد تا در بخش جامعه را به علوم الهی و صحیح رهنمون سازد و در بخش عملی، مردم را به طهارت روح برساند. مخاطب چنین حرکت هدایت بخش، جان انسان خواهد بود نه بدن او. از این رو، زن و مرد هر دو همسان هم، مخاطب «پیام پیامبر» خواهند بود.
محور تعلیم و تعلّم جان آدمی است نه بدن و نه مجموع جان و بدن. آنکه عالم می¬شود، روح است و روح، نه مذکّر و نه مونّث است. پس، آنچه که به کمال آدمی باز میگردد؛ همچون: مسائل علمی، اعتقادی و اخلاقی، در آن میان مرد و زن تفاوتی نیست. امَا چون از مسائل اجرائی و تقسیم کار سخن به میان می¬اید، به دلیل خصوصیات طبیعی و بدنی هر یک، وظایف مشترک و مختص وجود دارد؛ لیکن تفاوت وظایف، نقشی در میزان تکامل آن دو نخواهد داشت.
زن همچون مرد، تکامل پذیر است و قرآن هر گاه از ارزش¬های والای انسانی سخن می¬گوید، از «زنان» همسان مردان یاد می¬کند بدان حد که هر دو می¬توانند به مقامات انسانی و معنوی دست یابند. و مقاماتی همچون: اسلام، ایمان، طاعت، راستگویی، شکیبایی، خداترسی، روزه¬داری، خویشتن داری و یاد خدا، برای هر زنی قابل دست یابی است. طبیعی است که عمل صالح او نیز همچون مرد، پیامد و ره آوردی این دنیوی و اخروی خواهد داشت :
) من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاه طیبه و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون(؛[1] هر مرد و زن که کاری نیکو انجام دهند، اگر ایمان آورده باشند، زندگی خوش و پاکیزه¬ای به او خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان.
با این مقدمه به طرح «پیام پیامبر به دختران مسلمان»، در چند محور ذیل میپردازیم:
بر دختر بودن خود ببالید.
وقتی باور غالب جامعه، «زن» را مایه عار می¬دانست و از «دختر» نفرت داشت و حتی آن را زنده به گور می¬ساخت؛ در چنین محیطی، «اسلام» جایگاه انسانی زن را احیاء کرده و او را ریحانه؛ یعنی شاخه گلی ظریف می¬نامد. یکی از ارمغان¬های زیبای پیامبر، شخصیت دادن به دختر و زن می¬باشد. بدان حد که پیامبر صلی الله علیه و آله می¬فرمود :
ـ دختران، خجسته¬اند و دوست داشتنی.
ـ بهترین فرزندان شما، دخترانتان میباشند.
ـ از خوش قدمی زن، این است که نخستین فرزندش دختر باشد.
ـ دختر خوب، فرزندی است مهربان، مددکار، مونس، با برکت و دور کننده حسرت.
ـ کسی که دختر دارد، مشمول نصرت و مدد و برکت و آمرزش خدا خواهد بود.
چون به نبی خاتم بشارت دختر می¬دادند، میفرمود: گلی است که خدا، روزیش میدهد و تامین او با خداست.
بر خود ببالید و از آن دسته دخترانی باشید که پیامبر درباره ایشان فرمود:
چه خوب فرزندانی ¬اند دختران محجوب!
از فرصت¬ها سود جویید.
فرصت جوانی، یک غنیمت زودگذر است. پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست. مصطفی فرمود: دنیا ساعتیست.
زندگی کوتاهتر از آن است که دست کم گرفته شود. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می فرمود :
در قیامت برای هر روز از ایام عمر بندگان، 24 پرونده به تعداد ساعت های شبانه روز، گشوده می¬شود؛
(بنده) پروندهای را پر از روشنی و سرور مییابد و از دیدنش چنان شادی و فرح به وی دست می دهد که اگر بر دوزخیان تقسیم شود، احساس کردن رنج آتش را از آنان باز می دارد، و این ساعتی است که پروردگارش را در آن اطاعت کرده است.
سپس پروندهای دیگر گشوده میشود و (بنده) آن را تاریک، بدبو و ترس آور می¬بیند و از مشاهده¬اش چنان بی تابی و ترس به وی دست می دهد که اگر بر بهشتیان تقسیم گردد، خوشی را از آنان باز ستاند، و این لحظهای است که پروردگارش را در آن نافرمانی کرده است.
سپس پروندهای دیگر برایش گشوده میشود و آن را تهی میبیند، نه چیزی در آن است که او را شادمان کند و نه چیزی که ناراحتش سازد، و این ساعتی است که خوابیده و یا به کارهای مباح دنیایی سرگرم بوده است؛ آنگاه به جهت از دست دادن این لحظه ها، احساس حسرت و تأسف به وی دست می دهد؛ چرا که میتوانست آن را از نیکیهای بیشمار پر سازد. و این سخن خداوند « آن(روز)، روز حسرت خوردن است.» بدین نکته اشاره دارد.
لحظات زندگی را جدّی بگیرید و فرصت جوانی را دریابید؛ «جوانی» یک نسیم رحمت است.آن گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود :
«انّ لربّکم فیایام دهرکم نفحات ألا فتعرضوا لها؛ در ایام زندگیتان نسیمهای رحمتی میورزد مراقب باشید خود را در معرض آن قرار دهید.»
حیا را پاس دارید.
«حیا» سرچشمه همه زیبایی¬هاست و در فقدان حیا، هیچ کار زیبایی انجام نمی¬شود و هیچ کار زشتی ترک نمی¬شود.پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمود:
«الاسلام عریان فلباسه الحیاء؛ اسلام، عریان است و حیا، لباس آن است.»
حیا همان دگرگونی حال و انکسار و دوری گزینی از کار زشت است؛ به خصوص آنکه انسان احساس کند که ناظری او را میبیند. و آگاهی و نظارت خداوند، عامل برانگیختن حیا است. رسول خدا9 فرمود : «فاستحیوا الیوم أن یطَّلع الله علی شیء من أمرکم؛ شرم کنید امروز از اینکه خداوند از تمام امور شما، مطلع است.»
بزرگترین سرمایه دختر و زن مسلمان «حیا» است که ثمره آن، مهار شهوت و تضمین عفّت او خواهد بود.
درنگ در نوع برخورد موسی7 با دختر شعیب7 و شیوه راه رفتن این دختر که با حیا آمیخته بود، نیز برای شما الهام بخش است.
پوشش مناسب را انتخاب کنید.
پیامبر اسلام بر پوشش زن در مقابل نامحرم و دوری از جلوه گری و خود نمایی اصرار می ورزید و قرآن، همپای توصیه به مردان در دوری از چشم چرانی و رعایت پوشش بدن از نامحرم، به زنان نیز توصیه می کند که دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه کنند. به دو ایه ذیل دقت کنید:
1. «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: پوشش های بلند (جلباب) خود را بر خویش فرو افکنند».
2. «به زنان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه ساخته، دامن خود ر از بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز برای شوهران و سایر محارم، آشکار نکنند مگر آنچه پیدا است، و روسریهای (خُمُر) خویش را به گریبان ها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوشها پوشیده باشد، و پاهایشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان میکنند، معلوم شود».
درباره این دو ایه ، به چند نکته توجه کنید:
الف) جلباب، پوششی چادر مانند، گشاد و پارچهای است و با روسری کوچک و خمار متفاوت است. جلباب همچون مقنعه ها و روسری های بزرگ، سر و همه بدن را میپوشانیده است.
و خداوند در ایه نخست با بیان «جلباب»، به پوشاندن سر و گردن و بدن زنان اشاره دارد.
ب) خُمُر، جمع خِمار و به معنای روسری و سر پوش است و خداوند در ایه دوم از دختران و زنان مؤمن خواسته است که به وسیله خمار، سینه و گریبان (جَیب) خود را بپوشانند. مرحوم طبرسی درباره این ایه مینویسد : زنان مدینه،اطراف روسریهای خود را به پشت سر میانداختند و سینه، گردن و گوشهای آنان آشکار میشد. بر اساس این ایه، موظف شدند اطراف روسری خود را به گریبانها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد.
ابن عباس نیز درباره تفسیر این ایه میگوید : یعنی زن، مو، سینه، دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.
ج) قرآن در پاسخ به ضرورت پوشش نیز چنین می فرماید که: )ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذَین(؛ بدین وسیله شناخته می شوند (که دارای اصالت خانوادگی اند) پس با آزار و تعقیب (هوسرانان) رو به رو نمیشوند.
د) پیامبر به اسماء فرمود :« اسماء! وقتی زن بالغ شد، شایسته نیست که (در برابر نامحرم) جز صورت و دستهایش دیده شوند».
ه) پوشش اسلامی به معنای زندانی کردن و قرار دادن شما پشت پرده و در نتیجه، عدم مشارکت در فعالیتهای اجتماعی نیست بلکه «پوشش» بدان معناست که شما به عنوان دختر و زنان مومن در معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشانید و به جلوه¬گری و خودنمایی نپردازید و مشارکتتان در فعالیت¬ها، بر اصول انسانی و اسلامی استوار باشد.
و. بسیاری از جامعه¬شناسان، حجاب زن را مقتضای طبیعی جامعه بشری معرفی کردهاند. مونتسکیو می¬نویسد:
«قوانین طبیعت حکم می¬کند زن خوددار باشد؛ زیرا مرد، با تهوّر آفریده شده است و زن، نیروی خودداری بیش¬تری دارد. بنابراین، تضادّ بین آنها را می¬توان با «حجاب» از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معتقدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند».
همواره دانش بجویید
همواره با دانش و علم مأنوس باشید؛ زیرا «خداوند درجه آنان که ایمان آوردند و آنان که از علم بهره¬مند شدند، بالا می¬برد». هیچ وقت از یاد گیری و دانش آموزی خسته نشوید و به فکر فارغ التحصیلی نیفتید. این توصیه پیامبر صلی الله علیه و آله را همواره به یاد داشته باشید که می¬فرمود:
«چهار چیز است که هر باهوش و خردمندی باید به آن پایبند باشد؛ شنیدن دانش ، حفظ کردن، نشردادن و عمل به دانش.»
هر ظرفی وقتی چیزی در آن می¬گذارند، گنجایش خود را از دست می¬دهد مگر ظرف دانش که با افزودن آن، گنجایشش بیش¬تر می¬شود.
پیامبر صلی الله علیه و آله می¬فرمود: «زنان انصار، خوب زنانی هستند! شرم، مانع فقاهت آنان در دین نمی¬شود.»
بهترین مطالبی که شایسته است جوانان یاد بگیرند، چیزهایی است که در بزرگسالی مورد نیازشان باشد و بتوانند در زندگی اجتماعی از آموخته¬های دوران جوانی خود، استفاده نمایند.
قدردان والدین خود باشید
در خوبی کردن، کرنش و فروتنی به پدر و مادر خود، کوتاهی نکنید؛ خوشا به حال کسی که پدر و مادرش را نیکی کند!
شخصی درباره دوست داشتنی¬ترین کار از پیامبر سؤال کرد و آن حضرت نخست به «گزاردن نماز اوّل وقت» اشاره فرمود و آنگاه از «نیکویی به پدر و مادر » یاد کرد.
روزی خواهر رضاعی رسول اکرم صلی الله علیه و آله به نزد آن حضرت آمد؛ وقتی به او نگریست، از او شادمان گشت و ملحفه¬اش را گسترد و او را بر آن نشاند. سپس روی کرد و با او سخن گفت و به صورتش خندید. آنگاه خواهراش برخاست و رفت و برادراش آمد. رسول خدا9 چنین احترامی به او نکرد. لذا به حضورش عرض شد: ای رسول خدا ! با خواهرش رفتاری کردی که با او در حالی که مرد است، چنین نکردی!؟ فرمود:
«چون او نسبت به پدر و مادرش نیکوکارتر از برادرش بود.»
این نکته نیر قابل توجه است:
شخصی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و پیرامون نیکی به پدر و مادر از آن حضرت پرسش نمود، فرمود:
«به مادر نیکی کن، به مادر نیکی کن، به مادر نیکی کن.»
و یک بار فرمود : «به پدرت نیز نیکی کن.»
پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از آنکه نیکی کردن به پدر را ذکر کند، با مادر آغاز نمود.
و شما ای دختران پیامبر! همواره به ارزیابی خود بپردازید، پیش از آنکه مورد نقد دیگران قرار گیرید، و پیام رسول مهربانی را پاس بدارید.
یکی از خواسته های بنیادین بشر خسته ی امروز، یافتن دور نمایی از آینده ای روشن و پر امید است که از بدو پیدایش انسان و هبوط حضرت آدم تاکنون، بشارت فرا رسیدن آن داده شده است: آینده ای درخشان که شکوه و عظمت آن دل های مالامال از انتظار و شوق را مدهوش خود کرده و همین جذابیت، بستر طرح پرسش های گوناگونی درباره ی آن شده است. یکی از این پرسش ها درباره ی آثار و تحولات ظهور و موعود ادیان است. باید گفت در این دوره بشر شاهد تحولات شگرفی در زمینه های مختلف خواهد شد که همگی در راستای تکامل جامعه ی بشری قرار دارند, لذا, نخست لازم است تصویر روشنی از واژه ی تکامل داشته باشیم و سپس به جنبه های مختلف آن بپردازیم.
باید توجه داشت هر موجودی زمینه ها و استعدادهای وصول به فعلیت هایی را دارد که متناسب با آن و سازگار با طبیعت و سرشت و استعدادهای درونی اش هستند, از این رو کمال هر چیز عبارت است از: «رسیدن شیء به فعلیت و وضعیتی که با آن ملایم و سازگار باشد» ( احمد واعظی, انسان از دیدگاه اسلامی، ص 149, انتشارات سمت، چاپ اول، 1377).
بنابراین, تکامل بشر و جامعه بشری به معنای شکوفا شدن و به فعلیت رسیدن همه امکان ها و استعدادها و ظرفیتهای آن است. از طرفی باید توجه داشت که بشر و جامعه بشری دارای استعدادهای متعدد و متنوعی است که تکامل حقیقی با شکوفایی و به فعلیت رسیدن همه آنها تحقق می یابد. از آنجا که بشر موجودی دو بعدی است, برخی از این استعدادها و در نتیجه, برخی از این ابعاد تکامل, ناظر به زندگی مادی وبرخی دیگر, ناظر به بعد معنوی و اخلاقی بشر است.
از این رو, تکامل حقیقی بشر, که وعده ی تحقق آن در عصر ظهور آورده شده است, همه ی جنبه های حیات بشری را در بر می گیرد و پاسخ گوی همه ی نیازها و خواسته های وی, چه در دایره ی امور معنوی و چه در قلمرو امور مادی خواهد بود. در این مقاله می کوشیم تا دورنمایی از مهم ترین ابعاد جامعه ی بشری در آن عصر طلایی را به کمک احادیث و روایات به دست آوریم.
1.تکامل فکری:
در زمان ظهور و بر پایی دولت کریمه امام زمان(عج) سطح اندیشه و فکر مردم به نحو چشم گیری بالا می رود. امام باقر(ع) در این باره می فرماید: «اذا قام قائمنا وضع الله یده علی رئوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به احلامهم ؛ وقتی که قائم ما قیام می کند, خدا دست لطفش را بر سر بندگان می نهد و بدین وسیله عقل های پراکنده ی آنها را جمع می کند و اندیشه ی آنان را به حد کمال می رساند»(کلینی, الکافی، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه, چاپ چهارم، ج 1, ص 25).
2. رشد معنویت و اخلاق:
یکی دیگر از جنبه های تکامل بشری در عصر موعود را می توان در وادی معنویت و اخلاق جست و جو کرد. متأسفانه در دنیای کنونی در کنار توسعه ی صنایع و علوم, شاهد روند نزولی سیر بشریت در حوزه ی اخلاق بوده ایم, اما در آن دوران طلایی, رشد جنبه های مختلف حیات بشری, چه مادی و چه معنوی, متوازن خواهد بود.
امام حسن(ع) می فرماید: خداوند در آخر الزمان مهدی را بر می انگیزد و کسی از منحرفان و فاسدان نیست, مگر این که اصلاح گردد (نجم الدین طبسی، چشم اندازی از حکومت مهدی، چاپ سازمان تبلیغات اسلامی، ص 206، به نقل از متن الرحمان، ج 2، ص 42 و اثبات الهداه، ج 3، ص 524).
حضرت امیرالمؤمنین(ع) از رخت بر بستن بدی ها و ناراحتی ها و جایگزین شدن خیر و نیکی به جای آن در این دوران خبر می دهد» (همان، ص 230 به نقل از الشیعه و الرجعه، ج 1 ، ص 167).
و در جای دیگر می فرماید: «و لذهب الشحنا من قلوب العباد؛ کینه توزی از دلهای بندگان خارج می شود» (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 316).
همه ی این امور از استقرار و بسط اخلاق و معنویت حکایت دارد.
3. رشد علم و فرهنگ اسلامی:
از دیگر موارد پیشرفت و تکامل بشری در این دوران، بالا رفتن آگاهی های دینی و مذهبی همگان است. امام باقر(ع) می فرماید: «در روزگار مهدی به اندازه ای به شما حکمت و فهم داده خواهد شد که یک زن در خانه اش به طریق کتاب خدا و سنت پیامبر قضاوت می کند» (همان، ج 53، ص 352).
4. جهان شمولی اسلام (دین حق)
یکی دیگر از جنبه های تکامل بشری در عصر موعود، رشد و توسعه و فراگیر شدن آیین حق (اسلام) خواهد بود. در این دوران، ادیان دروغین و ساخته ی اوهام بشری و نیز ادیان تحریف شده رخت بربسته و پرتو دین حق سراسر پهنای این کره ی خاکی را در خواهد نوردید.
امام باقر(ع) در تفسیر آیه ی سی و سوم سوره ی توبه می فرماید: «در آن زمان کسی باقی نمی ماند، مگر آن که به رسالت محمد(ص) اعتراف و اقرار کند» (محمد بن مسعودعیاشی، تفسیر عیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، ج 2، ص 87).
5. شکوفایی اقتصاد و رفاه اجتماعی
در پرتو تحول فرهنگی و اخلاقی بشر و رشد تقوا و نیکی ها، نعمت های الهی از هر سو بر بندگان سرازیر می شوند، زیرا این وعده ی تخلف ناپذیر پروردگار است: «لو ان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض؛ اگر مردم شهرها و دیارها ایمان آورند و تقوا پیشه کنند، ما برکات زمین و آسمان را بر آنان می گشاییم».
در پرتو این عنایت الهی است که از آرزوهای دیرین بشری، که همان برچیده شدن و ریشه کن شدن فقر است، تحقق می یابد. پیامبر گرامی اسلام(ص) در این باره می فرماید: «هنگامی که حضرت مهدی ظهور کند ... اموال و زکات ها را در کوچه ها می برند، ولی کسی پیدا نمی شود که حاضر به دریافت آنها باشد» (نجم الدین طبسی، همان، ص 222 به نقل از عقدالدرر، ص 166).
آری در این عصر طلایی، فقر رخت بربسته و هیچ ویرانه و ویرانه نشینی باقی نمی ماند.
امام باقر(ع) در این باره می فرماید: «حکومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجینه های زمین برای او ظاهر می گردد و در سرتا سر جهان جای ویرانی نخواهد ماند، مگر این که آن را آباد خواهد ساخت» (امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، قم، چاپ سوم، ص 463).
6.تکامل علمی و تکنولوژی و پیشرفت برق آسای علوم و فنون:
در این عصر، پیشرفت تکنولوژی و علوم به گونه ای برق آسا و غیر قابل مقایسه با دنیای کنونی خواهد بود، به گونه ای که همه ی دستاوردهای خیره کننده ی جهان بشری کنونی و آینده در برابر آن بسیار اندک و ناچیز است.
امام صادق(ع) در این باره می فرماید:دانش بیست و حرف(شاخه و شعبه) است و مجموع آنچه پیامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز بیش از آن دو حرف را نمی دانند و چون قائم قیام کند، بیست و پنج حرف بقیه را بیرون می آورد و در میان مردم منتشر می سازد و بدین سان مجموعه ی بیست و هفت جزء دانش را نشر می دهد» (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، 1404 ق، ج 52، ص 336).
ما با مراجعه به روایات می توانیم به دورنمایی از برخی از پیشرفت های علمی و صنعتی دست یابیم که به آنها اشاره می کنیم.
الف) پیشرفت صنایع و حل مسئله ی انرژی: امام صادق(ع) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود و بندگان خدا از نور آفتاب بی نیاز می شوند» (علامه زین الدین علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، نجف اشرف، انتشارات کتابخانه حیدریه، چاپ اول، بی تا).
از این تعبیر چنین بر می آید که مسئله نور و انرژی آن چنان حل می شود که در روز و شب از پر قدرت ترین نورها، که می تواند جانشین آفتاب گردد، بهره می گیرند و این شاید در سایه ی استقرار یک سیستم تکامل یافته ی انرژی اتمی با تصفیه ی کامل از تشعشات زیانبار آن تحقق یابد، امری که در حال حاضر بزرگ ترین مشکل استفاده از این انرژی است (ناصر مکارم شیرازی، مهدی انقلابی بزرگ، انتشارات هدف، قم، ص 277، بی تا).
ب) پیشرفت پزشکی: در آن عصر هیچ بیماری بدون درمان باقی نمی ماند.
امام باقر(ع) در این باره می فرماید: «هر کس قائم اهل بیت مرا درک کند، اگر به بیماری دچار باشد، شفا یابد و چنانچه دچار ناتوانی باشد، توانا و نیرومند می شود» (محمد باقر مجلسی، همان، ج 52، ص 335).
و در برخی روایات از ریشه کن شدن بسیاری از بیماری ها خبر داده شده است که چه بسا تحقق آن در پرتو عنایات الهی قابل تفسیر باشد.
امام سجاد(ع) در این باره می فرماید: «هنگامی که مهدی قیام کند، خداوند متعال هرگونه بیماری را از جامعه شیعیان برطرف می کند» (همان، ص 317).
ج) گسترش و پیشرفت وسایل مخابراتی و ارتباط جمعی: یکی دیگر از جنبه های پیشرفت بشری در این عصر را می توان در حوزه ی وسایل مخابراتی و ارتباط جمعی دانست که نمونه های فعلی آن در جامعه ی کنونی به صورت رادیو و تلویزیون و ماهواره ها و غیره است که گسترش و رشد مضاعفی پیدا خواهند کرد.
امام صادق(ع) می فرماید: «در زمان قائم، شخص مؤمن در حالی که در مشرق به سر می برد، برادر خود را که در مغرب است دیده و نیز آن که در مغرب است، برادر خویش را در مشرق خواهد دید» (همان، ص 391).
و نیز می فرماید: «چون قائم ما قیام نماید, خداوند گوش و چشم شیعیان ما را چنان تقویت می کند که بین آنها و امام(ع) پست و پیک وجود نداشته باشد, به گونه ای که وقتی امام با آنها سخن
می گوید آنان می شنوند و او را می بینند و امام در جایگاه خود قرار دارد» (همان، ص 236)
امام باقر(ع) نیز می فرماید: «چون قائم قیام کند, در هر منطقه ای از مناطق از مناطق زمین, مردی را (به عنوان نماینده) می فرستد و می گوید: دستورالعمل تو در کف دست توست, چنانچه امری برایت پیش آمد که آن را نفهمیدی و حکمش را ندانستی, به کف دست خود نگاه کن و بر طبق آنچه در آن است عمل نما» (نعمانی، الغیبه، ص 319).
د) پیشرفت کشاورزی: یکی دیگر از جنبه های پیشرفت بشری در این عصر, رشد و توسعه کمی و کیفی دانش و محصولات کشاورزی است.
امام علی(ع) در این باره می فرماید: (نجم الدین طبسی، همان، ص 230، به نقل از الشیعه والرجعه، ج 1، ص 167) «حضرت مهدی(عج) شرق و غرب زمین را تسخیر می کند... بدی ها و ناراحتی ها را بر طرف می کند و خیر و نیکی جای گزین آن می شود, به طوری که یک کشاورز از هر من (3 کیلو) صد من محصول به دست می آورد, همان گونه که خدا فرمود: «در هر سنبلی صد دانه عمل می آید و خداوند برای هر کس که اراده نماید زیادتر می کند» (بقره، آیه 261).
البته این امر با دستاوردهای کنونی بشر در زمینه ی ژنتیک و کاربرد آن قابل هضم است.
7.گسترش عدالت:
یکی از تلخ کامی های بشر در طی قرن ها, فقدان عدالت فراگیر و حاکمیت ظلم و ستم و تبعیض بوده, امری که ناامیدی و سرخوردگی بشر تشنه عدالت را به دنبال داشته است, اما این وعده ی پروردگار است که در این عصر, برای نخستین بار در کل طول عمر زمین و زمینیان, بساط ظلم و ستم و تبعیض برچیده می شود و ذائقه ی بشر تشنه ی عدالت حلاوت شهد دل انگیز عدالت را خواهد چشید.
امام جواد(ع) می فرماید: «یملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد پس از آن که از ظلم و ستم لبریز شده باشد» (محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه ال البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، ج 12، ص 283، بی تا).
در پرتو خورشید فروزان عدالت, هر صاحب حقی به حقش خواهد رسید و دستگاه قضاوت حضرت(عچ) این امر را سامان خواهد داد. حضرت امام باقر(ع) در این باره می فرماید: «پس از ظهور مهدی(عج) هیج حقی از کسی بر عهده دیگری باقی نمی ماند, مگر آن که حضرت آن را باز می ستاند و به صاحبش می دهد» (محمد باقر مجلسی، همان، ص 224).
8. امنیت عمومی
یکی از مهم ترین مؤلفه های به وجود آمدن جامعه ای پیش رفته و پویا, استقرارامنیت همه جانبه و فراگیر و پایدار است, امری که به لحاظ اهمیت آن, در روایات ما نعمتی الهی معرفی شده است و این خواسته ی بشری به نحو فراگیر و همه جانبه تنها در عصر موعود متحقق خواهد شد.
امام باقر(ع) در این باره می فرماید: «در این زمان پیر زن ناتوانی از مشرق زمین به مغرب می رود, در حالی که هیچ کس متعرض او نمی شود».
و در برخی از روایات دایره ی امنیت و حوزه ی آن, حتی فراتر از انتظارات معمول بشری تعریف شده است.
امام علی(ع) می فرماید: «هرگاه قائم ما قیام کند آسمان باران خود را می بارد و درندگان با چارپایان از در آْشتی وارد می شوند و با انسانها کاری ندارند,تا جایی که زنی از عراق به شام می رود, بدون این که ذره ای او را نگران سازد یا از درنده ای بترسد» (همان، ص 316).
این ها نمونه هایی از جنبه های تکامل بشری در عصر ظهور منجی عالم امکان است که دورنمایی از دورانی طلایی و لبریز از معنویت و رفاه است که پاسخ گوی همه ی خواسته ها و انتظارات بشر در طول اعصار متمادی و بسیار فراتر از آن می باشد, برهه ای از زمان که همه ی استعدادها ی بشر به فعلیت و شکوفایی خواهد رسید. به امید آن که دیدگان ما به قامت دل ربای موعود عصرها و نسل ها منور گردد
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند، هیچ گاه فقیر نخواهد شد.
عثمان بن عفان به عیادت ابن مسعود که در بستر بیمارى افتاده بود آمد و پرسید: از چه گله دارى ؟
گفت : از گناهانم.
پرسید: چه مى خواهى ؟
گفت : رحمت خداى را.
پرسید: اجازه مى دهى طبیب برایت بیاورم ؟
گفت : طبیب مرا مریض کرده است
پرسید: آیا اجازه مى دهى هدیه اى تقدیم کنم ؟
گفت : آن روزى که نیاز داشتم، دریغ کردى حالا که نمى خواهم مى دهى ؟
عثمان گفت : اگر خودت نمى خواهى به فرزندان ببخش تا وضعشان سامان یابد.
ابن مسعود گفت: من به آنها دستور داده ام، سوره واقعه را بخوانند؛ چون از پیامبر اکرم شنیدم : هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند، هیچ گاه فقیر نخواهد شد.*
وقتی کسی صلوات بفرستد، برایش ده حسنه مینویسند، از آن طرف ملائکه هفتاد صلوات برای او میفرستند، از طرف دیگر هم خدا هفتصد درود بر او میفرستد.
رُوِیَ عَن الحَسنَ بن عَلِیٍّ العَسکَری (صَلَواتُ اللهُ عَلَیهما) قالَ:
«أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله وسلم)فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات»1
روایت از امام عسکری (علیه السلام) منقول است که حضرت فرمودند:
زیاد به یاد خدا باشید، « اَکثِرُوا ذِکرَ اللهِ تَعالی »، این ذکر(یاد) به معنای ذکر درونی است، چون در جمله بعد دارد: « و ذِکْرَ الْمَوْتِ » ومرگ نیز فراموشت نشود، چون در این عبارت ذکر به معنای ذکر درونی است.
ذکر در عبارت اوّل نیز به قرینه، به معنای یاد است، نه ذکر زبانی و این ذکر نقش سازنده دارد. حضرت میفرمایند: خدا یادت نرود، مرگ هم فراموش نشود. این دو سفارش، درونی بود؛ حضرت دو سفارش بیرونی هم فرمودهاند.
سوم: قرآن زیاد بخوانید « وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ ». تلاوت قرآن آثار بسیار زیادی دارد و از نظر معنوی، نورانیّت میآورد.
چهارم: زیاد درود بر پیامبر بفرستید، « وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ ». حضرت سفارشات قبل را بدون علّت فرمودند و فقط برای همین سفارش علّت فرمودند: « فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات » چون صلوات بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) ده حسنه محسوب میشود.
مسأله صلوات بحث مفصلی است که در اینجا اشارهایمیکنم. صلوات هم نقش اثباتی دارد وهم نقش محوی. اینکه حضرت میفرمایند: هر یک صلوات وقتی در نامه عمل ثبت و ضبط میشود، ده حسنه نوشته میشود، نقش اثباتی است. از طرف دیگر حضرت در روایت دیگری میفرمایند، نقش محوی نیز دارد، یعنی نقش استغفار هم دارد.
در روایت متعدّد داریم که صلوات نقش نفیی هم دارد، یعنی از یک طرف حسنه نوشته میشود از طرف دیگر، سیّئهای هم پاک میشود، به تعبیر دیگر صلوات، دو چهرهای است؛ این که می گویند: بهترین ذکر صلوات است، به علّت دو چهرهای بودن او است. صلوات هم مداد است، هم مداد پاک کن. لذا بسیار به صلوات سفارش شده است.
جنبه اثباتی صلوات نیز بحث مفصلی است، حتّی در یک روایت داریم وقتی کسی صلوات بفرستد، برایش ده حسنه مینویسند، از آن طرف ملائکه هفتاد صلوات برای او میفرستند، از طرف دیگر هم خدا هفتصد درود بر او میفرستد. جنبه ضریب صلوات بسیار بالا است و ما نمیدانیم که در فرستادن یک صلوات چه خبرها است. لذا امام عسکری (علیه السلام) سفارش به صلوات فرمودند.
پاورقی:بحارالانوار ج 75، ص 37
«بنی امیه» یا «امویان» عنوان کلی طایفه ای از خاندان بزرگ قریش که از سال 41 هجری قمری تا 132 هـ ق، به مدت هزار ماه حدود 91 سال بر سراسر جهان اسلام حکومت کردند. نسب آنها به "امیه بن عبد شمس بن عبدمناف" برادرزاده "هاشم بن عبد مناف" می رسد. مرکز حکومت عربی محض آنها «شام» و پایه گذار حکومت آنها "معاویة بن ابی سفیان" بود. این دودمان از زمان ظهور اسلام با پیغمبر و عترت او و آل علی علیه السلام، دشمنی شدید داشتند و این دشمنی از زمان قبل از اسلام یعنی از خود امیه و فرزندانش «بنی امیه»، با هاشم و فرزندانش «بنی هاشم» که هردو عموزاده بودند سابقه دیرینه داشته و بعد از اسلام همچنان بین دو خاندان بنی امیه و بنی هاشم، ادامه پیدا کرد و بعد از قتل عثمان (خلیفه سوم) که از این طایفه بود بار دیگر نزاع بین این دو خاندان را تحدید کرد. خلفای اموی اکثرا مردانی خوشگذران و دنیا طلب بودند و به تبع حکومت های فارس و روم، بساط تشریفات و تجملات و عیش و نوش ملوک و سلاطین در دربار آنها و فساد در دستگاه حکومتی آنها رایج بود و در امور مربوط به دین و دینداری و حتی رعایت ظواهر اسلام، بی توجه و بی اعتنا بودند و به همین سبب عامه مسلمین و مخصوصا زهاد آنها در حق این طایفه بدبین بودند.
آغاز حکومت امویان (بنی امیه)
اولین حاکم بنی امیه "معاویة بن ابی سفیان" است که بعد از کشته شدن عثمان (خلیفه سوم) و خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام به بهانه خونخواهی عثمان، با آن حضرت، بیعت نکرد و مخالفت نمود و سران بنی امیه با خلافت آن حضرت، به مکه فرار کردند و چون معاویه از زمان خلیفه دوم (عمر) در ولایات شام حاکم بود و در فتوحاتی که در برخی از مناطق سرزمین شام شده بود امیر سپاه بود، لذا برای خود سپاهی حرفه ای و کارآمد داشت. از طرفی بعد از شکست سنگین جنگ جمل و شکست مخالفین، بنی امیه، راه نجات و کسب قدرت را در نزدیک شدن به معاویه (حاکم پرقدرت شام) دیدند. علی علیه السلام بعد از جنگ جمل، رهسپار شام شد تا معاویه را دفع کند. در «صفین» لشگر معاویه که برای جنگ با حضرت آمده بود، با لشگر علی علیه السلام روبرو شد و فرسایشی شدن این جنگ، اگر چه هدف معاویه و متحدان او نبود، اما به نفع او تمام شد زیرا در نتیجه «حکمیت» که با حیله گری انجام گرفت و فتنه ها و اختلافاتی که بوجود آمد معاویه فرصت پیدا کرد و به تجدید نیرو و تقویت موضع خود پرداخت و مدتی بعد که علی علیه السلام، به شهادت رسید و صلحی که امام مجتبی علیه السلام بنابر مصلحت اسلام، با معاویه کرد معاویه رسما خلافت خود را در شوال سال 40 هجری قمری در بیت المقدس اعلام و خود را امیرالمؤمنین خواند و حکومتش مدت 20 سال ادامه داشت.
حکام بنی امیه بعد از معاویه
1- یزیدبن معاویه: از خبیث ترین مردان تاریخ که حکومتش از سال 60 هـ ق شروع شد.
2- معاویة بن یزید: (معاویه دوم)! آغاز حکومتش ربیع الاول سال 64 هـ ق که فقط چند ماه بود.
3- مروان بن حکم: (مروان اول)! آغاز حکومتش، ذوالقعده سال 64 هـ ق.
4- عبدالملک بن مروان: آغاز حکومتش، رمضان سال 65 هـ ق که مدت 20 سال حکومت کرد.
5- ولیدبن عبدالملک: (ولید اول) حکومتش شوال سال 86 هجری قمری.
6- سلیمان بن عبدالملک: آغاز حکومتش جمادی الثانی سال 96 هجری قمری.
7- عمربن عبدالعزیز: آغاز حکومتش ماه صفر سال 99 هجری قمری. او تنها خلیفه اموی است که با «علویان» مدارا کرد، فدک را به «بنی فاطمه» برگرداند، سب و لعن علی علیه السلام را که به دستور معاویه بن ابی سفیان، و از زمان او شیوع داشت، ممنوع کرد و بسیاری از مالیات های ناروا را ملغی نمود و اصلاحات دیگری که در جای خود خواهد آمد ولی مدت خلافتش 2 سال بیشتر نبود.
8- یزیدبن عبدالملک: (یزید دوم). آغاز حکومتش، ماه رجب سال 101 هـ ق.
9- هشام بن عبدالملک: آغاز حکومتش شعبان سال 105 هجری قمری، او نیز مدت 20 سال حکومت کرد.
10- ولید بن یزید دوم: (ولید دوم). آغاز حکومتش، ربیع الثانی سال 125 هجری قمری.
11- یزیدبن ولید: (یزید ناقص، یزید سوم). آغاز حکومتش رجب سال 126 هجری قمری که فقط 6 ماه حکومت کرد.
12- ابراهیم بن ولید اول: آغاز حکومتش ذوالحجه سال 126 هجری قمری.
13- مروان بن محمدبن مروان: (مروان دوم که به مروان حمار معروف بود). حکومتش از ماه صفر سال 127 هجری قمری شروع و تا سال 132 هـ ق، که بطور کلی، حکومت بنی امیه با تبلیغ «دعاة» بنی عباس و «سعی» ابومسلم خراسانی منقرض شد و او به قتل رسید و سرش برای اولین خلیفه از عباسیان، فرستاده شد و با کشته شدن او حکومت موروثی بنی امیه با دو گروه از آنها بنام سفیانی (3 نفر) و مروانی (11 نفر) منقرض شد. بنی عباس شمار بسیار زیادی از بنی امیه را کشته و مردگان بیست ساله آنها را از گور بیرون کشیدند و بر آنها تازیانه زدند.
کارنامه بنی امیه
از اولین افراد بنی امیه مانند ابوسفیان، هند همسر ابوسفیان، معاویه، یزید و ... تا آخر آنها. تا آخرین نفر از این خاندان در هیچ زمانی از هیچ دشمنی و جنایت و خیانتی فروگذار نکرده و هرگونه ظلم و جوری را نسبت به اسلام و پیامبر و خاندان پیامبر انجام دادند (تنها عمربن عبدالعزیز مستثنی شده) از جمله:
1- حضرت حمزه، عموی پیغمبر را شهید و او را مثله کردند.
2- شیعیان مخلص علی علیه السلام را همچون حجربن عدی و مالک اشتر و عمروبن حمق را به شهادت رساندند.
3- شهادت حسین بن علی علیه السلام و یاران با وفای او، بدست خبیث ترین مرد تاریخ از این طایفه است.
4- کعبه را خراب و مسجد الحرام را منهدم کردند و مدینه را قتل عام نمودند.
5- سرزمین فدک را به نفع خود غصب کردند و بیت المال را در بین خود تقسیم می نمودند و از آن قصرهایی برای خود ساختند.
6- اوقات نماز را تغییر داده، شراب خورده و مست بالای منبر پیغمبر می رفتند و مست نماز می خواندند.
7- حرام هایی را حلال کرده و سنت پیغمبر خدا را تغییر دادند.
8- کشتن چندین هزار نفر به جرم تشیع و خشونت عمال آنها مخصوصا زیادبن ابیه، عبیدالله بن زیاد و حجاج بن یوسف نسبت به مسلمین و شیعیان عراق.
9- کشتن بسیاری از سادات بنی هاشم، بنی فاطمه و فرزندان امام حسن و امام حسین علیهم السلام، تا آنجا که ننگ تاریخ شدند.
بنی امیه در قرآن و احادیث
برخی از آیات قرآن کریم بر بنی امیه تطبیق داده شده است از جمله:
1- آیه 60 از سوره اسراء که «شجره ملعونه» در این آیه تعبیر به بنی امیه است.
2- مدت حکومت هزار ماه بنی امیه را برخی بر آیه «لیلة القدر خیر من الف شهر» (سوره قدر) تاویل کرده اند و هزار ماه، پیمان مدت سلطنت آنهاست.
3- از نظر شیعه امامیه در برخی منابع کفر بنی امیه، به علت جلوگیری آنها از نشر فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام و سب و لعن حضرت، تایید شده است (اگر چه عمربن عبدالعزیز را استثنا کرده اند).
4- از حضرت رسول روایت شده که فرمود: نخستین کسی که سنت مرا دگرگون کند، مردی از بنی امیه است (کنزالعمال).
5- امیرالمومنین علی علیه السلام در خطبه 93 نهج البلاغه، درباره بنی امیه بطور تفصیل سخن گفته است.
6- در زیارت عاشورا، آل ابوسفیان و معاویه و یزید و ... مورد لعن خداوند قرار گرفته اند.
7- نقل دیگری از امام باقر علیه السلام در لعن کردن آنها در زیارت (شیخ طوسی/775).
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یادواره سرتیپ پاسدار شهید حاج حبیب لک زائی
چهارده توصیه حیات بخش از آیت الله دهکردی
رمضان ماه مسابقه
تبریک
اینگونه نهی از منکر کنید
شهدای هفتم تیر
بازخوانی حادثه 6 تیر 60 (ترور مقام معظم رهبری)
گل صداقت
شناخت امام حسین علیه السلام واجب است.
بار الها درد را درمان توئى
[عناوین آرشیوشده]